به گزارش حلقه وصل، «عبدالله گنجی» در سرمقاله «روزنامه جوان» نوشت:
روزی که مصاحبه همسر حداد عادل به موجی در انتقام از انقلاب اسلامی و یکی از خواص آن تبدیل شد و اصلاحیه آن هم تأثیری در شکستن این موج نداشت به ذهن نگارنده آمد که این سناریویی غیرمعمول و غیرطبیعی است. خصوصاً وقتی فردی معلومالحال که به «نئو تجدیدنظرطلبی» رسیده است ۹ توئیت در ۴۸ ساعت علیه حداد عادل و خانواده او به بدترین شکل تخریبی نوشت، در سناریو بودن صحنه تردید نکردم. اما آنچه موجب شد نگارنده در این زمینه دست به قلم ببرد داستان جالبی است. جمعه شب بهکلی بیخواب شده بودم. هرچه تلاش کردم خواب به سراغم نیامد؛ یا از دارو بود یا چرت روز جمعه و یا...
ساعت ۴ صبح از وصول به خواب ناامید و سراغ گوشی تلفن همراه رفتم، در شبکه اجتماعی اولین پستی که به چشم خورد کلیپی هشت، نه دقیقهای از خانم علینژاد علیه حداد عادل و خانوادهاش بود.
این زن که شرف، انصاف و حیای زنانه را قی کرده است و در تریبونهای شیطان به زشتترین شکل دریدگی و طنازی میکند، چنان این خانواده را به سخره گرفته بود که با خود گفتم ظلم فقط خوردن بیتالمال و شکاف فقر و غنا نیست که حرمت مسلمان چه میشود؟ با خود گفتم حداد عادل در واپسین دهههای حیات دنیوی است اگر قرار است فردای رحلتش قدیسنامهای (به رسم فرهنگ معروف به مردهپرستی) برایش بنویسم چرا اکنون ننویسم؟
و اگر قرار است به مردهپرستی متهم شویم اتهام زندهپرستی و روی دیگر آن اتهام چاپلوسی و تملقگویی اولیتر است. باید به این فرهنگ برسیم که مثلاً نمیشود شهیدان باکری، خرازی، همت، کاظمی و... را اسطورههایی دستنیافتنی و بر بال ملائک دانست، اما همترازان زنده آنان همچون رضایی، صفوی، قالیباف، جعفری و قربانی را به بدترین شکل ممکن به هجو و سخره گرفت. باید یاد بگیریم زندهها را هم ارج نهیم و، اما بعد...
جرم حداد عادل واقعاً چیست؟ سرمایهگذاری فرهنگی به جای سرمایهگذاری اقتصادی واجد نکوهش است؟ حداد عادل تجربه ذیقیمتی دارد او میداند که انقلاب اسلامی در حوزه نخبگی دو آبشخور همسو داشت؛ اول حوزههای علمیه و دوم مدارسی که در دهه ۳۰ به دور از چشم حاکمیت وقت تأسیس شدند و بسیاری از کادرهای دیروز و امروز انقلاب تربیتیافتگان آن مدارس هستند. حداد عادل نه چهره اقتصادی است و نه نیازی به پول دارد. ۵۰ سال عضویت در هیئت علمی دانشگاههای تهران و شریف و اشتغال همسر و سالهای پایانی حیات نشان میدهد که حداد مشکل مالی ندارد و کسی نیز او را به ولع مادی و گرایش به زرق و برقخواهی دنیا نمیشناسد. جرم حداد عادل چیز دیگری است.
اولین جرم حداد عادل این است که در ۳۰ سال گذشته یک قدم از رهبری جلوتر نرفت و عقبتر نماند. از سواد خود نان خورد نه از مدیریت. بدون تردید اگر (فرضاً) ۵۰ نفر را حواریون اصلی امروز انقلاب اسلامی بدانیم یکی از آنان حداد عادل است.
اگر قرار باشد بعد از مرگ ملقب به «کانت ایران» شود چرا همین امروز ملقب نشود؟ بدون تردید در زبان و ادب فارسی، قرآنپژوهی، فلسفه اسلام، فلسفه غرب، تعلیم و تربیت و حتی فیزیک حداد عادل از سرآمدان و انگشتشماران امروز ایران است. در کجای دنیا چنین سرمایهای را به جرم اینکه مدرسهای را تأسیس کرده تازیانه میزنند؟ واقعاً در ایران امروز و خصوصاً در جبهه انقلاب اسلامی چند نفر دارای این وزانت علمی و تأثیرگذاری محتوایی هستند؟
حداد عادل، انصاف، صراحت در دفاع از انقلاب و به رسمیت شناختن رقیب را توأمان در خود حفظ نموده است. روزی که اصلاحطلبان فاقد کاندیدای ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ بودند به رهبری نامه نوشت تا این نقیصه را رفع نماید. روزی که آن نماینده مجلس در تصادف فوت کرد و برادرش در زندان بود حداد عادل از رهبری خواست به حرمت مادرشان - که مادر شهید بود- برادر از زندان آزاد شود و شد.
در صراحت همین بس که در غبار فتنه ۱۳۸۸ اولین نفری بود که خود را هزینه کرد و به تلویزیون آمد و به تبیین فضا پرداخت و دوباره در میدان ولیعصر چنین کرد و هزینه آن را پرداخت. رئیس دولت نهم مجلس هفتم را به گوشه رینگ برده بود و او در اوج حیا و به دلیل ندادن سوژهای به دست دشمنان سکوت کرد، اما از اصول کوتاه نیامد و ریاست مجلس بعدی را از دست داد و در اوج تواضع مثل یک نماینده معمولی در صحن مجلس نشست.
جرم حداد عادل نزدیکی و مشاوری امین بودن برای رهبری است وگرنه در همین تهران صدها مدرسه از سوی طیفهای مختلف فکری ایجاد شده، چرا فقط مدرسه حداد مسئلهساز شده است؟ فرزند حداد عادل یک روز هم در این مدرسه درس نخواند، اما آرمان حداد عادل در این مدرسه – علوم انسانی- تربیت کادر انقلاب اسلامی است و صدها نفر از فارغالتحصیلان آن را میشناسیم و شاید در کنار این اقدام بزرگ دو، سه نفر ناجنس هم باشند، اما فقط آنان برجسته میشوند. همانگونه که از هزاران دانشآموخته متعهد دانشگاه امام صادق فقط چهار نفر واگرای تجدیدنظرطلب را بر سر مرحوم آیتالله مهدویکنی میکوبیدند.
آیا زخمخوردگان از انقلاب دوست دارند حداد عادل در منزل بنشیند و یاریگر انقلاب اسلامی نباشد؟ از خون برادر شهیدش و از مظلومیت رهبرش در برابر امواج خناسان دفاع نکند؟ در جبهه انقلاب اسلامی کسی هست که جایگزین ایشان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی شود؟ چرا این سرمایه ملی را پاس نمیداریم؟ البته نگارنده همیشه یک انتقاد جدی به ایشان داشتهام و شخصاً و حضوراً گفتهام که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیروهای اصیل فکری آن از سنگرهای تئوریک خارج شدند و به کف خیابان سیاست وارد شدند و زد و خورد سیاسی را لازمتر دانستند.
ما برای زد و خورد سیاسی و ایجاد لیست انتخاباتی آدم کم نداریم. ما در سنگرهای تئوریک انقلاب اسلامی نیازمند امثال حداد عادل بودهایم که لاغری این عرصه خصوصاً در تبیین تئوریک مردمسالاری دینی کاملاً محرز است. حداد باید در آن سنگر میماند. اما اینکه بعد از شروع دوران اصلاحات عرصه سیاسی عملی را ترجیح داد حتماً برای خود ادله دارد، اما کلان اندیشه انقلاب اسلامی همچنان به فیلسوف بیشتر از سیاستورز نیاز دارد و حداد عادل از جنس آن وادی است.
چند ماه پیش با جمعی از اهالی رسانه جلسهای را با ایشان در روزنامه رسالت داشتیم. وقتی تهمتها و نامردمیها به خود را برمیشمرد اشک در چشمان حلقه میزد. اما فرزندش فریدالدین را در طول عمرم چند ساعت در داوری یک جشنواره نشریات دانشجویی دیدم و شناختم. او را مردی عاقلتر از سن و سالش یافتم. او را پخته، متقی و سربازی در تراز انقلاب اسلامی دیدم و آنچه در این روزهای تلخ از او میبینیم سکوت است. او مملو از حیا و عاشق تربیت جوانان مسلمان است. امام راحل با آن عظمت و چتر عام رهبری، فرمودند: «دفاع از حزبالله اصل خدشهناپذیر نظام جمهوری اسلامی است.» این اصل را پاس بداریم اشکال ندارد که نیت را الهی کنیم، اما به چاپلوسی و تملق هم متهم شویم، تا بوده همین بوده است. ولله العزهًْ و لرسوله و للمؤمنین.