به گزارش حلقه وصل، "قدیس" یکی از رمانهای موفق سالهای اخیر ادبیات داستانی است، رمانی که ابراهیم حسنبیگی درباره حضرت علی(ع) نوشت و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرد ، "قدیس" از معدود رمانهایی است که در ادبیات داستانی ما با موضوع اندیشه و تفکر حضرت علی(ع) به نگارش در آمده است، این رمان توسط ابراهیم حسنبیگی تألیف و انتشارات کتاب نیستان آن را در سال 1390 روانه بازار نشر کرده است.
گفتنی است چاپ چهارم رمان "قدیس" در شمارگان 2200 نسخه از سوی انتشارات کتاب نیستان روانه بازار نشر شده است.
ابراهیم حسنبیگی به بهانه انتشار چاپ چهارم کتاب "قدیس" گفت: این رمان روایت گر کشیشی مسیحی است که در پی شناخت شخصیت امیرالمومنین، علی(ع)، به تحقیق درباره حکومت 5 ساله امام علی(ع) پرداخته و با ذکر یکی از ویژگیها و ابعاد زندگی امام، آن دوران را با زبانی داستانی روایت میکند.
وی در ادامه افزود: کتاب "قدیس"، داستان یک کشیش روس را روایت میکند که به گردآوری کتابهای قدیمی بهویژه نسخ خطی علاقهمند است؛ تا اینکه یک جوان تاجیک پیشنهاد فروش کتابی را میدهد که مدعی است متعلق به 1400 سال پیش است. کشیش که باور ندارد چنین کتابی وجود خارجی داشته باشد آن را به امانت میگیرد تا بررسی کند ... .
حسن بیگی تصریح کرد: مهم ترین منبع برای نوشتن کتاب "قدیس"، نهج البلاغه و در کنار این کتاب ارزشمند از کتاب هایی مانند امام علي بن ابي طالب نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود و امام علی صدای عدالت انسانی نوشته جرج جرداق بیشترین استفاده را کردم.
نویسنده کتاب "قدیس" در ادامه گفت: می توان یکی از علت های استقبال مردم از این رمان را علاقه قلبی مردم به شخصیت حضرت علی (ع) دانست و نکته دیگر ساختار ادبی خود رمان است که ساختار معقولی دارد و باعث کشش مخاطب می شود.
حسن بیگی افزود: برای نگارش این کتاب سه سال وقت گذاشتم و در این سه سال،دو سال خود را به تحقیق در مورد زندگی امام علی (ع) پرداختم و یک سال را صرف نوشتن کتاب کردم تا به نتیجه مطلوب رسیدم.
نویسنده کتاب "قدیس" گفت: تا چند ماه دیگر کتاب جدیدم به نام " پایان" توسط انتشارات نیستان منتشر می شود که این کتاب به معضلات اخلاقی، اجتماعی و رفتاری شخصیت محوری داستان میپردازد که معضل جامعه امروزی ماست.
بخشهایی از کتاب "قدیس" به شرح ذیل است:
«آن روز، کشیش بقچهی کتاب را داخل نایلونی گذاشت و با ترس و وحشتی که در او سابقه نداشت، از کلیسا خارج شد و به آپارتمانش رفت و تا وقتی ایرینا [همسر کشیش] در را به روی او گشود و گرمای مطبوع و بوی سوپ «بورش» [نوعی سوپ روسی] به مشامش رسید، همچنان نگران بود و میترسید که آن دو جوان مشکوک دیروزی به سراغش بیایند و کتاب را از چنگش در آوردند.
پس از ناهار به بانک رفت، دو هزار دلار از حسابش برداشت و به کلیسا برگشت تا ساعت پنج که مرد جوان تاجیک میآمد، با پرداخت پول کتاب کار را به خوبی و خوشی به پایان برساند. اما نه آن روز و نه روزهای دیگر از مرد تاجیک خبری نشد و غیبت ناگهانی او، معمای دیگری شد که کشیش نمیتوانست آن را حل کند. با وجود این دوهزار دلار پول کتاب را همان روز در کشوی میز کارش در کلیسا گذاشت تا هر وقت او را دید به او بدهد.
حس کنجکاوی کشیش برای مطالعه کتاب، نه برای پی بردن به ارزش مادی آن، بلکه به خاطر رویایی بود که در آن حضرت مسیح به عنوان فرزندش و امانتی که به دست او میسپرد یاد کرده بود. مگر در این کتاب چه نوشته بود که رسالت نگهداری از آن از سوی مسیح به او سپرده شده بود؟
عصر همان روز که مرد تاجیک نیامد و بر معمای پیچیدهی کتاب معمای دیگری افزوده شد، کشیش به منزل رفت و از سوپ «بورشی» که ایرینا همیشه آن را لذیذ طبخ میکرد، چند قاشق بیشتر نخورد و با گفتن «امشب اشتها ندارم»، به اتاق کارش رفت. پشت میزش نشست، بقچه را گشود و عینکش را زد و سعی کرد با غلبه بر هیجانی که داشت مطالعهی کتاب را آغاز کند.
نخست چند برگ رویی را برداشت و کاغذ پاپیروسی را که چهارده قرن پیش مردی در جایی از کرهی زمین روی آن نوشته بود، چند بار لمس کرد و بویید. سعی کرد حدس بزند در قرن ششم میلادی دنیای پیچیدهی امروز چقد ساده بوده و مردم دور از هیاهوی زندگی ماشینی و ازدحام سرسامآور انسانها، چگونه در کنار هم میزیستند. کشیش عادت داشت هرگاه یک نسخه خطی را میخواند، شرایط زندگی آن دوران را تجسم کند و موقعیت آدمها، به خصوص نویسنده کتاب را بفهمد. او با چنین حسی مطالعه صفحه نخست کتاب را آغاز کرد.
هرچند خواندن خط عربی کوفی به آسانی خط عربی امروزی نبود، اما او با تسلطی که به خط و زبان عربی داشت، مطالعه کتاب برای او دشواری زیادی نداشت.
برخلاف آن چه در اغلب نسخههای خطی دیده بود که نام نویسنده و تاریخ کتابت در پایان کتاب نوشته میشد، در این کتاب نویسنده و سال کتابت را بالای صفحه اول نوشته بودند:
شروع کتابت: سال 39
کاتب: عمرو بن عاص
کشیش سعی کرد این نام را در زوایای تاریک تاریخ عربها و مسلمانان بیابد، اما عمرو العاص نامی نبود که او حتی یک بار در جایی شنیده یا در کتابی خوانده باشد.
صفحه اول را با آهستگی و با دقت بیشتری خواند. گاهی حروف، کمرنگ و ناخوانا بودند. میدانست که به زودی بر مطالعه کتاب تسلط خواهد یافت. نثر کتاب مثل نثر بسیاری از کتابهای قدیمی، فاخر و پر از الفاظ مستهلک نبود. عمروعاص هر که بود، بر نثر و زبان عربی تسلط خوبی داشت. شاید او یکی از نویسندگان بزرگ تاریخ عرب بوده باشد. کشیش باید مطالعه کتاب را ادامه میداد تا پرده از ابهامات بیشماری که داشت کنار میرفت. لذا شروع به خواندن کرد.»