به گزارش حلقه وصل، کتاب عملیات فریب که ماجرای یک عملیات ایذایی است که همزمان در عملیات والفجر ۸ اتفاق افتاده است، به قلم مرتضی قاضی توسط نشر روایت فتح منتشر شد.
این کتاب درباره قصه دفترچه خاطرات رزمندهای است که چند ماه بعد از نوشتن آن در عملیات کربلای 5 به درجه شهادت نائل میآید. شهید «اسدالله قاضی» چند ماه قبل از شهادت در خرداد سال 65 درباره عملیات والفجر 8 خاطرات خودش را در 120 برگ نوشته است.
مرتضی قاضی نویسنده ی کتاب دو برادر شهید به نام های محمد و اسدالله دارد. شهید اسدالله قاضی شهید اول خانواده قاضی است که نویسنده کتاب طی 10 سال کار تحقیق مبتنی بر دفترچه خاطرات برادرش را با مصاحبه با همرزمان و اقوام شهید به انجام رسانده و این کتاب را به نگارش درآورده است.
مرتضی قاضی نویسنده عملیات فریب در مقدمه کتاب توضیح می دهد:
«مبنای این کتاب، ارزشمندترین یادگاری من از برادر شهیدم است. دفترچه ی کوچکی که او زمستان سال 1364 در جبهه ی جنوب همراه خود داشته و بعد از عملیات، خاطراتش را در آن یادداشت کرده است. من افرادی را که نامشان در دفترچه آمده بود، یک یک پیدا کردم تا با خاطرات آنها دفترچه را تکمیل کنم.
می توانستم متن دفترچه را برای کتاب نهایی، تایپ کنم تا خواننده سریعتر آن را بخواند، اما سرعتْ، لذتِ خواندن متن اصلی را از او میگرفت. پس متن دفترچه را تایپ نکردم تا مخاطب را هم با خودم در لذتِ خواندنِ یک متن دستِ اول از رزمندهای که صحنه ی عملیات را از نزدیک تجربه کرده، سهیم کنم. باید دقت کرد که بدون خواندن متن دفترچه مطالب قبل و بعد کتاب از هم گسیخته خواهند بود. در واقع دفترچه، نه تنها بخشی از کتاب است، بلکه استخوانبندی و محور خاطرات و اتفاقات آن است. مطمئناً دفترچه هایی از این دست کم نیستند. کتاب «عملیات فریب» تلاش من برای گویا کردن یکی از این دفترچه هاست. دفترچه هایی که بکرترین اسناد جنگاند و گوشه ی خانه هامان خاک می خورند.»
در صفحه ی 75 و 76 دفترچه خاطرات شهید که عینا در کتاب آورده شده است میخوانیم:
«... زمين گلي و خيلي ليز بود. هرچند قدم دو يا چند نفر نشسته بودند و ما را به جلو راهنمايي ميکردند: برويد جلو ماشاا...، عراقيها فرار کردند.
چند قدم که رفتيم از روي بدني ردّ شدم که در حال جان دادن بود. جانم فشرده شد. اوّلين بار بود که چنين لحظهاي را مشاهده ميکردم. چه حالي به من دست داد. 2، 3 متر آنطرفتر نوجوان کم سن و سالي آه و ناله ميکرد و کمي آنطرفتر دو نفر يکي را که ترکش خمپاره خورده بود، ميبستند. ولي هيچکدام را در تاريکي نميشناختم.
ناگهان به خود آمدم. خدايا چه ميبينم؟ خدايا چه دردناک و چه مظلومانه بچهها درون خاک و گل و خون ميغلتند. دلم خدا را صدا کرد و قلبم فشرده ميشد. خدايا اين بچّهها به چه جرمي مظلومانه و چطور در اين جزيرهي دورافتاده جان ميدهند. کجايند مادرانشان. اشک ميخواست فوران کند که با خود گفتم آيا الآن وقت گريه و زاري است. آيا بايد سست شد. ياحسين مظلوم. الآن ديگر وقت رزم است و بايد الآن مقاوم بود. گريه به جاي خودش ...»
بر اساس این گزارش کتاب عملیات فریب با شمارگان 2200 نسخه در 344 صفحه مصور با قیمت 220000 ریال توسط انتشارات روایت فتح منتشر شد.