
به گزارش حلقه وصل: در هفتههای اخیر، تصاویر و جملاتی بر روی بیلبوردهای شهری دیده میشود که نهتنها توجه رهگذران را جلب کرده، بلکه واکنشهای انتقادی زیادی نیز در فضای مجازی و رسانهها به همراه داشته است. این تبلیغات که در ظاهر با هدف جذب مخاطب طراحی شدهاند، از نظر محتوایی و زیباییشناختی با انتقادهایی جدی مواجهاند. برخی از آنها با ادبیاتی عامیانه، گاه زننده و گاه تحقیرآمیز، تصویری نازل از فرهنگ شهری ارائه میدهند.
کارشناسان معتقدند تبلیغات شهری، بهویژه آنچه در قالب سازههای بزرگ در معابر اصلی دیده میشود، فقط ابزاری برای معرفی برند یا محصول نیست؛ بلکه یکی از عناصر مؤثر در شکلدادن به سلیقه عمومی و زبان فرهنگی شهروندان است. با این حال، گسترش تبلیغات با محتوای سطحی و طراحیهای ضعیف، این هشدار را به همراه دارد که نه نظارت کافی بر محتوا وجود دارد و نه درک درستی از تأثیر روانی و اجتماعی آنها در جریان است.
طبق مقررات، هر طرح تبلیغاتی پیش از نصب در سطح شهر باید از معاونت رسانه و تبلیغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز دریافت کند. اما بسیاری از کارشناسان معتقدند که فرآیند صدور این مجوزها بیشتر بر مبنای ساختارهای اداری انجام میشود و ارزیابی کیفی دقیقی بر محتوای پیام، لحن، و طراحی گرافیکی وجود ندارد.
افزون بر این، سازههای تبلیغاتی شهری بهطور مستقیم در اختیار شهرداریها نیست، بلکه طی قراردادهایی به شرکتها و آژانسهای تبلیغاتی اجاره داده میشوند. این شرکتها نیز در مدت بهرهبرداری، مجازند فضاهای تبلیغاتی را به افراد یا برندهای مختلف واگذار کنند. در چنین چرخهای، اولویت اصلی سودآوری است، نه ارتقای فرهنگ عمومی.
با این حال، بخشی از ضعفهای محتوایی به خود شهرداری نیز بازمیگردد. در برخی از تبلیغات رسمی شهرداری، بهویژه در ایستگاههای مترو، شاهد استفاده از ادبیات ضعیف، نامتناسب یا گاه گمراهکننده هستیم؛ پیامهایی که از یک نهاد رسمی، انتظار دقت و ظرافت بیشتری در انتخاب کلمات و لحن میرود.
ماجرای دیگری که در هفتههای اخیر بحثبرانگیز شد، استفاده از تصویر تولیدشده با هوش مصنوعی برای یکی از بیلبوردهای مناسبتی مرتبط با ولادت امام رضا (ع) است؛ طرحی که هرچند از نظر فنی ممکن است خوب باشد، اما این پرسش را پیش میکشد که چرا در شهری با اینهمه طراح باسابقه و توانمند، باید مناسبتهای مذهبی و فرهنگی با تصاویر مصنوعی و بدون روح گرامی داشته شوند؟ استفاده بیمحابا از ابزارهای هوش مصنوعی، بهویژه در موضوعاتی با بار هویتی و عاطفی، میتواند به تضعیف حس تعلق و اصالت در پیامهای شهری منجر شود.
جالب آنکه پایینبودن سطح برخی از این تبلیغات تا جایی پیش رفته که بخشی از مخاطبان در فضای مجازی اصالت آنها را زیر سوال بردهاند و تصور میکنند این تصاویر ساختگی یا فتوشاپیاند. حتی برخی آژانسهای تبلیغاتی از همین سوءتفاهم به نفع خود بهره میبرند و با بازنشر این تصاویر در شبکههای اجتماعی، عملاً از واکنشهای منفی برای بیشتر دیدهشدن استفاده میکنند.
نتیجه این ساختار چندلایه و سودمحور، حذف تدریجی کیفیت از فرآیند طراحی و اجرای تبلیغات شهری است. پیامها معمولاً نه بر مبنای احترام به مخاطب یا خلاقیت فرهنگی، بلکه صرفاً برای جلب توجه کوتاهمدت طراحی میشوند.
در شرایطی که شهر به آینهای از جامعه تبدیل شده، ادبیات حاکم بر بیلبوردها و سازههای تبلیغاتی نیز بر ذهن و سلیقه شهروندان تأثیرگذار است.
از همین رو، بسیاری از فعالان فرهنگی و هنری خواستار بازنگری جدی در نظام نظارت، محتوای پیامها، و رویکرد آژانسهای تبلیغاتی شدهاند؛ تا زبان شهر، زبان احترام و خردورزی باشد، نه بیذوقی و سطحینگری.