جنگ کنونی در سرزمین های اشغالی، پاسخی است به محاسبه راهبردی صهیونیست ها که تصور می کردند نبرد را به شکل عملیات اطلاعاتی پی در پی به داخل ایران کشانده اند و مقاومت گرفتار حصار بازدارندگی شراکتی آنها و آمریکا شده است.
از حیث راهبردی، مقاومت قبل از هر چیز در حال نشان دادن این نکته است که هراس صهیونیست ها از جنگ گسترده را به دقت محاسبه، و وارد طرح ریزی نظامی خود کرده، و آماده است راهبرد پاسخ در عمق را اجرا کند.
صهیونیست ها تصور می کردند از شکل گیری جبهه سوم در سوریه جلوگیری کرده اند. اکنون جبهه جدیدی در عمق سرزمین های 1948 می بینند. جبهه دریا قبلا گشوده شده. هنوز مانده تا از جبهه های پنجم و ششم، رونمایی شود.
توافق آبراهام، امنیت اسرایییل را افزایش نداد بلکه سعودی و امارات را در ناامنی ذاتی محیط پیرامونی اسراییل شریک کرد. الحاق به سنت کام هم نمایشی بود که حقیقت آن وقتی آشکار شد که مکنزی صریحا گفت امریکا بنا نیست به خاطر اسراییل وارد جنگ شود.
مقاومت برای نخستین بار در عمق سرزمین های اشغالی در حال استفاده از موشک های نقطه زن است. نه محاصره غزه موفق بوده و نه از دفاع موشکی کاری ساخته است. زیرساخت انسانی جدید شکل گرفته در سرزمین های اشغالی، از موشک های نقطه زن هم خطرناک تر است.
جنگ برخلاف تصور آمریکا و اسراییل خط قرمز مقاومت نیست. خط قرمز این است که دشمن معادله زمانی و مکانی خود را به درگیری تحمیل کند. اکنون مقاومت، استفاده مستقیم از نیروی نظامی علیه اسراییل به شکلی که دشمن قادر به ایجاد جنگ گسترده نباشد را تست می کند. این یک معادله جدید است.
و ناگفته نماند دفاع از حرم، فقط مختص سوریه و عراق نیست. قبل از آنها، مسجدالاقصی حرم امت است و تنها نخواهد ماند.