به گزارش حلقه وصل، محمد علی فروغی پنجمین رئیس مجلس شواری ملی و دومین رئیس مجلس در دومین دوره قانون گذاری و نماینده تهران بود.
پس از خلع محمدعلی شاه و در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، فروغی به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد و پس از استعفای مستشارالدوله صادق در ۱۶ خرداد ۱۲۸۹ هجری شمسی در ۳۵ سالگی به ریاست مجلس شورای ملی رسید. پس از مدتی محمدعلی فروغی از ریاست مجلس کنارهگیری کرد و در مقام نایبرئیس مجلس در کنار میرزاحسینخان موتمنالملک به کار خود ادامه داد.
فروغی یا همان ذکاءالملک چون مردی ادیب و سخنور بود، مجلس را به صورت مکتبخانه اداره میکرد و با مزاحهای گاه و بیگاه خود، مدتی نمایندگان را به خنده وا میداشت. در یکی از جلسات مجلس، فرج الله آصف نماینده کردستان اجازه صحبت خواست و پشت تریبون رفت و از روی نوشته شروع به قرائت نطق خود کرد، آصف چون لهجه کردی داشت نمایندگان صحبتهای او را درک نمیکردند و چزی نمیفهمیدند. فروغی که از رندان روزگار بود، زود موضوع را درک کرده و خطاب به نماینده کردستان گفت: برادرجان! برادر جان! قربان آن دهن بروم! اگر میل مبارک باشد، منشی مجلس آماده قرائت بقیه نطق برادرجان است. فروغی چنان این جمله را ادیبانه ایراد کرد که تمام نمایندگان یک دفعه به خنده افتادند و آصف هم بدون اینکه از مطلب چیزی دستگیرش شود، کاغذ را به دست منشی مجلس داد تا او قرائت کند. بعد از پشت تریبون پائین آمد و در جای خود قرار گرفت.
محمدعلی فروغی در سال ۱۲۵۴ شمسی در تهران متولد شد. پدرش محمدحسین ـ ذکاءالملک ـ از ادیبان، شعرا و دانشمندان عصر ناصرالدین شاه قاجار بود. گفته میشود جد اعلای این خانواده از یهودیان بغداد بود که برای تجارت به ایران آمد و در اصفهان سکنی گرفت و مسلمان شد.
پدر فروغی، محمد حسین ذکاءالملک متخلص به فروغی، از معاریف فرهنگی زمان خود به شمار میرفت. فروغی در خلال تحصیلات خود زبان عربی و فرانسه و علوم ریاضی، فیزیک، شیمی و طبیعی را فرا گرفت و در دارالفنون به تحصیل در رشته پزشکی و داروسازی مشغول شد، اما پیش از پایان تحصیلات، این رشته را رها کرده و به تحصیل فلسفه و ادبیات و تکمیل زبانهای فرانسه و انگلیس روی آورد.
فروغی حین تحصیل، تحت تأثیر میرزاملکم خان که از پیشکسوتان ترویج فرهنگ غرب و فراماسونری در ایران بود، قرار گرفت و به تدریج خود به یکی از برجستهترین متفکران غربگرا در ایران تبدیل شد. فروغی که مترجم اسناد بنیادین فراماسونری از زبان فرانسه به فارسی بود، در ۳۲ سالگی از بنیانگذاران لژ بیداری در ایران شد. او مشاغل دولتی خود را با مترجمی در وزارت انطباعات (وزارت فرهنگ) آغاز کرد و سپس در سالهای آخر حکومت مظفرالدین شاه مدرس مدرسه عالی علوم سیاسی و رئیس دارالانشاء شد.
او در این سالها کتابهای «ثروت ملل» و «تاریخ ملل حلقه وصل زمین» را ترجمه کرد. در سال ۱۲۸۶ شمسی و با فوت پدرش ذکاءالملک، لقب و شغل او به فرزندش داده شده و فروغی به ریاست مدرسه عالی علوم سیاسی رسید.
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی، به وساطت صنیعالدوله (اولین رئیس مجلس) تصدی دبیرخانه مجلس را بر عهده گرفت و تشکیلاتی مطابق با مجالس اروپایی پیریزی کرد و در دوره دوم مجلس شورای ملی وکیل و به ریاست مجلس برگزیده شد. فروغی در دوره سوم نیز وکیل شد، اما چند ماهی بیشتر در مجلس نماند و در ۱۲۹۰ شمسی در کابینه صمصام السلطنه بختیاری به وزارت مالیه در کابینه مشیرالدوله بعنوان وزیر عدلیه، در کابینه مستوفی وزیر خارجه، در کابینه مجدد مشیرالدوله نیز وزیر مالیه بود و در نهایت به ریاست دیوان عالی کشور منصوب شد و با همین سمت از طرف آخرین دولت قاجار به عنوان رئیس هیأت نمایندگی ایران راهی کنفرانس صلح ورسای در پاریس شد.
فروغی پس از دوسال اقامت در اروپا به ایران بازگشت و در کابینه مستوفیالممالک وزیر خارجه، در کابینه مشیرالدوله وزیر مالیه و در کابینههای رضاخان دوبار وزیر خارجه و وزیر مالیه شد. پس از انقراض سلسله قاجار، مدتی کفالت نخستوزیری را عهدهدار شد و در مجلس تاجگذاری رضاخان گرداننده اصلی مراسم بود.
فروغی در به قدرت رسیدن رضاخان و تأسیس سلسله پهلوی نقش اساسی داشت. حسین مکی مینویسد: «فروغی از بدو پیداش رضاخان یا از جهت هوش فطری و یا از لحاظ آگاهی از سیاست انگلستان در مورد «تمرکز حکومت و قدرت» و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت میکرد و در بسیاری بازیهای سیاسی مبتکر و در حقیقت یکی از تعزیهگردانهای اصلی بود.»
فروغی اندیشهپرداز سلطنت پهلوی بود. نطق فروغی در مراسم تاجگذاری رضاخان، تمام عناصر شووینیسم شاهنشاهی و باستان گرایی را که بعدها توسط پیروان و شاگردان فروغی پرداخت شد در برداشت.
محمدعلی فروغی در کابینه مستوفیالممالک در سال ۱۳۰۵ شمسی، وزیر جنگ شد. سپس به سفارت کبرای ایران در ترکیه منصوب شد و در این ایام توانست روابط بسیار نزدیکی با کمال آتاتورک رئیس جمهور و عصمت اینون و نخست وزیر و سایر مقامات ترک ایجاد کند. فروغی از این نزدیکی حسن استفاده کرده و مقدمات و موجبات سفر رضاشاه را به آن کشور فراهم کرد.
غرض و نیت فروغی از این سفر آن بود که شاه از نزدیک با مظاهر تمدن اروپا که به وضع شایانی در ترکیه رواج پیدا کرده بود، آشنا شود و بعد به عنوان سوغات قسمتی از آن تمدن را در ایران پیاده کند. رضاشاه روز دوازدهم خرداد ۱۳۱۳ عازم ترکیه شد و مدت ۴۰ روز در ترکیه باقی ماند و پس از بازگشت به کشور تصمیم گرفت، ایران را از لحاظ ظاهری به پای ترکیه برساند. تغییر کلاه، کشف حجاب، تاسیس دانشگاه. تمام آنها سوغات ترکیه بود.
فروغی با مهارت خاص موفق به انجام خواستههای خود شد؛ بدون اینکه شخصاً قدمی برداشته باشد. رضاشاه پس از بازگشت از سفر اروپا قدمهایی برداشت که تماماً ناشی از بازدید ترکیه بود؛ جشن هزاره فردوسی، تاسیس دانشگاه تهران، تاسیس فرهنگستان زبان، پیمان سعدآباد، کشف حجاب و کلاه شاپو.
فروغی مجددا در کابینه مخبرالسلطنه در سال ۱۳۰۶ شمسی ابتدا وزیر اقتصاد و سپس وزیر خارجه شد و در شهریور ۱۳۱۲ مجدداً رئیسالوزرا شد و در آذر ماه سال ۱۳۱۴ پس از واقعه مسجد گوهرشاد، از رئیس الوزرایی عزل و برکنار شد.
در واقعه مسجد گوهرشاد، فروغی رئیس دولت و بهترین رئیس الوزرای رضاشاه با اسدی (استاندار خراسان) که در پیادهسازی برنامههای رضاشاه در کشف حجاب و جایگزینی کلاه پهلوی به خوبی عمل نکرده بود، قرابت داشت. دو تن از دختران فروغی، عروس اسدی بودند. طبعاً فروغی در مقام شفاعت برآمد، ولی شاه به اندازهای عصبانی و مشوش بود که نه تنها شفاعت او را نپذیرفت، بلکه به وضع موهن و زنندهای او را از کار برکنار ساخت و اسدی را هم اعدام کرد.
پس از اعدام محمدولی اسدی از علی اکبر اسدی نماینده مجلس سلب مصونیت شد. او را هم به زندان بردند و دیگر فرزندان اسدی هم گرفتار شدند و به این ترتیب دوره دوم نخست وزیری محمدعلی فروغی پایان یافت.
فروغی مغضوب شد، در خانه خود نشست و در را به روی همه بست. ۶ سال تمام خانهنشین بود و در تمام این مدت رضا شاه حتی یک بار هم سراغی از او نگرفت. اما از نظر خود فروغی این دوران پربارترین دوران زندگی او به شمار میآید، زیرا طی این سالهای انزوا و گوشهگیری بود که آثاری چون «سیر حکمت در اروپا» و «حکمت سقراط» و «آئین سخنوری» را تحریر و به تحقیق در آثار بزرگان ادب فارسی و تصحیح و نشر نسخات صحیح آنها از جمله گلستان و بوستان سعدی و مقابله و تصحیح شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی پرداخت.
گفته میشود فروغی در سالهایی که به ظاهر خانهنشین شده بود، به جذب استعدادهای علمی و فرهنگی پرداخت و با کمکهای بیدریغ مادی و سیاسی خود آنها را مورد حمایت قرار داد و بدینسان بر مشاهیر فرهنگی زمان خود نفوذ معنوی چشمگیر یافت. بیهوده نیست که مجتبی مینوی در ۳۰ سالگی درگذشت فروغی میگوید: «تمام دوره درس خواندن و نشو و نمای ما با تألیفات فروغیها و اسم خاندان فروغی به هم پیچیده بود».
در شهریور ۱۳۲۰، هنگامی که ایران از شمال و جنوب مورد تهاجم نیروهای روس و انگلیس قرار گرفت، رضا شاه یکبار دیگر به یاد فروغی افتاد و برای نجات خود از مخمصهای که در آن گرفتار شده بود به وی متوسل شد. نصرالله انتظام رئیس تشریفات دربار در آن زمان که عصر روز پنجم شهریور ماه ۱۳۲۰ شخصا برای آوردن به سعد آباد به دنبال او رفته بود، در خاطرات خود از نخستین برخورد رضا شاه و فروغی بعد از گذشت قریب به ۶ سال مینویسد که فروغی بدون اینکه عذر و بهانهای برای قبول مسئولیت در آن موقع خطیر بیاورد، تکلیف نخست وزیری را پذیرفت و در پاسخ رضا شاه گفت «اگرچه پیر و علیل هستم، ولی از خدمت دریغ ندارم».
رضاشاه برخلاف معمول که وزیران را خود تعیین میکرد به فروغی گفت که در انتخاب وزرای کابینه خود آزاد است. انتظام در دنباله خاطرات خود مینویسد: «فروغی عرض میکند که چون همه خدمتگزارند، فعلا حاجت به تغییری نیست. شاه میگوید پس سهیلی وزیر خارجه شود و عامری به وزارت کشور برود»!
بعد از خلع رضا شاه از سلطنت و انتقال آن به محمدرضا، ولیعهد او، مهمترین اقدام کابینه جدید فروغی امضای پیمان سه جانبه بین ایران و انگلستان و شوروی بود که ضمن آن دولتین انگلیس و شوروی در ازاء همکاریهای ایران با متفقین در زمان جنگ، استقلال و تمامیت ارضی ایران را تضمین کرده و متعهد شده بودند ۶ ماه بعد از خاتمه جنگ نیروهای خود را از ایران خارج کنند.
فروغی پس از قریب به یک ماه تردید و دودلی سرانجام تصمیم گرفت که کابینه خود را ترمیم و با تغییر چند وزیر رضایت اکثریت نمایندگان را جلب کند؛ ولی بعد از معرفی وزیران جدید به مجلس فقط ۶۶ نفر از ۱۱۲ نماینده حاضر در مجلس به دولت او رای اعتماد دادند و فروغی با اعلام این مطلب که با چنین اکثریت ضعیفی نمیتواند به کار ادامه دهد، از مقام نخست وزیری استعفا داد.
فروغی بعد از کناره گیری از مقام نخست وزیری، به اصرار محمدرضا پهلوی که به راهنمایی و مشاورت او احتیاج داشت، وزارت دربار را پذیرفت و تا زمان مرگ خود این سمت را در اختیار داشت. فروغی در اوایل وزارت دربار خود هم در تعیین خط مشی سیاسی مملکت نقش عمدهای داشت و سهیلی نخست وزیر وقت در تمام مسائل مهم به سیاست داخلی و خارجی کشور با او مشورت میکرد، ولی با سقوط کابینه سهیلی در مردادماه ۱۳۲۱ و انتخاب قوام السلطنه به مقام نخست وزیری از نفوذ او کاسته شد.
فروغی در پنجم آذر ۱۳۲۱ پیش از آن که به عنوان سفیرکبیر ایران عازم آمریکا شود، در ۶۷ سالگی و در ششم آذرماه سال ۱۳۲۱ شمسی، ساعت ۱۰ شب بر اثر بیماری ممتد قلبی، جهان را بدرود گفت و در ابن بابویه در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد. فروغی در مجموع سه بار رییس دیوان عالی کشور، سه نوبت نخست وزیر، سه نوبت وزیر جنگ، سه دوره وزیر مالیه، سه دوره وزیر خارجه و یک بار وزیر عدلیه شد.