سرویس معرفی: مرتضی باجلان/ آیین رونمایی از پنجمین مجموعه شعر سیدحمیدرضا برقعی با عنوان «یحیی» عصر روز سهشنبه ۲۷ فروردينماه با حضور چهرههایی همچون محمدعلی مجاهدی، حجتالاسلام جواد محمدزمانی، سیدجواد شرافت، حنیف طاهری، اسماعیل آذر٬ پرویز بیگی حبیبآبادی، هادی جانفدا، قاسم صرافان، نجمالدین شریعتی و عموم علاقمندان، در خانه مهر رضا(ع) برگزار شد.
آیین رونمایی از مجموعه شعر «یحیی»
* آشنایی مختصر با مجموعه شعر «یحیی»
مجموعه شعر «یحیی» کتابی مشتمل بر ۱۱۲ صفحه است که اولین چاپ آن در بهار ۹۸ صورت گرفته است. این مجموعه غزل که از سوی انتشارات «فصل پنجم» روانه بازار کتاب شده، ۲۰ هزار تومان قیمتگذاری شده است.
حمیدرضا برقعی شاعر مجموعه شعر «یحیی» در معرفی اثر جدید خود چنین میگوید: «اشعاری که در این مجموعه چاپ شده منهای سه یا چهار شعر تماماً اشعاری هستند که بارها در فضای مجازی آنها را شنیدهاید، اما لطف این کتاب این است که همه اشعار را در یک مجموعه میبینید».
در ادامه جدول معرفی مجموعه شعر «یحیی» آمده است:
بد نیست بدانید تاکنون پنج مجموعه از اشعار حمیدرضا برقعی منتشر شده که هر پنج مجموعه از سوی انتشارات «فصل پنجم» روانه بازار کتاب شدهاند. این انتشارات در تلاش است تا پنج مجموعه را در یک قاب با عنوان «پنجره مجال» منتشر کند و این احتمال وجود دارد که این اثر در نمایشگاه کتاب کتاب تهران که در اردیبهشتماه سال جاری در مصلی تهران برگزار میشود، عرضه شود.
* «یحیی» را با امضای برقعی بخرید!
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به پایگاه اینترنتی نبض هنر به آدرس nabzehonar.com و ثبت مشخصات خود، مجموعه شعر «یحیی» را با امضای سیدحمیدرضا برقعی، مولف این اثر، دریافت کنند.
مهلت ثبت سفارش مجموعه شعر «یحیی» در سایت نبض هنر تا روز پنجشنبه پنجم اردیبهشت تعیین شده است.
در پایان شعری برگزیده از مجموعه شعر «یحیی» آمده است:
صدا، آری صدا، جان جهان را زیر و رو میکرد
پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو میکرد
نفسهای خودش بود آن صدای با طمأنینه
صدایی که شب معراج با او گفتگو میکرد
نمیدانم چرا اما پیمبر بعد معراجش
عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو میکرد
خدا آن شب سخن میگفت با صوت یداللهی
خدا پیش محمد دست خود را داشت رو میکرد
خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع
علی در مسجد حنانه کفشش را رفو میکرد
نفهمیدیم مولا را، نفهمیدیم بعد از جنگ
علی شمشیر را با اشکهایش شستوشو میکرد
اگر او یازده تن را به جای خود نمیآورد
چگونه با نبود او زمین یک عمر خو میکرد؟