سرویس معرفی :م امروز 1 آبان سالروز شهادت سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام راحل انقلاب اسلامی است، به همین مناسبت به بازخوانی برخی از سخنان رهبر معظم انقلاب پیرامون شخصیت و جایگاه آن عالم وارسته خواهیم پرداخت.
بیانات در مسجد اعظم قم بهمناسبت دومین سالگرد شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی(۱۳۵۸/۰۷/۳۰ )
بزرگداشت خاطرهی پُرشکوه شهادت فرزند برومند رهبر عزیز ما از دو نظر برای ما هیجانانگیز است؛ از دو نظر برای ما وظیفه است. نخست از این نظر که فرزند و پارهی تن و جگر گوشهی رهبر ما است. ملّت ایران ثابت کرده است که رهبر خود را از همه چیز، از همه کس، از همهی انگیزهها، از همهی جهتگیریها بیشتر دوست میدارد؛ ثابت کرده است که قدر رهبرش را میداند؛ این فریاد را ملّت ما آنچنان در فضای خفه و مهآلود و مسموم جهان طنینانگیز و رعدآمیز ادا کرد که حتّی دشمنان هم نتوانستند دربارهی آن اندک تردیدی به خود راه بدهند؛ آنها نیز که نمیتوانستند رهبریِ بزرگترین انقلاب نیم قرن اخیر ــ قرن انقلابها و جنبشها و جوششها و جهشها ــ را در سطح جهان، در اختیار مردی روحانی، مردی آسمانی، در اختیار این امام و رهبر بزرگ ببینند و این واقعیّت را بپذیرند در مقابل فریاد رعدآسای ملّت ایران خاضعانه تسلیم شدند. ملّت ایران توانست این فریاد را ــ که دنیا ناباورانه به آن مینگریست و به آن میاندیشید ــ تا اعماق زوایای جهان غرب برساند؛ ملّت ایران ثابت کرد که این رهبر را میشناسد، او را میپسندد، او را با همهی وجود دوست میدارد.
درحالی که زن و مرد ما از اندوه این حادثهی بزرگ میگریستند، در حالتی که دوستان و آشنایان و حتی ناآشنایان، عظمت و عمق حادثه را درک میکردند و دردمندانه زبان به افسوس میگشودند، پیام رهبر از فرسنگها راه با یک دنیا امید میرسید و رسید؛ این دل بزرگ، این روح بزرگ، این روح خدا با صبری بزرگ به این حادثه شکوه ابدی بخشید. مرگ مصطفیٰ لطف خفیّ الهی بود؛ این است برداشت یک انسان الهی، یک انسان ملکوتی، رهبری که بر دلها حکومت میکند پیش از آنکه بر ذهنها؛ رهبری که صبرش، منش انسانی و روحانی و عرفانیاش، دلهای سنگدلترین انسانها را هم تحت نفوذ میآورد که این دیگر در قالب هیچ فرمول مادّی قابل گنجایش نیست. آنها که در مسائل ایران انگشت به دهان و متعجّب ماندهاند، باید بدانند که برای تحلیل حوادث ایران، برای تحلیل مبارزهی ایران، برای شناختن این جریان بزرگ و این حادثهی بزرگ همهی این گوشههای ناشناخته را باید شناخت. گمان نکنند که رهبری این امّت، رهبری اسلامی، رهبری معنوی، رهبری روحانی، آن نفوذ کلام، آن توکّل بیپایان، قابل مقایسه با رهبریهای دیگر و قابل تقلید است؛ نه، قابل تقلید نیست. این صبر بزرگ در مقابل این حادثهی بزرگ، ملّت را تکان داد؛ این اقیانوس را به تلاطم آورد. خود حادثه میتوانست بزرگ باشد اما منش این پدر در مقابل این حادثه او را دَهچندان بزرگ کرد و ملّت ناگهان خمینی خود را شناخت. روحهای بزرگ و دشوار و تسخیرناپذیر در مقابل این روح بزرگتر به زانو درآمدند و همه آمنّا و صدّقنا گفتند. [او] نشان داد که رهبر است؛ نشان داد که ابرمرد است؛ نشان داد که انسانی والا است و حادثه آغاز شد.
دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره بزرگداشت مرحوم حاج آقا سید مصطفی خمینی(ره) با رهبر انقلاب (۱۳۷۶/۰۷/۰۷)
دستاندرکاران برگزاری کنگره بزرگداشت مقام و منزلت مرحوم حاج آقا سید مصطفی خمینی، دیروز با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
مقام معظم رهبری در این دیدار با اشاره به خصوصیات بارز مرحوم سید مصطفی خمینی فرمودند: فرزند ارشد حضرت امام(رض) از خصوصیات برجستهای برخوردار بود. او علاوه بر جنبه علمی، استعداد درخشان و جوالی را در فقه و اصول و علوم عقلی از خود در حوزه علمیه نشان داد.
حضرت آیتالله خامنهای ذوق و علاقه مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی به شعر و هنر را یادآور شدند و فرمودند: وی تمامی کتابهای برجسته و مطرح زمان خود را خوانده بود. او شخصیتی همهجانبه داشت و چنین به نظر میرسید که همه خصوصیات مثبت در وجود ایشان در حال رشد و ترقی است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی به زهد و پارسایی مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در زندگی پربار او اشاره کردند و در پایان سخنانشان فرمودند: صبر و بردباری حضرت امام خمینی (ره) در فراق حاج آقا مصطفی، چهره آن حضرت را در مقابل دیدگان ملت ایران مانند خورشید فروزان کرد. بنابراین تجلیل از مقام و منزلت حاج آقا مصطفی خمینی در واقع احترام به حضرت امام (رض) و تجلیل از ارزشهای اسلامی و انقلاب محسوب میشود.
یادآور میشود به مناسبت بیستمین سالگرد شهادت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی، کنگره بزرگداشت وی روز سیام مهرماه امسال در تالار شیخ مفید قم برگزار میشود.
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگرهی بزرگداشت مرحوم آیتاللّه سیّد مصطفی خمینی(۱۳۹۶/۰۷/۳۰)
مرحوم آقای حاج آقا مصطفی (رضواناللهتعالیعلیه) دو جا حقیقتاً درخشید. یکی در اوّل نهضت در پانزدهم خرداد یکی هم در آغاز حرکت عمومی مردم؛ در آنجا با بلند شدن و رفتن به داخل صحن مطهّر حضرت معصومه که [آن] حرکت عظیم را ایشان در واقع با این کار هدایت کرد؛ در اینجا [سال ۵۶] هم با درگذشت خود و با حادثهی فقدان خود، عواطف و احساسات این اقیانوس را به حرکت در آورد. در آن قضیّه [اوّل]، البتّه من آنوقت قم نبودم، در آن روزها زندان بودم؛ لکن آنجا حاج آقا مصطفی (رضواناللهعلیه) نشان داد که از لحاظ جنس و فلزّ شخصیّتی، نسخهی دوّم خود امام است؛ این را ایشان واقعاً نشان داد. در آن حادثهی عجیب و در آن حملهی مأموران و حوادث تهران و قم، ایشان بلند شد رفت در صحن قم و نشست آنجا. بعضی از مبارزین و شَجعان جوانهای قم مثل مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم وکیلی و مانند اینها هم آمدند دُوروبَر ایشان آنطور که خبرش بعدها برای ما رسید- و مردم را هدایت کردند؛ آن روزی که شبش، امام (رضواناللهعلیه) را دستگیر کرده بودند؛ بعد از عاشورا. خب، خیلی کار بزرگی بود، خیلی کار مهمّی بود. بعد هم ایشان را گرفتند و بردند و مدّتی در قزلقلعه، زندان بود. خب در این حادثهی اخیر هم واقعاً فقدان مرموز آقای حاج آقا مصطفی، دوستان او را بهتزده کرد؛ یعنی علاقهمندان [امثال] ماها در مشهد وقتی شنیدیم، واقعاً مثل آدمهایی که صاعقهزده هستند، یک چنین حالی دست داد؛ هم برای فقدان خود او که واقعاً شخصیّت عزیز و مغتنمی بود، هم برای اینکه برای امام چه پیش خواهد آمد که این جوان را و این مرد را از دست داد. لکن تصوّر نمیشد که این حادثه که برای دوستان اینقدر سنگین است، بتواند یک چنین تلاطمی و موجی به وجود بیاورد؛ و به وجود آورد. همینکه فرمودند امام که از الطاف خفیّهی الهی بود، واقعاً همین بود؛ و چه عظمتی میخواهد که یک پدر در مقابل یک چنین فقدانی، با این نگاه و از این منظر مسئله را ببیند، نه از منظر یک مصیبت، نه از منظر یک مسئلهی شخصی.
مرحوم حاج آقا مصطفی انسان برجستهای بود. البتّه من این سالهای آخری که ایشان رفتند اوّل به ترکیه و بعد نجف، خب ایشان را دیگر ندیده بودیم؛ از دور از بعضی از احوال ایشان مطّلع بودیم؛ لکن وقتی ایشان قم بود و ما هم قم بودیم، کاملاً از نزدیک من ایشان را میشناختم. اوّلاً ایشان از لحاظ ذهن و استعداد علمی، جزو افراد کمنظیر بود؛ یعنی ایشان واقعاً [دارای] یک استعداد برتر و یک ذهن وقّاد که آقای رشاد تعبیر کردند و کاملاً درست است، بود. ایشان درس هم خوب خوانده بود؛ با اینکه حالا ایشان اهل گعده و مانند اینها هم بود -حالا ما که نمیدیدیم، [ولی] میگفتند ایشان در صحن، گاهیاوقات تا دو ساعت از شب آنجا گعده [داشت]- لکن بعد که میرفت منزل و مشغول مطالعه میشد، از همهی آنکسانیکه اَقرانش بودند، ایشان جلوتر بود؛ از همهشان، هم فاضلتر بود، هم فهیمتر بود. بنابراین از لحاظ علمی و از لحاظ ذهنی، یکچنین آدم برجستهای بود.
از لحاظ جرئت علمی هم همینجور بود؛ یعنی آدم با جرئتی بود. من یادم نمیرود اشکالات ایشان را سرِ درس امام؛ ایشان سرِ درس اصول امام اشکال میکرد؛ عقب هم مینشست و فریاد میکشید؛ تماشایی بود برخورد این پدر با پسر! اشکال میکرد به امام؛ وقتی هم میخواست اشکال کند، یکخُرده بلندتر مینشست -یکجوری مینشست که خیلی چهره [معلوم باشد]، بلند بود، شاخص بود- داد میکشید. امام سرِ درس داد میکشیدند، خیلی از اوقات فریاد میزدند؛ بخصوص کسانی که در اشکال، پیگیری میکردند، امام همینطور گاهی سرشان داد میکشیدند؛ امام هم همینطور متقابلاً با این پسر [بلند حرف میزد] و بحث میشد. خیلی واقعاً مناظر زیبایی است اینها؛ انسان در حوزههای علمیّه وقتی نگاه کند، این سنّتهای حوزهای وقتی دست انسانهای لایق و برجسته میافتد، اینجوری از آب درمیآید. حالا خود امام در اصول یک آدم مبنابرانداز و مبناساز بود؛ یعنی دُوروبَر حرفهای دیگران نمیگشت؛ خود امام، مبنا درست میکرد؛ از جملهی فقها و اصولیّینی که صاحب مبانیِ جمعی و جامع هستند، یکی امام بزرگوار است؛ مثل بعضی از بزرگان دیگر، مثل مرحوم آخوند، مثل مرحوم نائینی و امثال اینها؛ یعنی یکچنین شخصیّتی بود؛ [یعنی] اینجور نبود که حالا یک ملّایی است و درس اصول دارد میگوید که هرکسی بتواند اشکال کند؛ امّا این جوان اشکال میکرد. آن وقتی که من عرض میکنم، شاید حاج آقا مصطفیٰ در سالهای ۳۸، ۳۹، ۴۰، مثلاً ۳۰ سال، ۳۱ یا ۳۲ سال بیشتر هم نداشت، ولی خب اینجوری بود. جرئت علمیاش زیاد بود؛ در کتابهایی هم که ایشان نوشته است -کتابهایی که آقای سجّادی زحمت کشیدهاند و خیلی از کارهای ایشان را جمع کردهاند- این معلوم است؛ کاملاً پیدا است.
امام یک مبنای مهمّ اصولی دارند [به نام] «خطابات قانونی»؛ ایشان خطابات شرعی را از قبیل خطابات قانونی میدانند؛ مبنای خیلی مهمّی است که در چندین مسئلهی اساسیِ اصولی، این مبنا اثرمیگذارد؛ امام هم روی این مبنا فکر کردند و کار کردند و با مقدّمات فراوانی آن را در اصول، بیان کردند. چندجا هم بیان کردند؛ از جمله در آن جای اصلی، با مقدّمات فراوان -شاید شش هفت مقدّمه- ایشان بیان میکنند؛ حاجآقا مصطفی میپردازد به این مبنا. اوّل که خب تعریف میکند، جا هم دارد؛ واقعاً این مبنا، مبنای تعریفداری است؛ تعریف مفصّلی از این مبنا میکند که این چهجور است، یکچیز فوقالعادهای است -راست هم میگوید واقعاً؛ یک فکر فوقالعادهای است که امام [کردند]- بعد شروع میکند مناقشه کردن؛ دانه دانه این مقدّماتی را که امام ذکر کردند، ذکر میکند و بعد میگوید، نه این مقدّمه هیچ لزومی نداشت، اصلاً ربطی ندارد و مانند اینها، رد میکند؛ [همینطور] مقدّمهی بعدی، مقدّمهی بعدی! البتّه بعد خود ایشان مبنا را تحکیم میکند، نه اینکه رد بکند -یعنی واقعاً هم قابل رد نیست این مبنایی که امام دارند؛ این مبنای اصولی، واقعاً قابل رد هم نیست اگرچه مخالف هم زیاد دارد غرض، مرحوم حاجآقا مصطفی اینجوری است؛ از لحاظ علمی، هم بااستعداد است، هم کارکرده است، هم باجرئت علمی است. من یک نوشتهای دیدم از ایشان حالا یادم نیست کجا بود و چند سال پیش از این- که ایشان [وقتی به] درسهای علما و مدرّسین معروف نجف میرفته، اشکالاتی بر هرکدام از اینها در یک مسئلهی قابل توجّهی ذکر میکند؛ همهی اینها را آقایان زحمت کشیدهاند، جمع کردهاند؛ انسان اینجوریای بود. این از لحاظ علمی و فکر و مانند اینها.
از لحاظ عملی، آقای حاجآقا مصطفیٰ یک انسان انصافاً ممتازی بود؛ این مهم است. پسر کسی مثل امام خمینی [بود] خب ایشان در قم معروف بودند؛ چه قبل از مرجعیّت، چه زمان مرجعیّت [امّا] یکذرّه نشانههای آقازادگی در حاجآقا مصطفی نبود. امام در ایّام فاطمیّه چند روز یک روضهای داشتند؛ حتّی در منزل امام و روضهی امام [هم] انسان، حاجآقا مصطفی را نمیدید که بیاید خودش را بچسباند به امام؛ بااینکه عاشق امام بود -که بعد خواهم گفت؛ واقعاً از آن پسرهایی بود که عاشق پدرش بود یعنی واقعاً عشق میورزید به امام امّا دُوروبَر امام بهصورت آقازادگی و مانند اینها، مطلقاً ایشان حرکتی نمیکرد. بعد که در سال ۴۱ مبارزات شروع شد، عصرها و سرشب، منزل امام رفتوآمد فراوانی میشد و ما همیشه و هر روز میدیدیم حاجآقا مصطفی دَم در نشسته؛ این آدمی که کمتر آنجاها دیده میشد، از وقتی مبارزه شروع شد از سال ۴۱ در قضیّهی انجمنها، مرحوم حاجآقا مصطفی هر روز آنجا حضور پیدا میکرد و مینشست؛ یعنی مَنِش، مَنِش مبارزاتی بود.
از لحاظ سادگی وضع زندگی، بهمعنای واقعی کلمه مرحوم حاجآقا مصطفیٰ، زاهد بود؛ از لحاظ لباس، از لحاظ رفتار، از لحاظ خوراک، از لحاظ رسیدگی به خانواده؛ واقعاً آدمِ مُعرِض از دنیا و زاهدی بود؛ این اواخری که ما دیده بودیم؛ آن دورهی نجف را من خیلی اطّلاع زیادی ندارم. تا دورهی قبل از مبارزات، ایشان گرایش سلوکی خوبی هم پیدا کرده بود؛ یک توجّهاتی داشت، اهل ذکر و حضور و این حرفها بود. این هم این جنبهی دیگر ایشان.
و جنبهی دیگر حاجآقا مصطفی، شجاعت او بود؛ یعنی واقعاً اینکه امام فرمودند که امید آیندهی اسلام بود، این بهخاطر جامعیّت این آدم بود؛ هم از لحاظ علمی، هم از لحاظ تهذیب نفْس و مراقبت از نفْس، و هم از لحاظ شجاعت -یک مرجعی که بخواهد مرجع امور مردم قرار بگیرد، باید شجاعت داشته باشد؛ باید بتواند مسائل جامعه را بفهمد؛ و آنجایی که لازم است اقدام کند، اقدام کند- انصافاً آقای حاجآقا مصطفی (رضوان اﷲ تعالی علیه) اینجور بود؛ بههرحال، شخصیّت برجستهای بود.
ایشان مرحوم حاجآقا مصطفی بشدّت علاقهمند به امام بود؛ بشدّت! این را در قم خود من دیده بودم؛ نجف هم اتّفاق افتاده بود که آمدند برای من نقل کردند؛ آنچنان روی حفظ حیثیّت امام حسّاس بود که اگر چنانچه کسی اندک تعرّضی یا خدشهای به شخصیّت امام وارد میکرد، حاجآقا مصطفی در مقابله و مواجههی با او بیتاب میشد و عکسالعملهای تند و شدید نشان میداد که عرض کردم یک نمونهاش را من قم خودم مواجه شدم و از نزدیک مطّلع شدم، یک نمونه هم نقل کردند برای ما که در نجف اتّفاق افتاده بود.