به گزارش حلقه وصل، پرویز امینی جامعهشناس و استاد دانشگاه در نشست علمی تحلیل و بررسی تشییع تاریخی سردار سلیمانی که عصر امروز (یکشنبه، ۱۳ یبهمن) در مؤسسه صدرا تهران برگزار شد، در سخنانی گفت: به لحاظ رسانهای تشییع حاج قاسم سلیمانی با تعابیری مثل "بزرگترین بدرقه تاریخ، متراکمترین و پرشورترین تشییع و ..." توصیف شد، اما به نظر من هرچند اینها در جای خودش قابل قبول است، اما راضیکننده نیست و یا دستکم ما را نسبت به پدیدهای که به شکل شهودی خودمان تجربه کردیم، همراستا و یا قانع نمیکند؛ بنابراین معتقدم عظمت تشییع پیکر شهید سلیمانی را میشود در سطح دیگری قبل از اینکه وارد سطح "فکچوال" آن شویم، در نظر بگیریم و بعد وارد صحنه اجتماعی آن شویم.
این تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی ادامه داد: معتقدم پیوندی بین عظمت تشییع شهید سلیمانی و حقیقت وجودی خودِ شهید سلیمانی وجود دارد که این حقیقت در واقع در شهید سلیمانی ظهور مییابد. شهید سلیمانی به نظر بنده یک حقیقت وجودی کشفناشدهای داشت؛ شواهدی داریم که از طریق آنها دست کم میتوانیم به آن حقیقت وجودی نزدیک شویم و در دل و خلال فهمیدن این حقیقت وجودی، بتوانیم این تشییع را هم تا حدی ادراک کنیم.
امینی با بیان اینکه "به هر حال بخش بنیادی یک انسان، بخش جهاننگری یک انسان است؛ یعنی نسبتی که انسانها با هستی و عالم و از طریق آنها با پدیدهها، ساختارها و مناسبات مادی جهان پیدا میکنند"، گفت: شهید سلیمانی یک متفکر کلاسیک فلسفه و حکمت و عرفان نبود که بتوانیم جهاننگری او را ارزیابی کنیم، اما شواهد قابل توجه و قابل اعتنایی در دسترس داریم که راه را باز میکند تا ما این جهاننگری را در شهید سلیمانی ببینیم.
وی اضافه کرد: یک دست نوشته از شهید سلیمانی، ۲،۳ ساعت قبل از شهادتش در سوریه به دست آمده که کل فهم از ایشان در آنجا هست؛ هم به لحاظ عباراتی که به کار برده و هم به لحاظ موقعیتی که این کلمات در آنجا نوشته شده است. شخصیتهایی مثل شهید سلیمانی شخصیتهای تودرتویی دارند که به راحتی ظهور و بروز نمیکنند، حتی روابط نزدیک اجتماعی و خانوادگی با او امکان انکشاف چنین حقیقتی را میسر نمیکند، اما زمانها و موقعیتهایی فراهم میشود که این حقیقت وجودی ظهور مییابد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: این دستنوشته از جهاننگری شهید سلیمانی پردهبرداری میکند. ایشان نوشته است که «خداوندا عاشق دیدارت هستم، همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن کرد»، میبینیم کهشهید سلیمانی خواهان چنین ملاقات با خداوند است! ایشان میگوید، «خداوندا عاشق دیدارت هستم»، اما چه دیداری؟ دیداری که حتی موسی در آن ناتوان بود. در چه حد؟، در حد نفس کشیدن و ایستادن.
امینی تأکید کرد: موسی کلیمالله، نبیالله و پیامبر اولوالعزم است، حالا در یک عصری و در عصر ما یک انسانی که جزو معصومین نیست و واجد این ویژگیهای از پیش تعیین شده نیست، خواهان چنین ملاقاتی با خداست و میگوید که خداوندا عاشق ملاقاتت هستم، دیداری که موسی ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن کرد.
وی افزود: من تقریباً کسی را ندیدم که بگوید خواهان چنین مواجههای با خدا هستم، مواجههای که در آن موسی ناتوان، آن هم در حد نفس کشیدن بود. این یعنی یک جهاننگری قدرتمندی پشت سر این جمله و گزاره وجود دارد که به اعتقاد بنده کلید فهمیدن حقیقت شهید سلیمانی همین جمله است. من با کسانی که اهل این حرفها هستند گفتوگوهایی کردم تا ببینید در قرآن چه کسی اهل این جمله است و چه کسی هست که این سعه وجودی را دارد و این سقف پرواز را دارد که این نوع مواجهه را با خدا میخواهد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی ادامه داد: این دلنوشته در ساعات پایانی عمر شهید سلیمانی نوشته شده که صادقانه و خاضعانه است و از حالت دلنوشتهها و مناجاتنامههای خواجه عبدالله انصاری هم نیست. لذا یک حقیقت وجودی است که در شهید سلیمانی وجود دارد. یکی از چیزهایی که به تشییع شهید سلیمانی منجر شد، این نوع جهانگری بود.
امینی دومین مسئله در حقیقت شهید سلیمانی را مسئله «مرگ آگاهی» وی توصیف کرد و گفت: شهید سلیمانی انسانی مرگآگاه بود، مرگ مسئله مهمی برای متفکرین است، متفکرینی که در واقع دغدغههای وجودی دارند و مرگ را وجه ممیز انسان از غیرانسان میدانند. انسان موجودی است که میمیرد و به مردنش آگاه است و منشأ اصلی تشویشها، اضطرابها و دلنگرانیها و دلشورههای انسان را همین دغدغه آگاهی از مرگ میدانند.
وی در ادامه اظهار داشت: اگر بخواهیم صورتبندی فیلسوفانه آن را بگوییم، فیلسوفهای "اگزیستانسیال" مفهومی دارند به نام «موقعیت مرزی» که در آن موقعیت، وجود اصیل از وجود غیر اصیل مشخص میشود. یکی از نقاط برجسته در موقعیتهای مرزی مسئله نحوه مواجهه با مرگ است. شهید سلیمانی مرگآگاه بود یعنی در مسئله مرگ با تغافل و تجاهل نگاه نمیکرد، چون مرگ برایش مسئله عمدهای بود، سبک زندگیاش، نحوه مواجههاش با پدیدهها و با موضوعات و مسائلش متفاوت بود.
این تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی ادامه داد: یکی از ویژگیهای شهید سلیمانی این بود که جهانش بزرگ بود، مرگآگاهی جهان را بزرگ میکند، تمنایی برای شهادت، حتی ویدئویی در مواجهه با افراد عادی دارد که از آنها میخواهد که بگویند "آیا من در نظر شما آدم خوبی هستم؟" این جدی بودن مسئله مرگ برای شهید سلیمانی را نشان میدهد؛ و دلالتی است که به ما میگوید که با یک وجود اصیل و حقیقت مهمی روبهرو هستیم.
امینی تصریح کرد: سومین مسئله در حقیقت شهید سلیمانی، «عبور از خود» بود؛ انسانی که از خودش عبور کرده بود و این هم نکته مهمی در عظمت و حقیقت وجودی شهید سلیمانی بود. از آیتالله بهاءالدینی سؤال کردند که میگویند شهدای جوان ره صد ساله را یک شبه طی کردند، آیا اینها اغراق نیست؟ ایشان گفت که خیر، اینها واقعیت است، گفتند که چرا واقعیت است؟، فرمود برای اینکه مهمترین هستی یک انسان جهانش هست، در موارد سیر و سلوک فرد قرار است به کجا برسد؟ قرار است از خودش عبور کند، کسی که آمادگی دارد از جانش بگذرد، این میتواند راه صد ساله را یک شبه طی کند؛ شهید سلیمانی هم از خودش عبور کرده بود، هر وقت صحبت میکرد، از دیگران سخن میگفت.
وی به ذکر خاطرهای از شهید سلیمانی پرداخت و گفت: ایشان بعد از کربلای ۵، شهدای لشکر را نام میبرد، در این واقعه هم دیگران هستند که مهماند، یعنی از خودش عبور کرده بود، مانند شهید همت و شهید احمد کاظمی.
این جامعهشناس با بیان اینکه چهارمین مسئله شهید سلیمانی، مسئله مجاهدت ۴۰ ساله بود اظهار داشت: این مربوط به موقعیتهای عملی این شهید است، این جهاننگری، مرگآگاهی و از خود عبور کردن در یک پرسه ۴۰ ساله و مجاهدت مدام، این حقیقت صیقل خورده را شفافتر و قدرتمندتر کرده است.
امینی مسئله پنجم درباره تشییع پیکر شهید سلیمانی را مسئله شهادت دانست و گفت: شهید به تعبیر لغوی کسی است که گواه است و بر بطلان یک راه و حقیقت یک راهی گواهی میدهد، خودِ این شهادت هم تحولی در علوم میتواند ایجاد کند که این شهادت وقتی با جهاننگری و مرگآگاهی جمع میشود، این حقیقت را خیلی نیرومند میکند، به نظرم این حقیقت مهم را در تشییع شهید سلیمانی میبینیم که وقتی این عناصر با هم جمع میشوند، موقعیت منحصر به فردی ایجاد میکند که این فرد میتواند با فطرتها و جان انسانها ارتباط برقرار کند، ما برای اینکه به فطرتمان پاسخ دهیم، همیشه ملاحظاتی داریم.
وی افزود: در آبان ۹۸ در کشور اتفاقاتی افتاده بود و فضای عمومی را دچار رنج و نارضایتی کرده بود، متفکران و آدمهای زیادی، اعم از متفکر و غیرمتفکر که با جمهوری اسلامی موضع داشتند، با تشییع پیکر شهید سلیمانی همراهی کردند، نظیر دکتر سروش و زاهدی وزیر خارجه دولت پهلوی و محمود دولتآبادی و... همه کسانی که اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی داشتند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی و جامعهشناس اضافه کرد: آنچه که باعث شد برخی ملاحظات درباره پاسخ به فطرت انسانها ذوب شود، حقیقت نیرومند شهید سلیمانی است. به لحاظ اجتماعی آن حقیقت که ظهور اجتماعی پیدا کرد، ذکر نماز بود که "اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا"! همه میخواهند گواهی دهند که از شهید سلیمانی جز خیر ندیدند، در حالی که بخش زیادی رابطه نزدیک واقعی با شهید سلیمانی نداشتند که بخواهند چنین گواهی را بدهند. این گواهی را آن نسبتی که با جانها و فطرتهای آنها برقرار شده بود برای ما فراهم میکرد و آن بغض همگانی که در این ذکر شکست، ظهور حقیقت سلیمانی بود.
امینی تصریح کرد: به نظر بنده تشییع پیکر شهید سلیمانی ظهور حقیقت بود. اگر بخواهیم بحث جامعهشناسی درباره تشییع پیکر شهید سلیمانی داشته باشیم، من از آن به عنوان جامعهشناسی ظهور حقیقت اسم میبرم، آنچه که از صحنههای خیابانهای تهران و اهواز و کربلا دیده میشد، ظهور حقیقت سلیمانی بود که با فطرتها گره خورده بود و این یک علامت اجتماعی هم دارد.
وی ادامه داد: وقتی به پاییندست نگاه کنیم، میبینیم که جامعه ما علیرغم خیلی از مسائل و بسیاری از باورها و تحلیلهای جامعهشناختی دارای سلامت فطری است که این سلامت فطری در برابر حقیقت خاضع میشود و در برابر حقیقت تاب مقاومتش را دست میدهد و ملاحظاتی که او را نسبت به حقیقت دور میکند را کنار میگذارد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تأکید کرد: میبینیم که به شکل بیسابقهای ما در مواجهه رسانههای غربی و چه رسانههایی که مسئلهشان تحریف حقیقت بود، وقتی میخواستند در مواجهه با شهادت شهید سلیمانی همین رویکرد را تعقیب کنند، یعنی بتوانند این واقعیت را تحریف کنند، حقیقت شهید سلیمانی آنچنان نیرومند و قدرتمند و حقیقت به تماممعنا بود که برای اولین بار از این رسانهها اعتبارزدایی و مشروعیتزایی کرد، یعنی آنها تاب و توان به کارگیری ترفندها و روشهایی که بتوانند حقیقت را کنار بگذارند و مخدوش کنند را نداشتند و این به حقیقت عمیق و قابل توجه شهید سلیمانی برمیگردد.