به گزارش حلقه وصل، نشست نقد سینمایی ققنوس، روز یکشنبه ۲۶ بهمن ماه۹۳ در محل فرهنگسرای کوثر و با حضور برخی از فعالان فرهنگی برگزار شد و سه فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»، «احتمال باران اسیدی» و «بوفالو» مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت
اولین فیلم مورد بررسی فیلم «چهارشنبه 14 اردیبهشت» ساخته وحید جلیلوند بود. در ابتدا یونس امیریان یکی از فعالین فرهنگی استان گفت: این فیلم پایبندی به خانواده را نشان می داد مانند زنی که با وجود مشکلات همسر خود همچنان پایبند به زندگی باقی مانده بود.
رضاکریمی افزود: فکر می کنم این فیلم سه پیام اصلی داشت: توجه به مردم پایین دست به نحوی که خانه و زندگی و ظاهر مردم محروم بسیار باورپذیر بود. توجه به عزت نیازمند، آنجا که شخصیت اصلی فیلم می گوید : «من خراب کردم.»- از همه این نکات مهم تر در فیلم این بود که به نحو غافلگیرانه مخاطب را دعوت می کرد که خودت را در شرایط سخت نیازمندی به جای دیگران بگذار؛ آنجا که ما علت اطلاعیه تقریبا عجیب شخصیت اصلی فیلم را درک می کنیم که در سال های گذشته اطلاعیه ای شبیه به این را منتشر کرده بود و کسی به نیازمندی اش توجه نکرده بود.
مسعود صادقی یکی دیگر از حاضرین در جلسه ادامه داد: این فیلم نقش مسئولیت های زن در این فیلم را به خوبی نشان داد. این فیلم نشان می دهد گاهی زن بودن در شرایط سخت چقدر از مرد بودن سخت تر می شود.
میترا تقی زاده تاکید کرد: آن چیزی که از این فیلم برای من مهم بود توجه به نیازمندان بود.
حسین اسماعیلی در این جلسه به پرسش محوری جلسه ققنوس در مورد فیلم های جشنواره فجر اشاره کرد و پرسید که آیا این فیلم با دین و معنویت رابطه ای برقرار کرده است و نسبتی با انقلاب اسلامی دارد؟ که کریمی در پاسخ گفت بهتر است انقلاب را وسیع تفسیر کنیم؛ این فیلم گرچه نشانه های معنوی خاصی نداشت اما به هر حال با بعد اجتماعی انقلاب و مسئله مردم نیازمند و محروم نسبتی برقرار کرده است.
نوری تبار یکی دیگر از فعالان فرهنگی گفت: یکی از نکات برجسته فیلم نقش رسانه به خصوص روزنامه است که تاثیر زیادی در جمع کردن مردم داشت. احسان بهزادی در همین رابطه گفت: این کنایه ای ظریف بود به اینکه چه چیزهایی از رسانه مورد توجه مردم قرار می گیرد.
مسعود صادقی با اشاره به پرسشی که در مورد نیت عمل خیر از سوی شخصیت فیلم مطرح شده بود گفت: به نظرم قهرمان فیلم از منظر اخلاقی کاری را انجام نمی دهد. بلکه می خواهد کاری را برای خودش انجام دهد و درگیری با شخصیت خود را حل کند.
وی در ادامه گفت: این فیلم عملا موقعیتی را تصویر می کند که ما به رابطه اخلاق و بی طرفی بیشتر بیندیشیم. آیا ما حق داریم همانند نقش اصلی مرد، آگهی دهیم که به یک نیازمند واقعی مبلغی را کمک می کنیم اما نهایتا تصمیم بگیریم که نیمی از آنرا به دوست یا آشنایی قدیمی اما گرفتارعطا کنیم؟ آیا همان سان که در حوزه عمومی نباید جانبدارانه عمل کرد در حوزه خصوصی نیز باید با همگان همانند یک قاضی بی طرف و نفوذناپذیر رفتار نمود؟
احتمال باران اسیدی
فیلم دیگری که مورد نقد قرار گرفت، فیلم «احتمال باران اسیدی» ساخته بهتاش صناعی ها بود که به علت نمایش برخی صحنه ها مانند ابتذال، ترویج مواد مخدر و … مورد انتقاد برخی اعضای جلسه قرار گرفت. همچنین اسماعیلی از مبهم بودن و بی نتیجه بودن شخصیت پیرمرد فیلم انتقاد کرد.
کریمی دیگر منتقد این فیلم، این فیلم را تبلیغ نشاط و سرزندگی ولی به معنای لابالی گری دانست و گفت: در اواخر فیلم پیرمرد خطاب به دختر می گوید: «من مرده بودم تو من را زنده کردی!».
وی افزود: این فیلم تحول یک مرده زنده نما بود که به شدت وسواسی، محافظه کار، تنها و بدون وابستگی بود که مدام چتری برای ترس و احتمال باران در دست می گیرد اما بعد از آشنا شدن با دو جوان که نسبت به تعلقات مرسوم مانند پول و شغل بی مبالات هستند دچار تحول می شود و به آدمی تبدیل می شود که با کفش روی تخت می خوابد و خطر می کند تا حدی که در پایان زیرباران می ایستد اما چترش را باز نمی کند.
کریمی تصریح کرد: در یک جمله ای از فیلم که شخصیت ها برای پیرمرد از ویژگی های فیسبوک و دوست یابی صحبت می کند یکی می گوید:«من ۱۰۰۰ دوست دارم» ولی پیرمرد در یک جمله کلیدی جواب می دهد :«مگر میشه؟!». این سوال چالشی مهم بر سر دوستی مجازی بود. در همین راستا صادقی این جمله را از نکات طلایی فیلم دانست و گفت ارسطو در «اخلاق نیکوماخوس» می گوید: به اندازه ای دوست داشته باش که بتوانی حق دوستی را ادا کنی. این جمله من را به یاد این توصیه ارسطو انداخت.
کریمی خاطرنشان کرد: حداقل نکته پایان فیلم این بود که او همسو با تحول شخصیتی خود دیگر چترش را زیر باران باز نمی کند.
تقی زاده نیز تاکید کرد: این فیلم به تقابلی که تکنولوژی و فضای مجازی دارد اشاره کرد و بهزادی در نقد پایان بندی مبهم فیلم اظهار داشت: قهرمان فیلم در پایان دوباره تنها می شود و معلوم نیست چرا به حالت اول برمی گردد.
بوفالو
آخرین فیلمی که مورد نقد و بررسی قرار گرفت فیلم «بوفالو» به کارگردانی کاوه سجادی و تهیه کنندگی همایون اسعدیان بود. کریمی در ابتدا گفت بهتر است این فیلم را یکبار مرور کنیم: فیلم »بوفالو» داستان زوج جوانی است که مرتکب دزدی شدهاند و به بندر انزلی میروند تا شخصی را ملاقات کنند غافل از اینکه راه شان پرخطر است. در فیلم فضای شهر بندر انزلی به شدت دلگیر و مرده است و این هنر کارگردان است که حلبی آبادی دلگیر را در کنار مرداب به تصویر کشیده است. در اوایل فیلم هومن سیدی با قیافه ای «بوفالووار» در مرداب غرق می شود! در ادامه پرویز پرستویی که ظاهراً به خاطر مهارتش در شنا در مرداب به «بهرام بوفالو» مشهور شده است وارد داستان می شود. بهرام به دنبال جسد انسان بوفالو شکل و بوفالو صفت (که دارای طمع حیوانی است) در مرداب فرو می رود ولی به یک دلیل که در پایان فیلم رونمایی می شود از تفحص جسد سرباز می زند. کارگردان گفته فیلم من درباره طمع است ولی می توان بوفالو را که تا پیش از جشنواره با نام «ضد نور» شناخته شده بود داستان مرداب دانست و به قول کارگردان، شخصیت اصلی در فیلم، «مرداب» است. چند بار از زبان شخصیت ها می شنویم که مرداب هر کس را که در کنار آن زندگی کند شبیه خود می کند.
بهرام بر اثر توصیه دوستان از مرداب انزلی به شهر خود بر می گردد. اینجاست که در پایان فیلم از دلیل فرار بهرام بوفالو از جسد در مرداب پرده برداری می شود: دوربین به داخل مرداب وارد می شود و می بینیم که او به جای جسد دیگری، جسد مرده خود را می یابد و خوابش تعبیر می شود و شتابان از صحنه می گریزد.
کریمی خاطرنشان کرد: فیلم علی رغم نمایش سیاهی ها، دلمردگی ها و فرسودگی ها سیاه نبود بلکه دعوت به راه نجات می کرد چنانچه که بهرام بوفالو از مرداب به شهر خودش برگشت.
نوری تبار نیز به پوسیدگی در فضاها و دکورهای فیلم اشاره کرد و گفت: همه جای فیلم خانه ها، هتل و مناظر پوسیده و فرسوده هستند.
اسماعیلی افزود: شخصیت دختردایی پرویز پرستویی کاملا مبهم بود و علت رفتارها و سرنوشتش برای ما مشخص نشد.