حلقه وصل: تفکرات رادیکال ملی و مذهبی در منطقه خاورمیانه بزرگترین تولیدکننده اندیشههای مخرب برای ترور است و چون ثبات و امنیت در ایران اسلامی بیش از سایر کشورهای منطقه است، این تفکرات مخرب بیشتر خود را در قالب ترور و ایجاد ناامنی عمومی نشان میدهد. از سوی دیگر موضوع ترور یکی از سوژههای اصلی درام در طول تاریخ هنر است و نمونههای مختلفی از آن درادبیات نمایشی وجود دارد که از «ادیپ شهریار» سوفوکل و «مدهآ» اورپید تا «مکبث» و «ژولیوس سزار» شکسپیر نمونه تاریخی دارد از همین رو توجه به مضامین اخلاقی چنین اقدامات کوردلانهای مدنظر دنیای هنر بوده تا دست به آگاهی عمومی زند. در ایران اسلامی هم رسانههای هنری بهویژه سینما رویکردهای قابلتأملی به موضوع ترور و عملیاتهای تروریستی داشته است و با توجه به ناامنی ایجادشده در منطقه خاورمیانه در چند سال اخیر، آثار قابلتوجهی با موضوع ترور تولید شده است. از آنجا که سینما، یکی از راههای انتقال آگاهی به نسل جوان است و در کمترین زمان میتواند به مرور وقایع تاریخی بپردازد، تولید چنین آثاری در سینمای ایران که در یک دهه گذشته بیشتر شده و همچنان میتواند به عنوان راهبرد مدنظر سیاستگذاران و اهالی سینما باشد.
به وقت شام
ابراهیم حاتمیکیا از چهرههای تاثیرگذار سینمای استراتژیک ایران است که آثار درخشانی با موضوع دفاعمقدس در دهه ۷۰ و آثاری اجتماعی با موضوع عملیات تروریستی در دهه ۸۰ و ۹۰ ساخته است. «آژانس شیشهای»، «بهرنگارغوان»، «چ» و «بادیگارد» از آثار قابلتأمل این فیلمساز مولف است که به شکلگیری تفکرات تروریستی، امنیت ملی، شهدای امنیت و حفاظت در برابر ترور دانشمندان ایرانی میپردارند اما فیلم «به وقت شام» این سینماگر که در سال ۱۳۹۷ اکران شد و از آثار موفق سی و شمشمین جشنواره فیلم فجر بود، به موضوع شکلگیری گروههای تروریستی در منطقه میپردازد و جنایتهای گروه تکفیری داعش را به شکلی دقیق به نمایش میگذارد. داستان فیلم به وقت شام در دورانی میگذرد که داعش بر عراق و سوریه مسلط شده و در اوج قدرت خود بهسر میبرد. یونس و علی، پدر و پسر خلبانی هستند که ماموریت دارند تا به دمشق رفته و مردمی را که در محاصره داعش لحظه به لحظه به مرگ نزدیک میشوند را با این پرواز نجات دهند. یونس و علی در مسیر انجام این ماموریت با دشواریهای گوناگونی مواجه میشوند که فیلم را به اوج هیجان رسانده و بیننده را روی صندلی سینما میخکوب میسازد. حاتمیکیا در مورد ساخت این فیلم گفته است: «آنچه که در سوریه رخ داده، این است که کسانی که در اینجا درحال جنگ هستند، همه مدعی دین هستند و مدعی اینکه با نگاه اسلامی در حال جنگاند که همین مسأله باعث پیچیدگی موضوع میشود و به نظرم سینما میتواند بخشی از این موضوع را باز کند.»
ماجرای نیمروز
محمدحسین مهدویان از فیلمسازان جوانی است که طی کمتر از یک دهه فیلمسازی توجه به موضوع تاریخ معاصر کشور بهویژه موضوعات امنیت ملی و تروریستی را مدنظر قرار داده است. دو فیلم «ماجرای نیمروز» و «ماجرای نیمروز؛ ردخون» این سینماگر از آثار درخشان سینمای ایران به موضوع تاریخی ترور در کشور است. ماجرای نیمروز به ماجراهای آشوب و بمبگذاری و کشتار مردم در اوایل دهه ۶۰ به دست مجاهدین خلق میپردازد. داستان این فیلم درباره چند مامور امنیتی زبده است که دور هم جمع میشوند تا جلوی ترورها و کشتارها را بگیرند و سردسته اصلی اتفاقات یعنی مسعود رجوی را دستگیر کنند. با اینکه در این مسیر کارشکنیهای بسیاری صورت میگیرد و رجوی فرار میکند اما این گروه موفق میشوند جانشین رجوی در ایران را که موسی خیابانی نام دارد، دستگیر کنند و به هلاکت برسانند. ماجرای نیمروز؛ ردخون نیز پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و عملیات مرصاد است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذیهای سازمان مجاهدین خلق پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران در جبهه میشوند و با ارسال دو مأمور امنیتی به بغداد، میخواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. اما داستان طور دیگری رقم میخورد. محمدحسین مهدویان، درباره ساخت این دو فیلم گفته است: «فکر میکنم سینمای ما حق تاریخ را ادا نکرده و به همین دلیل ساخت فیلم تاریخی که با مردم ارتباط بگیرد، کار مهمی است. »
۱۳۶۵ - دستنوشتهها
زندهیاد مهرزاد مینویی که تدوینگر موفقی بود و برای تدوین فیلمهای «دستنوشتهها»، «پوتین»، «وصل نیکان» و «سجاده آتش» جوایزی از جشنواره فیلم فجر و جشنواره دفاعمقدس دریافت کرده بود، در تنها کارگردانیاش در فیلم دستنوشتهها سراغ روایت تشکیلات تروریستی و حذف مهرههای سوخته در چنین سازمانهایی میرود. هرچند در فیلم اسمی از تشکیلات برده نمیشود اما باتوجه به ماهیت تروریستی آنها میتوان به نشانی گروهک تروریستی منافقین رسید که حتی به نیروهای خودی هم رحم نمیکنند. نقش اصلی فیلم را جلیل فرجاد، بازیگر تقریبا ثابت فیلمهایی با موضوع انقلاب و دفاع مقدس بازی میکند و نویسنده فیلمنامه هم بهروز افخمی است.
۱۳۹۳ - روباه
بهروز افخمی ۲۸ سال بعد از نوشتن فیلمنامه دستنوشتهها درباره تشکیلات تروریستی و ۲۰سال بعد از ساخت فیلم روز شیطان با موضوع فعالیتهای هستهای ایران و خرابکاری سلطنتطلبان ضدنظام، فیلمی به نام «روباه» میسازد که به نوعی هر دو نگاه را در خود دارد، ضمن اینکه بهروز بودن آن باتوجه به ترور و شهادت دانشمندان هستهای کشور از سوی رژیم صهیونیستی تقویت هم میشود. اگرچه نفس ساخت چنین فیلمهایی در سینمای ایران مهم است و کمبود آنها بهشدت احساس میشود اما منظور ابدا خروجیهایی مثل روباه نیست. اگرچه همکاری و حمایت نهادهای اطلاعاتی در فیلمهایی چون روباه اهمیت دارد و لازم است اما این همراهی باید هنرمندانه و با شناخت سینما باشد.
۱۳۹۴ - امکان مینا
همان نقدهایی که میتوان به فیلم روباه وارد کرد، به نوعی دیگر درباره فیلمی مثل «امکان مینا» با موضوع گروهک تروریستی منافقین هم مطرح است. عجیب اینکه کمال تبریزی به عنوان کارگردان فیلم امکان مینا و بهروز افخمی به عنوان کارگردان فیلم روباه، سوابق موفق و قابل اعتنایی در سینمای انقلاب و مقاومت دارند و بهخوبی با زیر و بم این فضا آشنا هستند، بنابراین وقتی نتیجه تلاشها و دغدغههایشان درباره این موضوعات به چنین خروجیها و دستاوردهایی منجر میشود، امیدها رنگ میبازد. هرچند خوشبختانه جوانهای خلاق فیلمساز در این چند سال اخیر جور بزرگان و نامداران را در این فضا کشیدهاند و فیلمهای خوبی با موضوع ترور، امنیت ملی و مسائل استراتژیک ساختهاند.
۱۳۹۵ - سیانور
این فیلم یکی از بهترین فیلمهای ایران درباره ترور و حذف سیاسی است. بهروز شعیبی با فیلمنامهای از مسعود احمدیان، سراغ یکی از مهمترین روزهای فعالیت سازمان مجاهدین خلق میرود؛ یعنی اختلافات اساسی میان اعضای رده بالای سازمان همچون تقی شهرام و مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی. سکانس ترور شریف واقفی (بهروز شعیبی) در فیلم زیباست و در یک روز بارانی اتفاق میافتد؛ او که تمایلی به استفاده از سلاح ندارد در رخدادی خارج از کادر و با شلیک دو گلوله کشته میشود و ما فقط افتادن عینکش در جوی آب را میبینیم. موسیقی بهزاد عبدی که نوایی شبیه سوت دارد، حس و حال این سکانس را تقویت میکند.
۱۳۹۷ - شبی که ماه کامل شد
اگرچه قاعدتا نباید بحث جنسیتی در کارگردانی مطرح باشد اما معمولا ساخت فیلمهایی ملتهب، اکشن، نفسگیر و پر از خشونت بیشتر از کارگردانان آقا برمیآید و نسبتی با روحیات و لطیف و پر از مهر فیلمسازان خانم ندارد. بنابراین وقتی کاترین بیگلو فیلمهایی مثل «مهلکه» و «سی دقیقه پس از نیمه شب» را میسازد، کمی باعث تعجب میشود. کاری که نرگس آبیار در فیلم «شبی که ماه کامل شد» انجام داد و به بهترین شکل، آن جنبه مخوف و رعبآور ترور و گروههای تکفیری را به تصویر کشید هم خارق عادت و قابل قدردانی است.
۱۳۹۸ - روز صفر
این هم از جسارت سعید ملکان است که دقیقا یک سال بعد از ساخت فیلمی موفق درباره گروه تروریستی و خانواده ریگی، یک فیلم دیگر در این حال و هوا و در مذمت ترور و جنایت میسازد. منتهی هوشمندی ملکان در «روزصفر» این است که برخلاف شبی که ماه کامل شد، روی بحث ماموریت خطیر سربازان گمنام وطن و تلاشهای شبانهروزی تیم اطلاعاتی متمرکز میشود. باوجود برخی نقد و نظرها، نتیجه فیلمی اکشن و خوشساخت و در مایههای جیمزباندی است که اتفاقا از جمله ضرورتهای سینمای امروز ایران برای جذب تماشاگر و البته انتقال پیام به حساب میآید.
۱۴۰۰ - هناس
اگر حتی یک دانشمند هستهای در آمریکا ترور میشد، هالیوود و فیلمسازان سینما و تلویزیون لحظهای درباره انعکاس رسانهای آن و ساخت فیلم و سریالهایی مرتبط با آن شخصیت دریغ نمیکردند اما سینمای ایران در این سالها حتی به اندازه یکایک شهدای هستهای فیلم نساخته است و نتوانسته عظمت و ابعاد این حذفهای ناجوانمردانه از سوی دشمنان را روایت کند. فیلم «هناس» به کارگردانی حسین دارابی با روایت زندگی شهید داریوش رضایینژاد دانشمند هستهای و همسرش شهره پیرانی، از معدود آثار در این زمینه است.
۱۴۰۰ - ضد
فیلم «ضد» در تلفظ یادآور «زد» شاهکار کوستاگاوراس است. اثری که باوجود روایت قصه در کشوری خیالی و بدون ذکر نام، یکی از بهترین فیلمهای سیاسی و با موضوع ترور در تاریخ سینمای جهان است. اما فیلم ضد باوجود روایتی که یک سرش با واقعیت سال ملتهب ۶۰ و ترور و شهادت آیتا... بهشتی و همراهانش در دفتر حزب جمهوری اسلامی گره خورده، چندان نمیتواند جذاب و تاثیرگذار باشد. البته نفس ورود به یک رویداد واقعی با داستانسرایی و از زاویه عشق، نکتهای مثبت و قابل اشاره است، اما چگونگی آن و مهمتر پیوند با شخصیتها و حوادث واقعی و خوفناکی ترور، کم و کسری دارد./جام جم