به گزارش حلقه وصل، دکتر محمدحسین محترم طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- نشست شورای حکام و قطعنامه آن آزمون و صحنه آزمایش صداقت ادعاهای بایدن در زمان انتخابات و بعد از آن بود. حساسیت و اهمیت نشست اخیر شورای حکام نه از این جهت که درباره و علیه ایران بود بلکه از این جهت بود که بایدن ادعاهای زیادی درخصوص محکومیت اقدامات ترامپ از جمله پاره کردن برجام داشت و وعده اصلاح آنها را از طریق دیپلماسی و نه از راه تخاصم میداد، اما اکنون با ارائه قطعنامه ضدایرانی به شورای حکام، فریبکاریاش بیش از بیش آشکارتر شد و نشان داد که بایدن همان دست چدنی ترامپ در دستکش مخملی است و مسیر و خوی خصمانه او با ملت ایران هیچ فرقی با ترامپ ندارد!
لذا اولاً در پایان مذاکرات وین، بایدن در سر یک دوراهی قرار گرفت که یا باید به وعدههای انتخاباتی خود عمل و تحریمهای ایران را لغو میکرد و نشان میداد که بایدن، ترامپ نیست و یا فریبکاری و خباثت خود را آشکار میکرد و نشان میداد که بایدن همان ترامپ است! و از آنجایی که فریبکاری و خباثت در خون و DNA مقامات آمریکایی است، ذات و صداقت نداشتن خود را به افکار عمومی دنیا و مردم ایران نشان داد و این «نقطه عطف در مقطعی حساس» است که هرگونه پیامد و تبعات قطعنامه از جمله واکنش ایران را باید بر اساس آن ارزیابی و تحلیل کرد.
ثانیاً نکته مهم برای درک فریبکاری بایدن این که بایدن هشت سال قبل زمانی که سناتور بوده خودش به اتفاق دیگر دموکراتها به تمام تحریمهای علیه ایران رأی داده و پس از برجام نیز زمانی که معاون رئیسجمهور آمریکا بوده، قوانین تحریمی بیشتر علیه جمهوری اسلامی وضع و تحریمهایی را که به آنها رأی داده بود، اعمال کرده، حال چگونه باید از او بپذیریم که قصد حسن نیت و لغو این تحریمها را دارد،
کما این که در داخل و خارج آمریکا نیز همزمان متهم به تناقضگویی در عمل و شعارهایش شد. هیلاری کلینتون در یک برنامه تلویزیونی به همراه آنتونی بلینکن اذعان میکند «هشت سال قبل در سنا من و بایدن به تمام تحریمهای ایران رأی دادیم و با سناتور بایدن تلاش کردیم این تحریمها تصویب شوند».
نکته مهم در سخنان کلینتون در این برنامه همچون بحث سناتور مورفی با رابرت مالی در جلسه سنا این بود که با اشاره به «پیامدهای خیلی سنگین هرگونه اقدام نظامی برای آمریکا و امکانپذیر نبودن آن»، به بلوف بودن «گزینه روی میز بایدن» هم اذعان کرد.
ثالثاً بر اساس استراتژی آمریکا، اوباما وظیفه داشت برجام را برای متوقف کردن دستاوردهای صلحآمیز هستهای امضا کند و ترامپ وظیفه داشت با هدف گسترش دامنه محدودیتها علیه ایران از آن خارج شود و بایدن وظیفه دارد بر بستر اقدامات اوباما و ترامپ محدودیتهای بیشتری را با توسل به حربه بازگشت به برجام اعمال کند. کما این که اوباما و جان کری هنگام ترک کاخ سفید اذعان کرده بودند
«ما برنامه هستهای ایران را مهار و راه را برای دولت بعدی جهت مهار منطقهای و موشکی ایران از طریق برجام مهیا کردیم»! لذا طبیعی است که شروط بایدن همان شروط ترامپ و پمپئو باشد.
رابعاً تحریم تنها سلاح بایدن برای تحت فشار قرار دادن دیگر کشورها از جمله ایران درجهت وادار کردن به عقبنشینی از حقوقشان است، با چه عقلانیت سیاسی میتوان هضم کرد که آمریکا میخواهد تحریمها را لغو کند، کما این که از یک سو آمریکاییها ادعا دارند با توسل به این تحریمها میخواهند در قضیه موشکی و منطقهای، ایران را وادار به تسلیم کنند و از سوی دیگر تاکنون نیز در دنیا موردی سراغ نداریم که آمریکا تحریمهای کشوری را لغو کرده باشد. حتی کشورهایی که مجبور به تسلیم شدند و تمام قدرت هستهای و دفاعی خود را بار کشتی کردند و تحویل آمریکا دادند!
خامساً قطعنامه شورای حکام نشان داد علیرغم این که تمام نظام سیاسی و مدیریتی و حاکمیتی ایران از رهبری و شورای عالی امنیت ملی تا دولت و مجلس و ملت پشت تیم مذاکرهکننده خود قرار دارند و این تیم نماینده واقعی ملت و حاکمیت ایران است، اما بایدن نه نماینده تمام مردم آمریکاست و نه حاکمیت آمریکا از جمله کنگره و سنا و حتی بخش مهمی از همحزبیهای دموکراتش و بخش مهمی از دولتش پشت سیاست او برای احیای برجام نیستند و این اختلافات شدید داخلی و تهدیدات دو حزبی در کنگره بهعنوان عامل اصلی شکست میز وین بود.
سادساً علیرغم ادعای جامعه جهانی بودن آمریکا ومتحدانش، چند کشور اروپایی، چین و روسیه و هند و پاکستان و لیبی که به این قطعنامه رأی موافق ندادند، عملاً نماینده بخش اکثریت جمعیت جهان هستند که در مقابل زورگویی آمریکا ایستادهاند.
۲-همانگونه که پیشبینی میشد و آمریکا در طی مذاکرات نشان میداد، بایدن از همان ابتدا تلاش داشت در سایه تهدید و فریبکاری رسانهای برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی داخلی و افزایش مطالبات از دولت و تیم مذاکرهکننده، خود را مشتاق بازگشت به برجام و آماده لغو تحریمها القاء و پس از ایجاد دوقطبی در جامعه و احیاء فضای شرطی کردن اقتصاد کشور و در نهایت با لغو نکردن تحریمها و ایجاد سرخوردگی در مردم و افزایش نارضایتی از سیاست نظام و ایجاد آشوب، ایران را متهم و عامل نرسیدن به توافق نشان دهد.البته با درایت تیم ایرانی و هوشیاری مردم، بایدن به اهداف خود نرسید.
در این سناریو یکی از شگردهای آنها «القاء خوشبینی کاذب» نسبت به روند مذاکرات و حصول توافق بود که برخی در داخل نیز ذوقزده و در این میدان بازی کردند و رسانههای غربی – عربی هم بهطور مشکوک و سؤالبرانگیزی این اظهار خوشبینی برخی داخلیها را بهصورت برجسته و گستردهای پوشش خبری دادند؛ اما خیمهشببازی شورای حکام نشان داد قطعاً احساس و ادعای خوشبینی به روند هرگونه مذاکرهای بدون توجه به سابقه فریبکارانه آمریکاییها و تجربه تلخ چنین خوشبینیهایی در گذشته، سرابی بیش نیست و هدف آن کشاندن ایران به میدان بازی آمریکاست، همانگونه که اکنون نیز برخی در داخل همسو با پازل آمریکا و با متهم کردن ایران، در سوگ برجام سوگوار شدهاند و مزورانه و خبیثانه و البته به دور از واقعیتها ادعا و فضاسازی میکنند «قطعنامه شورای حکام و خروج از NPT، نظام را با خیزشهای مردمی روبه رو خواهد کرد و امکان حمله نظامی اسرائیل وجود دارد»!
در حالی که خودشان نتوانستند و پاسخ نمیدهند که چرا سیاست آنها راه به جایی نبرد و در حالی که در مقابل افزایش تحریمها و صدور قطعنامه علیه ایران همزمان با مذاکرات خفقان گرفتهاند، حالا که ایران میخواهد پاسخ دهد زبان باز کردهاند و ادعا میکنند «با گفتوگو میتوان پرونده را بست وگرنه تهدید خروج از ان پی تی بهانه به آنها میدهد و این سیاست راه به جایی نمیبرد». این جماعت اولاً باید پاسخ دهند منظور نماینده آمریکا در شورای حکام از «شریک مشتاق در تهران برای آمریکا» کیست و آیا بیان ادعاهای آنها با اذعان هولگیت که گفته
«برای بازگشت به برجام به یک شریک مشتاق در تهران نیاز داریم»، اتفاقی است؟! ثانیاً مسئله ایران و آژانس در حقیقت پروندهسازی اسرائیل و آمریکا علیه ملت ایران است و اصولاً پروندهسازی را که نمیتوان با مذاکره و گفت وگو حل کرد، همانگونه که مذاکرات منفعلانه و عملکرد بعضاً خیانتکارانه آنها در طول هشت سال حل نکرد و به فرمایش رهبری «در دولت قبل مشخص شد که اعتماد به آمریکا و برجام مطلقاً جواب نمیدهد». لذا همان زمان نیز گفتیم که «خوشبینی» و انتظار «حسن نیت» از آمریکا با واقعیتها و ذات آمریکا همخوانی ندارد و برخی خبرنگاران و تحلیلگران حاضر در وین هم خوشبینیهای آن زمان را «مختصر و کوتاه و تاکتیکی» توصیف کرده بودند.
۳-برخی در حالی میخواهند دولت سیزدهم را متهم و مواضع اصولی جمهوری اسلامی را عامل صدور قطعنامه القا کنند که در دوره مذاکرات هستهای در زمان خودشان شورای حکام ۷ قطعنامه علیه ایران صادر کرد و آن زمان روحانی و ظریف و تیمشان در مواضعی مغالطهآمیز ادعا میکردند قطعنامههای شورای حکام اهمیت زیادی ندارد! نکته مهم این که تمام این هفت قطعنامه بلافاصله بعد از عقبنشینیها و باجدهیهای دولت اصلاحات تحت عنوان اعتمادسازی صادر میشد.
اولین آن در ۲۹ خرداد ۸۲ و هفتمین آن ۲۰ مرداد ۸۴ چهار روز قبل از پایان مأموریت روحانی در شورای عالی امنیت ملی تصویب و صادر شد و نکته طنزآمیز این بود که روحانی در زمان ریاستجمهوریاش ادعا میکرد «دیگران هر وقت میرفتند مذاکره میکردند، بعد یک قطعنامه علیه ایران صادر میشد»! اکنون نیز صدور قطعنامه جدید شورای حکام نیز نتیجه برجام و مذاکرات برجامی بهعنوان گلابی و دستاورد مشعشع! دولت روحانی است.
۴- اما کسانی که سوگوار برجام شدهاند و برای مشکلات مردم که حاصل عملکرد خودشان است، اشک تمساح میریزند و قبلاً ادعا داشتند با هر روز تأخیر در امضا و تصویب برجام چقدر ضرر میکنیم، به سخنان اخیر جان کری در کنگره توجه کنند که عملکرد این جماعت در برجام چه دستاورد عظیمی! برای ملت ایران داشته و چرا رهبری از آن به «خسارت محض» یاد کردند!
جان کری در توضیح آثار توافق ۲۰۱۵، در یک قلم از دستاوردهایش میگوید «برجام بهطور متوسط قیمت نفت را بیش از ۸۰ دلار در هر بشکه طی ۲ سال و نیم کاهش داد و ایالاتمتحده با واردات و تکمیل ذخیره استراتژیک نفت خود برای هر بشکه نفت بیش از ۸۰ دلار کمتر پرداخت کرد و ایران از فروش روزانه بین ۵/۱ میلیون الی ۲ میلیون بشکه نفت خود همین مقدار ضرر کرد و بهطور خلاصه طی این ۷ سال فقط سود نفتی ما دو تریلیارد (۲ هزار میلیارد) و ضرر ایران حدود یک تریلیارد دلار و تورم بیش از ۵۰ درصدی در دولت قبلی ایران یکی از تبعات برجام بود که اگر ترامپ کمی صبر میکرد، آثار بهتر برجام را میدیدیم، اما اکنون دولت جدید ایران با رساندن قیمت نفت به ۱۲۰ دلار در هر بشکه، بدون برجام توانسته تحریمها را خنثی کند و امروز ما با ایرانی به مراتب قویتر از ایران متعهد در برجام روبه رو هستیم و چارهای نیست که هرطور شده ایران را دوباره به برجام برگردانیم»!
۵- نکته بارز این دور از مذاکرات و متفاوت از دورههای قبل، این بود که با توجه به فرمایش رهبری که تأکید دارند «اِشکال مذاکره این است که شما را از راه صحیح خودت منحرف میکند، امتیاز را از شما میگیرند و آن چیز که باید به شما بدهند، نمیدهند»! تیم ایرانی اجازه نداد که آمریکا آنها را از مسیر ایستادگی بر لزوم تأمین منافع ملت ایران منحرف و وادار به امتیاز دادن کند.
۶- نتیجه مذاکرات وین هرچه بود، دیگر حربه آژانس جواب نخواهد داد و همانگونه که با زدن گلوبال آمریکایی و پایگاه عین الاسد نشان دادیم که زمان «بزن دررو» تمام شده و با مصادره و توقیف نفتکشهای انگلیسی و... و یونانی نشان دادیم که دزدی دریایی هم تمام شده که در مورد آخر، یونان در واکنش به پاسخ قاطع ایران عقبنشینی و دستور توقیف و در اختیار آمریکا گذاشتنِ نفتکش ایرانی را لغو کرد، «زمان بزن دررو آژانس» نیز پایان یافته و هر اقدام او با واکنش قاطع جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد.
کما این که با بخشی از واکنش ایران مواجه شد و باید منتظر واکنشهای اساسیتر دیگر هم باشد. لذا اکنون خروج از تعلیق و عضویت در NPT و پایان دادن به سفرهای گروسی به تهران به یک مطالبه عمومی در ایران تبدیل شده و در ادامه آن چنان که رئیسکمیسیون امنیت ملی مجلس تأکید کرده «حتماً در فرآیند مذاکرات برجامی با ۱+۴ تجدید نظر خواهیم کرد».