
قسمت اول/ موضوع خودسازی در تشکیلات می¬تواند در معنای عام¬تر و بزرگ¬تر بسیار کاربردی و یک نیاز ضروری در سطح ملی باشد. شاید ما و شما در بین همکاران، دوستان و خانواده خود آدم¬های زیادی را دیده باشیم که علی¬رغم داشتن توانایی¬ها و حتی مدارک آکادمیک و حوزوی در جایی مشغول به کارند که هیچ علاقه و راهبردی برای بهبود کیفیت و کار در آنجا ندارند. وقتی هم که به آنها می¬گوییم چرا سعی نمی¬کنید که به یک کار بهتر در راستای علاقه خود برسید، با سردی و بی¬حوصلگی جواب می¬دهند که ما دیگر آلوده این کار شده¬ایم و الان دیگر کجا برویم؟! ما فقط همین آب باریکه را بتوانیم حفظ کنیم از همه چیز بهتر است! یا مثلاً تشکیلات و سازمان¬های زیادی را می¬شناسیم که بار اصلی و خروجی سازمان تنها به عده چند نفر بیشتر نیست و بقیه اکثراً سیاه لشکرهایی هستند که بود و نبودشان هیچ فرقی در رسیدن به اهداف سازمان به وجود نمی¬آورد. پاسخ در راهکارهایی برای انتخاب درست حرفه و تخصص، اصلاح سیستم¬ها و بروکراسی¬های کاری و اداری و استفاده از مدیران و افراد لایق همگی به موضوع خودسازی فردی و خودسازی تشکیلاتی است. حجت-الاسلام علی جعفری از کارشناسان این حوزه یادداشتی را در این قسمت ارائه کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست.
در ادبیات اسلامی تحول از خود شروع میشود
خودسازی یک بحث محوری اسلام در تبیین فرآیند رشد و تحول در وجود انسان است. در ادبیات و رویکرد اسلامی وقتی می¬خواهیم به مسئله رشد یا پیشرفت یا مقولههایی از این دست بپردازیم بحث خودسازی بهصورت جدی پیش می¬آید. در حالی که در رویکردهای غربی واژه توانمندسازی داریم؛ یعنی عده¬ای به عنوان رهبران فکری، نخبگان یا در حقیقت رهبران تحول، بقیه را توانمند کنند. در ادبیات اسلامی تحول باید از خود کسانی که مدعیان تحول –رهبران فکری- هستند شروع شود. حال باید گفت که اصلاً چه لزومی به این خودسازی است؟ در پاسخ باید گفت که خودسازی عبارت دیگر همان تقوا و خویشتن¬داری است و اصلاً این وظیفه انسان است و انسان به این دنیا می¬آید تا خودش را بسازد. خویشتن¬داری هم هر وقت بخواهد محیا شود باید برای آن خودسازی عملیاتی محقق شود.
عملیات خودسازانه و سازمانسازانه
در خودسازی تشکیلاتی نیز باید رابطه آن با موضوع خودسازی فردی مشخص شود. این دو با هم ارتباط دارند ولی شبیه هم نیستند. فرآیند و مکانیزم این دو با همدیگر فرق میکند. خودسازی در تشکیلات یعنی ساختن یک تشکیلات که در ازای آن ساختن بتوانیم پاسخگو باشیم. همانطور که وقتی خود شخصی انسان به عنوان یک شخص ساخته میشود، شخص باید بتواند درباره مدل و تکتک رفتارها و اعمال خودسازانهای که انجام میدهد حجت داشته باشد. بتواند در برابر خدا بگوید که من این کار را برای ساختن خودم کردهام. در سازمان هم همینطور است؛ یعنی وقتی شما میخواهید سازمانی را بسازید که یک خود بزرگتری است و در آن 10 خود معمولی قرار است با هم کار کنند... باید برای تکتک عملیاتهایی که برای این خود بزرگ انجام می¬دهید حجت داشته باشید. باید برای کارها خود به یک وجدان شرعی برسید تا بتوانید یک عملیات خودسازانه و سازمانسازانه را انجام بدهید. تفاوت این دو در عین اینکه به هم ربط و نسبت دارند، اینگونه است که ساختن یک خود بزرگ مثل یک سازمان فرهنگی سختتر از خودسازی فردی است. چرا؟ چون قبل از آن باید خودسازی فردی صورت گرفته باشد. پس0 خودسازی فردی مقدمه ساختن یک سازمان فرهنگی است. اما به یک نکته باید توجه کرد و آن هم اینکه خودسازی از مراتب نیت نیست و شما باید برای تک¬تک رفتارها و اعمالتان حجت داشته باشید که این کار درست است یا غلط؟
مرحل عملیاتی خودسازی تشکیلاتی
در مرحله عملیاتی خودسازی تشکیلاتی باید کارهای متفاوتی انجام داد. از جمله اینکه برای غنا تک¬تک آجرهای این تشکیلات و عناصر آن باید برنامه داشت. چگونگی استخدام نیروهای انسانی در ساختار تشکیلات مهم است. برنامه تشکیلات برای درازمدت و کوتاهمدت باید دارای یک استدلال منطقی و قابل ارائه در پیشگاه الهی باشد. مثلاً وقتی امام(ره) می¬خواهند تشکیلات و حکومتی به نام جمهوری اسلامی را درست کنند، باید جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر در پیش خدا حجت باشد و تک¬تک بندهای قانون اساسی را با توجه به آن تصویب کند. حال اینکه چرا امروز پس از 40 سال از تشکیل حکومت اسلامی در عرصه قوانین دچار آفت¬ها و نابسامانی¬های متفاوتی شدیم دلایلی دارد. این به نتیجه نرسیدن¬ها شاید دو نوع علت داشته باشد. یک وقت علتها درونی است. مثل اینکه شما وقتی هنوز به کفایت نظری نرسیدید، میروید و اقدام میکنید بدون اینکه تجربیات دیگران را مطالعه کنید و از آنها در حقیقت عبرت بگیرید. نتیجه کار در اینجا خراب می¬شود و شما باید جواب بدهید که چرا بر مبنای خودسازی مورد بحث این سازمان را نساختید.
دلایل اصلی به عواملی برمیگردد که در کنترل ماست
یک وقت هم موانع بیرونی پیش میآید؛ یعنی شما خودسازی تشکیلاتی و کار خود را درست انجام میدهید اما متغیرهای دیگری در عرصه اجتماعی و فرهنگی وجود دارند که نمیگذارند یک پروژه خودسازانه پیش رود. این متغیرها در خیلی از موارد در کنترل ما نیستند. مثلا ممکن است ماهوارهای در فضای جوی شما امواجی را منتشر کند که پیامدهایی داشته باشد؛ یعنی قطعاً اگر ماهواره نبود سیاست فرهنگی ما میتوانست موثرتر از این اعمال شود یا موفقتر از این باشید که الان هستیم. این بخشی از دلایل و علت ناکامی است، اما دلایل اصلی به عواملی برمی¬گردد که در کنترل ماست. چون نخواستیم بر مبنای تقوا و خودسازی تشکیلات و سازمان¬هایمان را بسازیم و دچار نابسامانی شدهایم. کسی که مراتب تقوا را در وجود خود پیاده و رعایت نکند، وقتی قرار است خود بزرگتری مثل تشکیلات را بسازد به احتمال زیاد به خطا خواهد رفت.
اشکال ما در داشتن تقوای فردی
در مرحله بعد به مجموعه¬هایی می¬رسیم که هم برای تشکیل شدنشان حجت و دلیل وجود دارد و هم اینکه نفراتشان از مدعیان خودسازی فردی هستند. سوال این است که در چنین تشکیلاتی خودسازی تشکیلاتی کارهای جدید و متفاوتی می¬طلبد یا اینکه دیگر مشکلی به جز عوامل خارجی برای این تشکیلات پیش نخواهد آمد؟! پاسخ این است که باز هم ممکن است مشکل داشته باشیم. چون در خیلی از مجموعه¬های فرهنگی که دچار مشکل می¬شویم علت این است که عده¬ای واقعاً خودسازی فردی نمی¬کنند یا اینکه تا حدودی این خودسازی را انجام می¬دهند، در صورتی که دیگران فکر می¬کنند که این افراد هیچ کم¬کاری نکرده¬اند. آدمی که در مقام فعالیت تشکیلاتی خودسازانه و بر اساس تقوا حرکت نکند مطمئن باشد که در حوزه تقوای فردی دچار اشکال است. اگر یک نفر بگوید که من بلد نیستم در یک سازمان فرهنگی باید چه کاری برای خودسازی فردی و تشکیلاتی انجام دهم یا اینکه بگوید دارم براساس ذهنیتی که حجیت ندارد کار میکنم و... این نیرو به درد نمیخورد. این فرد مصداق یک آدم بیتقواست. به خاطر کاری که آن را بلد نیست یا مدتی بعد می¬فهمد که بلد نیست و بر اساس آن اشتباه فاحش گذشته را ادامه میدهد، مصداق آدم بیتقواست. آدمی که در سطح سازمان گافهای بزرگ میدهد این آدم از نظر فردی عدالت ندارد و از نظر شخصی هم بیتقوا حساب میشود..