به گزارش حلقه وصل، شهید معصوم مصطفی زاده در بهمن ماه سال 1329 در روستای دایلاق مرنگلو از توابع شهرستان ارومیه ، در دورانی که روستاهای ایران در آتش ستمکاران طاغوت می سوخت و فقر و ستم مردم روستا را از پای درآورده بود به دنیاآمد.
در 12 سالگی با تاسیس اولین مدرسه در روستایشان تحصیلات خود را شروع نمود. تا کلاس ششم ابتدایی در زادگاه خود و 6 سال مابقی را تا اخذ دیپلم در شهر با هزاران رنج و مشقت تحصیل کرد و در سال 1354 به خدمت سربازی رفت و در سال 1356 خدم نظام وظیفه را به اتمام رساند.قبل از پیروزی انقلاب با همکاری معلم روستایشان به فعالیتهای انقلابی پرداخت با پیروزی انقلاب سلاح به دست گرفت و بهمراه گروهی انقلابی مسلح که انتظامات شهر راه بعهده داشت مسلحانه در خدمت انقلاب قرار گرفت و در دستگیری جنایتکاران رژیم ستمشاهی و مفسدان و تحویل آنها به دادگاه انقلاب نقش بسزایی داشت.
پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب با شناختی که فرماندهان ، از مراتب تقوی ایثار و شهامت وی داشتند، او در سازماندهی آن روز سپاه ، بعنوان سرگروه دسته خود تعیین گردید. شهید مصطفی زاده پاسداری بلند قامت ، چهارشانه، پر جرات با غیرت و همیت مردانه و قدرتمند و در عین حال بسیار پرهیزکار و متواضع بود هم ظاهری پر شکوه داشت و هم باطنی پاک و بی آلایش و تا لحظه شهادتش در راه انقلاب و دوستانش بدون هیچ چشمداشتی تا حد جانفشانی خدمت نمود.
موفعی که سپاه پاسداران بعنوان اولین تجربه نظامی خود، قصد دایر نمودن گروهان ((سرو)) در مرز ایران و ترکیه را داشت از سوی کلیه گروهکهای ضد انقلاب که در آن برهه به اشاره دشمنان خارجی انقلاب متحد شده بودند، افراد سپاه را در محاصره خود گرفتند و وقتی در ادامه آن، آذوقه و جیره جنگی به پایان رسید و تهدید دشمنان از بیرون و آتش جوع از درون، عرصه زندگی را بر آن رادمردان تنگ نمود جوهره مردان عیان شد عجبا از نهراسیدنشان از مرگ و یقینشان به آخرت! چه سهل مرگ را انتظار می کشیدند و چه شجاعانه ایستاده بودند؟ براستی که هر عصر و هر نسل برای ادمه حیات جامعه محتاج چنان مردان پاک صادق و فداکار است به هنگامی که در ساعت 2 نیمه شب فرماندهان به ترفندهای نظامی قصد خارج کردن نیروها از محاصره و نجات آنها داشتند شهید مصطفی زاده با دیگر همرزمش بر روی جاده ، رو به دشمن سنگر گرفتند تا در صورت حمله دشمن حداقل تا دور شدن دوستان از تیر رس خصم آنها را مشغول نمایند و خود را فدا سازند و دوستان را رها. او همیشه سپر بلای دوستان بود.
آخرین درگیری او در تاریخ 1359/2/15 در منطقه پل قویون ارومیه بود افراد حزب منحله دموکرات قبلا در آنجا مستقر شده بودند. نیروهای سپاه در نیمه های شب، جهت دفع انها وارد عمل شدند و چند ساعت درگیری دوام یافت. در این حین زادگان و وارثان هنده جگرخوار و وحشی، از کمین برون جسته هیکل تنومند شهید مصطفی زاده را مورد هدف آر پی جی هفت قرار دادند فردای آن روز وقتی خبر شهادت معصوم مصطفی زاده در شهر پیچید آه از نهاد همه کسانی برآمد که او را می شناختند و برای این فرزند کم نظیر این سرزمین زار گریستند.