به گزارش حلقه وصل، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی پس از هفتهها کشوقوس و ابهام، امروز رسماً اعلام کرد که برای کاندیداتوری در انتخابات اسفند ماه مجلس شورای اسلامی برنامهای ندارد. این بیان در واقع به معنای خداحافظی –دست کم موقت- آقای لاریجانی با پارلمانی است که ۱۲ سال ریاست آن را عهدهدار بوده است.
آقای لاریجانی در شرایطی این تصمیم را گرفته است که به نظر میرسد چارهای غیر از این نداشته و یا دستکم در میان انتخابهایی که داشته، بهترین را برگزیده است. شورای ائتلاف اصولگرایان در انتخابات پیشرو او را به عنوان یکی از کاندیداهای مورد حمایتش معرفی نکرده و نخواهد کرد و تجربهی انتخابات پیشین مجلس در قم نیز نشان میدهد که سرمایهی اجتماعی آقای لاریجانی به شدت متزلزل است و احتمال اینکه او در انتخابات پیشرو رای نیاورد بسیار بالاست.
آقای لاریجانی در انتخابات سال ۹۴ در قم، بعد از آقای امیرآبادی دوم شد و فاصلهی او با نفر اول بسیار قابل توجه بود و این در حالی بود که او در آن انتخابات شرایطی به مراتب بهتر از امروز داشت. برجام تازه در تیر همان سال امضا، در اواخر مهر در مجلس تصویب و در ۲۶ دی ماه اجرا شده بود و در برههی برگزاری انتخابات مجلس ۹۴ (اسفندماه) هنوز بسیاری از مردم تصور میکردند که این توافقنامه هستهای شرایط خوبی برای اقتصاد فراهم خواهد کرد. لذا آقای لاریجانی که با دولت آقای روحانی همسوییهای مهمی در مسائل شاخص مانند برجام و... نشان داده بود و نقش قابل توجهی نیز در تصویب بدون دردسر برجام در مجلس داشت، از این ناحیه آسیبپذیری بزرگی پیشروی خود در انتخابات نمیدید.
هرچند بافت قم به نحوی بود که همین مسائل موجب شد آقای لاریجانی به جای نفر اول، با اختلاف دوم شود، امّا وضعیت به نحوی نبود که او را از رسیدن به مجلس بازدارد و البته پس از پاگذاشتن در ساختمان بهارستان، کار آقای لاریجانی برای رسیدن به کرسی ریاست مجلس شاید بسیار سادهتر و راحتتر از رایگرفتن از مردم بود!
شاید به همین دلیل است که برخی کارشناسان آقای لاریجانی را از یک حیث، «سیاستمدار از بالا» میخوانند، یعنی سیاستمداری که در حلقه سیاسیون بهتر کار خود را پیش میبرد تا عامّهی مردم.
امّا در کنار آن، همین کارشناسان معتقدند که آقای لاریجانی «قهرمان تاکتیک و مغلوب استراتژیک» است! و شاید رمز خداحافظی نسبتاً اجباری آقای لاریجانی با انتخابات مجلس همین است. برای مثال پرویز امینی معتقد است که آقای لاریجانی به دلیل هوشمندیهای تاکتیکی خود میتواند در کوتاه مدت عواید قابل توجهی در سیاست داشته باشد. مثلاً در شرایطی که او در سال ۹۲ به نحو تقریباً روشنی از آقای قالیباف طرفداری میکرد، اما پس از انتخاب آقای روحانی توانست با او همسویی داشته باشد و از مزایای این همسویی نیز بهره ببرد.
کسب کرسی ریاست مجلس و نقشآفرینی جدی در این پارلمان، به نحوی که تقریباً هرچه آقای لاریجانی اراده میکرد از مجلس بیرون میآید، نشانهای از همین قدرتمندی و هوشمندی تاکتیکی آقای لاریجانی است.
اما پاشنه آشیل اصلی آقای لاریجانی در بخش استراتژی است؛ علیرغم آنکه برخی اصولگرایان را نیز میتوان در جدایی لاریجانی از جبهه سیاسیون اصولگرا موثر داشت، امّا کاستیهای خود او در اتخاذ استراتژیهای درست موجب شد که علی لاریجانی که زمانی یکی از شخصیتهای محوری اصولگرایان محسوب میشد، حالا به وضعیتی برسد که نه اصولگرایان از او در انتخابات حمایت میکنند و نه هستهی پرقدرتی از اصلاحطلبان بنا دارند سرمایهی اجتماعی خود را در اختیار او بگذارند! هرچند آقای کوهکن از نمایندگان نزدیک به آقای لاریجانی چندی پیش گفت که خود آقای لاریجانی نیز به هیچ وجه مایل نیست که از جبهه اصلاحطلبان وارد انتخابات شود.
هوش تاکتیکی آقای لاریجانی موجب شده بود که طی سالها هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان نهایتاً به ریاست او بر مجلس شورای اسلامی رضایت دهند؛ به نحوی که او هم آرای بخش مهمی از اصولگرایان و هم اصلاحطلبان را از آنِ خود میکرد و در کمتر برههای برای کسب کرسی ریاست دچار مشکل جدی میشد، امّا نقص استراتژیک او موجب شد که حالا در انتخابات مجلس نه اصولگرایان او را کاندیدای خود معرفی کنند و نه اصلاحطلبان! با این حال برخی معتقدند که آقای لاریجانی با عبور از انتخابات مجلس به دنبال تدارک برای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ است.
به هرحال علی لاریجانی همچنان شخصیت سیاسی مهمی در ایران است، با این حال هرگونه موفقیت او در انتخابات مجلس یا ریاستجمهوری پسا ۱۳۹۸ منوط به آن است که او بتواند در مسئلهی استراتژی با خود به یک تفاهم درست برسد!