
سرویس معرفی: هرسال نزدیک سالروز شهادت شهید مفتح که می شویم همایش ها و میزگردهای متعددی پیرامون «وحدت حوزه و دانشگاه» برگزار می شود و بعد از آن دوباره این موضوع به فراموشی سپرده می شود. اما مسئله آن چه قبل از این همایش ها و چه بعد از آن در عرصه حوزه و دانشگاه باقی می ماند و هنوز بعد از سالها در عرصه تئوری نیز چالش امکان وحدت حوزه و دانشگاه همچنان پابرجاست.
اما ما تصمیم گرفتیم اینبار مسئله وحدت حوزه و دانشگاه را از نگاه افرادی بررسی کنیم که هم در حوزه درس خوانده اند و هم در دانشگاه، تا قدری واقعی تر از فضای همایش های تشریفاتی و بی خاصیت متعدد و مکرر دور شویم و آنچه تجربه دانشجویان طلبه است را بررسی کنیم.
آقای داود خدابنده طلبه سطح سوم مدرسه عالی معصومیه قم است و همزمان نیز دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه قم نیز می باشد، پای صحبت های او پیرامون مسئله وحدت حوزه و دانشگاه نشسته ایم که حاصل تجربیات و صحبت های وی را در ادامه خواهید دید.« آنچه که در نگاه اول از وحدت حوزه و دانشگاه به ذهن می آید،خلاصه می شود در همایشهایی که 27 آذر به مناسبت شهادت دکتر مفتح در حوزه و دانشگاه برگزار می شود. و پرونده این موضوع بسته میشود تا سال بعد همین ایام.آیا بهتر نیست که این روز را تغیر نام دهیم به روز بزرگداشت شهید دکتر مفتح؟؟
چرا که آنچه در عمل محقق میشود چیزی فراتر از بزرگداشت ایشان نیست که با حضور عده ای از حوزویان و دانشگاهیان برگزار میشود
یکی از مشکلاتی که معمولا در فهم کلام بزرگان اتفاق می افتد این است که ما زحمتی به خودمان نمی دهیم تا در افق دید ایشان به مساله نگاه کنیم لذا آن را به افق دید خودمان تنزل میدهیم و بر طبق آن عمل میکنیم، حس میشود در فهم معنای وحدت بین حوزه و دانشگاه از کلام مرحوم امام هم، همین اتفاق افتاده است...
حال آنکه وحدت حوزه و دانشگاه زمانی تصویر میشود که این دو بخواهند در جهت تحقق هدفی مشترک حرکت کنند تا وحدت معنا پیدا کند. باید ببینیم که هر یک چه وظیفه ای دارند و چقدر در جهت انجام وظایف خود تلاش کرده اند
نگاه مرحوم امام به مساله وحدت، به نحو ترکیب انضمامی نبوده که به زور ما حوزه و دانشگاه را در کنار هم در قالب همایش قرار بدهیم و بگوییم وحدت محقق شد،بلکه نگاه ایشان به نحو ترکیب اتحادی است، به این بیان که برای حل مشکلات جامعه اسلامی به طور مثال اقتصاد و بانکداری اسلامی اینها در کنار یکدیگر قرار گرفته و مشکل را حل کنند ویک حلقه وصلی بین مبانی اسلامی و موضوع شناسی عناوین ایجاد شود.
یکی از مشکلاتی که جامعه اسلامی اکنون با آن مواجه است این است که به خاطر اینکه مبانی علوم دانشگاهی غربی بود حوزه آن را طرد کرد و با نگاه بدبینانه مانع ورود این علوم به حوزه شد در حالی که در گذشته علمایی چون محمدبن زکریا ، ابوریحان بیرونی و خواجه نصیر علاوه بر علوم دینی در علوم دیگر نیز سرآمد بودند، این امر باعث شد که حوزه از تحولات خارجی بی اطلاع باقی بماند و آموزه های اسلامی محدود شد به یکسری فروع فقهی و آموزه های اسلامی در ابوابی مثل اقتصاد و حکومت اسلامی خاک خورد.از طرفی دانشگاهیان هم نگاهشان به حوزه یک مرکز بیگانه از اجتماع شد.
اکنون بهترین چیزی که موجب وحدت میشود این است که با ارتباط دوجانبه بین حوزه و دانشگاه این اطلاعات به اشتراک گذاشته شود، تا آنچه از علوم دانشگاهی با مبانی اسلامی در تضاد است تطهیر شود و تولیدات و تحقیقات حوزوی با اطلاع از واقعیتهای جامعه و نیازهای آن در جهت رفع مشکلات جامعه اسلامی جهت دهی شود. شاید بتوان گفت این معنای وحدت بین حوزه و دانشگاه است...»
آقای علیرضا اکرامیان که مهندسی عمران دارد و اکنون طلبه سطح یک حوزه علمیه دارالحکمه است نیز در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه چنین می گوید: «با نگاهی کلی به این حقیقت دست می یابیم که بین حوزه و دانشگاه نفاقی در اهداف وجود ندارد و دارای مشترکات بزرگی هستند که به وسیله آنها میتوان با صدایی رسا به وحدت میان این دو در اهداف افتخار کرد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
• هردوی این نهاد ها دارای ویژگی جریان سازی و تاثیر گذاری در جامعه می باشند.
• هردو دارای هدف والای دست یابی به علم می باشند تا جایی که برخی از مراجع مانند آیت الله العظمی جوادی آملی حفظه الله تعالی قائل به پرداخت سهم خمس مربوط به اهل علم به دانشگاهیان نیز می باشند.
پس مشخص است که اختلافی که رسانه ها و بعضا دشمنان در آن میدمند در پایه و اساس این دو نهاد عزیز نیست بلکه بر میگردد به نحوه تعامل میان این دو، همانگونه که هر کجا اشخاصی را یافتیم که توانایی تعامل با هر دو نهاد را داشتند ثمرات با برکت و بزرگی را شاهد بوده ایم که می توانیم از جمله این اشخاص به بزرگانی چون حضرات اساتید مطهری ، بهشتی، مفتح و ... اشاره کرد که این اشخاص توانستند تاثیر گذاری چندین برابری در میان جامعه داشته باشند و مانند ستاره ای فروزان در آسمان علم بدرخشند.اما چگونه می توان این تعامل را در هر دو نهاد و میان اعضای آنها نهادینه کرد ؟
برای پاسخ به این سوال مواردی را مطرح مینمایم:
• تلفیق علوم نوین و علوم حوزوی به نحوی که در علمای هر دو نهاد احساس عدم نیازی که نسبت به دیگری داشته اند و سالها ست که ادامه دارد از بین برود.
• اعطای کرسی های تدریس به علمای حوزه در دانشگاه و بالعکس(اکنون وجود دارد اما این مقدار جریان ساز نمی باشد).
• تعامل برای دستیابی به سر فصل های مشترک در دروسی که با هم اشتراک دارند که بیشترین تبلور این امر را می توان در دروس انسانی یافت.
• ایجاد زبانی مشترک بین دو گروه دانشگاهیان و حوزویان.
• استفاده از ساختارهای صحیح دانشگاه در حوزه و بالعکس بدون نگاه مغرضانه و بالا به پایین از جانب هریک از طرفین.
بدیهی است که تمامی پیشنهاد های فوق کلی بوده و راهکار های اجرایی، محفل و مجال مفصل تری را می طلبد.»
محسن حمید بیگی فارغ التحصیل کارشناسی آمار دانشگاه قم و طلبه سطح یک حوزه علمیه دارالحکمه است، در خصوص موضوع وحدت حوزه و دانشگاه میگوید»در مصاحبهای تلویزیونی چند وقت پیش مشاهده میکردم که فردی دانشگاهی که تصور میکنم فارغالتحصیل رشتهی جامعه شناسی بود در مقام سنجش اثرگذاری حوزه و دانشگاه برآمده بود و به صحبت میپرداخت و به آمارهای اخیر اشاره داشت. و سعی میکرد تا اثبات کند که دانشگاه گوی سبقت را از حوزه ربوده است.
ولی سوالی که به ذهن من یا هرکسی میرسد این است که آیا ما در شرایط فعلی و عصر حاضر و با وجود جمهوری اسلامی صورت مسأله را درست تعریف کردهایم؟ یعنی در حالیکه بزرگان در تعابیر خود این دو مکان مقدس را دو بال کشور دانستهاند تلاش در سبقت صحیح است یا کمک در اوج گرفتن؟
شاید یکی از اساسیترین مسائل مرتبط با وحدت حوزه و دانشگاه نحوهی تعامل این دو استو اینکه بنا را به همکاری بگذارند و از آن مهمتر درک صورت مسأله در تعامل بین این دو میباشد.
حوزه به عنوان مرکز علوم قیاسی و نقلی و دانشگاه به عنوان مرکز علوم تجربی در بسیاری از مسائل اشتراکات بسیار و بله در برخی مسائل اختلافات فاحشی دارند.
ولی طرح این مباحث را در تریبونها شایسته دانستهاند تا در جلسههای تخصصی و متفکرانه!
به نظر میآید ابتداییترین پیشنیاز در این بحث پرداختن به طرح موضوعات و محدودههای پژوهشی هر کدام است . اگر این اتفاق نیافتد این اختلافها و سوءتفاهمها حل شدنی نخواهد بود.
لازم است در جلسات تخصصی بزرگان حوزه و دانشگاه به همنشینی بپردازند تا تفکر معیار قرار گیرد و بیان در تریبونها به این وحدت کمکی نخواهد کرد.»