
سرویس پرونده: احمد شاکری داستاننویس و منتقد ادبی است. او تحصیلات حوزوی دارد و کنار فعالیتهای نویسندگی، به عنوان کارشناس و داور در چند جشنواره ادبی شرکت داشته که از میان آنها میتوان به عضویت در هیات داوری جشنواره شهید غنیپور، قلم زرین، بسیج دانشجویی و جایزه ادبی اصفهان اشاره کرد.
از دیگر فعالیتهای وی میتوان به تدریس چندین دوره عناصر داستان و داستان نویسی، نقد فیلمهای مطرح سینمای ایران در مطبوعات، نقد داستانها و رمانهای معاصر در مطبوعات، عضو و هیات مدیره انجمن قلم ایران و عضو شورای عالی ادبیات داستانی بسیج اشاره کرد. برخی از آثار احمد شاکری هم مجموعه داستان «سرزمین پدری»، رمان «عریان در برابر باد»، رمان «انجمن مخفی» و مجموعه داستان «باران نیمروز» و «نفس» است. رمان «انجمن مخفی» این نویسنده برنده جایزه قلم زرین بوده است.
با این نویسنده توانمند کشورمان گفتگویی داشتیم پیرامون مسائل و دغدغههای فرهنگی که رهبر معظم انقلاب هم از آن براز نگرانی کردهاند که متن این گفتگو را در ادامه خواهید خواند.
رهبر انقلاب در صحبتهای خود از وضعيت فرهنگي كشور اعلام نگراني اساسي كردهاند، شما اين اعلام نگراني را در چه حوزههايي ميدانيد؟
فرمايشات مقام معظم رهبري در مورد فرهنگ، تفصيلي و در موقعيتهاي مختلف بيان شده، راهبردهايي هم در حوزه فرهنگي ارائه و خلأها و كاستيها تذكر داده شده است. نكته اصلي اين است كه نبايد به نحو مقطعي و سطحي با اين نگراني مواجه شويم. آن چيزي كه مقام معظم رهبري تحت عنوان تهاجم فرهنگي از گذشته فرمودند گوياي يك نگراني دائمي است. عموماً وقتي در حوزه فرهنگ، جبههاي را ترسيم ميكنيم معناي اين جبهه اين است كه حضور و تأثير و وجود دشمن را بايد بپذيريم و آن را دست كم نگيريم.
آنچه شايد اين نگرانيها را بيشتر تشديد میكند، موجآفرينيهايي است كه برخي از ثمرات و يافتههاي فرهنگي ما را در طول اين سالها و داشتههاي ما را به خطر مياندازد. به نظر ميرسد برخي از تصميمهايي كه در حوزه فرهنگ گرفته ميشود، كاملاً كليشهاي، ويتريني و به تعبيري سياسي است، يعني دستيابي به اغراض سياسي و انتظار حل مشكلات فرهنگي به صورت زودبازده و فوري و اتخاذ راهبردهاي مناسب، ميتواند موضعهاي خطرناكي را در حوزه فرهنگ ايجاد بكند.
به عنوان مثال در چند سال گذشته در مورد مميزي اتفاقی افتاد و عملاً اين موج در راستاي سياست ضدفرهنگي جريان روشنفكر در حوزه فرهنگ عمل كرد. آن چيزي كه قانون بيان كرده به صورت صريح اين است كه مميزي اصلش، امري معقول، قانوني و مشروع است. مفاد مميزي هم در قانون تا حدودي روشن است اما به نظر ميرسد كه برخي از ديدگاهها و تصميمها كه ديدگاه تخصصي در اين حوزه نيست و بيشتر مايلندموجآفريني و فضاي رسانهاي ایجاد کنند، به يكباره طرح ميشود. ناگهان برخي از شخصيتهاي منزوي و منفور در حوزه ادبيات و هنر و شعر، يعني كساني كه با راه امام و جريان انقلاب اسلامي و اهداف هنر متعهد همسو نبودند و جايگاهي در توده مردم ديندار ندارند، مطرح میشوند. شبیه چنین کارهایی موج منفي شديدي در جامعه ايجاد میكند.
در كنار اين مساله، بيان ميشود كه ما در ساحت هنرمند، اعتقادي به تقسيمبندي ارزشي و غيرارزشي نداريم. اين تفکر خيلي خطرناك است. طرح چنين مقولهاي یعنی اساساً حق فرضي تقابلي وجود ندارد. وقتي تقابل فرهنگي مفروض باشد، تهاجم فرهنگي مفروض باشد، اين تهاجم، مرز ميخواهد. مواجهه اين دو جبهه، يعني بايد بتوان نيروهاي هر جبهه را از جبهه ديگر بازشناسي كرد و مفهوم اينكه ما هنرمند ارزشي نداريم اين است كه يا اساساً منكر وجود دشمن و مهاجم در عرصه فرهنگي هستيم يا ميخواهيم بيان كنيم كه اساساً دشمن ممكن است باشد، ولي ما معياري نداريم كه با آن دشمن را از خودي تشخيص دهيم، يا اساساً معيار هم داريم ولي بنا نداريم چنين كاري را انجام دهيم. همه اين فرضها، فرضهايي است كه آسيبهاي متعددي را بر آن مترتب است.
از جمله سياستهايي كه باز موجب نگرانی است اینکه متأسفانه در حوزه فرهنگ، ديدگاه كوتاهنگر و تبليغي صدمات جبرانناپذيري را تا به حال زده است، يعني پاسخگويي فوري به نيازها كه نيازهاي واقعي هم نيستند. اين نكتهاي است كه بايد به آن توجه شود.
به نظر جنابعالي وضعيت فعلي به لحاظ فرهنگي به چه شكلی است كه اين دغدغه و نگراني به وجود آمده است؟ آيا صرفاً از لحاظ مراكز مديريتي و فرهنگي است يا اينكه نگراني منوط به جامعه عوام هم ميشود؟
در حوزه فرهنگ و هنر سياستها و راهبردهاي كلي وجود دارد كه در اين كار بعضاً نقاط اشتراكي ميبينيم. يعني وقتي صحبت از هنر متعهد هست، همه داعيهدار هنر متعهد و ارزشمند هستند. همه صحبت از اهداف انقلاب، آرمانهاي حضرت امام(ره)، دفاع مقدس، پيام شهدا و... میکنند. اما نكتهاي كه نگرانيهايي ايجاد میكند اين است كه وقتي به حوزه برنامه وارد ميشوند، اين تلقي در بعضي مديران فرهنگي ما وجود دارد، كه بايد دايره استفاده و تعاملمان را به همه سلائق افزايش دهيم. خب! اين در نوع خود شايد حرف غلطي نباشد؛ بالاخره نظام اسلامي بايد از همه نيروها استفاده كند، اما باید هدف اين باشد كه هنر انقلابي پيشرفت كند و نيروهاي خنثي يا بيجهت يا حتي نيروهاي معاند، تا حدودي جمع شوند تا به كمك ادبيات انقلاب و متعهد دربيايند.
جريان روشنفكري غربزده در طول اين سالها، كاملاً یک قاعده را دنبال كرده است؛ زماني كه دولتها مقداري به سياستهاي این جماعت نزديكند، يعني دريچههاي كتاب و مميزي را تقريباً باز ميكنند، در فكر استفاده از منابع مالي و امكانات تبليغي آنها هستند. زماني كه رويكردهاي متعهد فرهنگی پيش ميآيد، اينها تلاش ميكنند با مظلومنمايي عملاً از دولت يا مسئولان وقت باجخواهي میكنند. در طول اين سالها، مسئولان فرهنگي توسط هنرمندان دگرانديش به خدمت گرفته شدند.
توجه زیاد به جريان خنثي يا جريان ضدفرهنگي عملاً موجب شده تا جريان متعهد كمرنگ شود، يعني ميبينيد برخي از صداها در حوزه فرهنگي بلند است و از كساني ياد ميكنند كه مربوط به دوران نويسندگي پيش از انقلاب هستند. اينها بعضاً گرايشات غيرديني هم در آثارشان ديده ميشود. روي ديگر این مساله، بيمهري به جريان متعهد است كه شما ميبينيد مقام معظم رهبري هم به آن اشاره كرد.
عامل اصلي اين كمتوجهيها و بيتوجهيها به نظر من ضعف باور و ايمان است، چيزي كه حضرت امام به ما گفت كه شالوده اين انقلاب بر پايه آن شكل گرفت. تا وقتی در حوزه فرهنگ چشممان به فلان شاعر يا نويسنده غربانديش باشد، هيچ وقت نميتوانيم نسل نويسنده متعهد بپرورانيم و به او ميدان دهيم. اين وادادگي و تعلق خاطر و سستايماني در حوزه فرهنگ به استعدادهاي داخلي يكي از نگرانيهاي كاملاً پررنگ در بخش مديران فرهنگي است.
به نظر جنابعالي آيا صرفاً مخاطب اين دغدغه و نگراني ايجاد شده، مديران فرهنگي و جامعه نخبگان هنري و نويسندههاي ماست يا عوام هم در آن حضور دارند؟
مقام معظم رهبري عموماً با مسئولان فرهنگي، مقامات عاليرتبه و كساني كه در حوزههاي مختلف فرهنگی دخيل هستند، نشستها و ملاقات متعددي دارند. خود اين اظهار نگرانی يك معناي ويژه دارد يعني چيزي است كه از مرحله تذكر و جلسه و... عليالقاعده بايد ميگذشته و بايد اعلام ميشده است. اين اظهار براي اين است كه همگان، يعني همه كساني كه مخاطب اين حرف هستند، چنين دغدغهاي را جدي بگيرند. يعني صحبت و فرمايش رهبر ما را هم نگران ميكند، چه عوام و چه خواص. البته درك عمق اين نگراني ارتباط مستقيمي با تحليل شرايط و ميزان شناختي دارد كه ما از حوزه فرهنگ و اهرمهاي مؤثر در تغيير مؤلفههاي فرهنگي ميتوانيم داشته باشيم. لذا ميزان اين نگراني در افراد ميتواند متفاوت باشد. از اين جهت به نظر ميرسد مقام معظم رهبري ميخواهند اين احساس و اين برداشت را در جامعه تسري دهند. اين اختصاص به مديران فرهنگي ندارد. البته مخاطب عام هم در تعبير من مخاطبي نيست كه لزوماً به لحاظ دانش در سطح پايينی قرار دارد. مخاطب عام كسي است كه جزء متوليان فرهنگي محسوب نميشود يا خودش عضو فعال خانواده فرهنگ و هنر نیست اگرچه ممكن است در رشته خودش متخصص باشد.
نكته ديگر اين است كه اين نگراني از قاطبه مردم نيست چون مقام معظم رهبري هم بارها تأييد كردند و گفتند كه مردم در هر عرصهاي كه نياز شود، وارد ميشوند. راهپيمايي، اجتماعات، انتخابات، يعني مردم چيزي را در اين زمينه كم نميگذارند، لذا مسئول اين نگراني كساني هستند كه در عرصه فرهنگ تأثيرگذارند. اعم از مديران، تصميمگيران، تصميمسازان، هنرمندان و اهالي فرهنگ.
اينها بايد اين دغدغه را جدي بگيرند. ولی در اين زمينه بيشتر از اينكه به دنبال فرد يا افراد خاص بگرديم بايد در درجه اول به روح كلي اين بيانات دقت كنيم. يكي از نكاتي كه این بحث را تقليل ميدهد اين است كه گمان كنيم اين نگراني يعني كدي كه دنبال چند آدم بگرديم و بگوييم اين آدمها اگر نباشند، يا گونه ديگري باشند، مسائل ما حل ميشود؛ اين طور نيست. اگرچه حضور افراد و اينكه چه كسي در چه جايگاهي نشسته مهم است. ولي اولويت اين است كه بايستي كلان نگاه كنيم، يعني ديد خودمان را محدود به اين دوره زماني هم حتي نكنيم كه مثلاً اين چند ماه اخير ايشان را نگران كرده است.
اين نگراني از گذشته بوده و ممكن است شدت و ضعف پيدا كند، يعني ما در دورهاي هستيم كه نميتوانيم بگوييم هيچ وقت به لحاظ فرهنگي آسوده بوديم. هميشه نگرانيهايي وجود داشته است. به نظر من اين فرمايشات بايد به نحو كلان ديده شود و البته كساني كه بتوانند به نحو درستي آن را تبيين كنند وظيفه آنها سنگينتر است. ما باید از فرمايش ايشان يكجور راهبرد بگيريم و سياستهاي كلي فرهنگ و هنر را تبيين كنيم. منظومهاي بسازيم كه بتوانيم از خلال اين فرمايشات، راه صحيح و مطلوب را بشناسيم. آن چيزي كه به نظر ميرسد در اين وجه اهميت دارد، تبيين درست اين فرمايشهاست.
متأسفانه در برخي از تفاسير يكجور كوتاهنگري، سطحينگري و نگاه مصداقي صِرف ديده ميشود. اگر اين سخنان به صورت منظومه دیده شود، تا حدودي اضلاعش كامل است و آن وقت ميشود گفتمان انقلاب كه گفتمان مقام معظم رهبري هم هست، يعني گفتمان ولي فقيه است. اين نقطه عزيمت خوبي است.
به نظر شما تشكلهاي مردمي و جوانان فعالاني كه آقا هم در صحبتهايشان به آنها اشاره كردند، چه تلاشي براي رفع نگراني ميتوانند انجام دهند؟
يكي از مؤلفههاي خيلي مهم داشتن بصيرت است. هم بصيرتدهي و هم افزايش بصيرت در خود نسل جوان. نسل جوان پويا و پرنشاط و پرتلاش و خستگيناپذير است. نكتهاي كه به خصوص جوانان و دانشجويان ما ميتوانند آن را سرلوحه قرار دهند اين است كه در زمان خودشان صاحب بصيرت شوند. حوزه موسیقي، سینما، کتاب، شعر و... هر كدام تخصص ميخواهد. شناخت انحرافات، شناخت خطاها، شناخت جريان فكري و هنري در هر كدام از اين شاخهها نيازمند به تخصص است. كسي كه ميخواهد منتقد حوزه فرهنگ و هنر باشد، بايد به يك و شاخه تخصص پيدا كند. اين بصيرت، هم نيازمند به آموزشهاي تخصصي در حوزه هنر و فرهنگ است.
نكته ديگر ورود قوی افراد متعهد به حوزه فرهنگ و به خصوص هنر است. يكي از ضعفهایی كه در گذشته داشتيم و خودش سرمنشأ برخي از تصميمگيريهاي غلط بود اين بود كه ما هنرمند انقلابي در برخي از رشتهها، مثل حوزه سينما، ادبيات داستاني و... کم داشتیم. همين كاستي در سياستي كه برخي از متوليان فرهنگي و اهالي فرهنگ داشتند، مؤثر بود. آنها دست خودشان را جلوي جريان ليبرال هنري و جلوي جريان غربزده هنري دراز كردند. جرياني كه اساساً به لحاظ فرم و محتوا اختلافات مبنايي و روشي با ادبيات هنر انقلاب دارند.
در اين حوزه بايد جريان قوي شكل بگيرد. البته الحمدالله در حوزه هنر و سينما مؤسساتي هستند كه در طول يك دهه گذشته سرمايهگذاريهايي كردند. در حوزه ادبيات هم سرمايهگذاريهايي شده است. ما تا دستمان در حوزه هنر پر نباشد نميتوانيم ايده خودمان را منتقل كنيم. حقيقت مطلب اين است كه نميشود انتظار داشت جريانهاي سكولار و جريانهايي كه يا به دين اعتقاد ندارد يا دين را امری فردي ميدانند، چيزي به نام ولايتفقيه برايشان معني داشته باشند. تا ما خودمان كساني كه به اين مباني باور دارند، نداشته باشيم كه كار كند، عليالقاعده اين بار سنگين را كساني كه اعتقادي به آن ندارند، نميتوانند حمل كنند. بايد در عرصه عالي فرهنگ و هنر، اهالي ديندار فرهنگ و هنر داشته باشيم.