سرویس تلنگر _ مهدی نوروزی: اکبر گنجی که پيش از اين ابراز عقيده كرده بود كه غزوات پيامبر اسلام(ص) ترويج خشونت بوده و واقعه كربلا ناشي از شمشير زني پيامبر(ص) و امام علي(ع) در جنگهاي بدر و حنين بوده و قرآن به خداوند انتساب ندارد و امام زمان(عج) وجود ندارد و مطرح شدن وجود امام زمان(عج)، ناشی از نزاع بر سر ارث و ميراث و جانشيني است و در جایی دیگر ضمن تمسخر امام زمان(عج)، ملت و حکومت ایران را به خاطر اعتقاد به منجی آخرالزمان(عج) مورد نکوهش و سرزنش قرار داده بود، این بار در مطلبی به مقام شامخ پیامبر اعظم(ص) اهانت کرده است.
این شخص از دین خارج شده مدعی شد، عارفان مسلمان بیشترین نقش را در اختراع شخصیت آسمانی و الوهی [حضرت]محمد داشتند و عصمت پیامبران که توسط مسلمین ساخته و اختراع شده، با شواهد فراوان قرآنی نقض میشود و قرآن دلایل فراوانی برای اثبات جایزالخطا بودن پیامبران- و پیامبر اسلام- ارائه کرده است.
این منکر اسلام، «محمدشناسی» دینداران را متکی بر کتاب و سنت و ناسازگار با تصور آدمیان امروز از عقلانیت و اخلاق دانست و گفت: «کشیدن کارتونهای حضرت محمد در اشکال گوناگون، از نظر مسلمانان اهانت به باورهای دینی مقدس آنان به شمار میرود. این در حالی است که از نظر فیلسوفان تمسخر و حتی اهانت را یکی از مصادیق حق آزادی بیان به شمار میآید».
این معارض که اعتقادات انحرافیاش از اصول سیگانه اعلامیه حقوق بشر نشأت میگیرد، اهانت نکردن به مقدسات اسلامی را نوعی بخشش و عدم استفاده از حق آزادی بیان میداند و میگوید: «در شرایط کنونی که اهانت به مقدسات مسلمانان شکاف جهان اسلام و غرب را زیاد میکند و ممکن است آتش جنگ را برافروزد، صرف نظر کردن از حق اهانت کردن، فضیلت اخلاقی به شمار میرود».
این نویسنده غرب زده که جهلش نسبت به اسلام و قرآن سبب انحرافش شده است، با اشاره به عقیده مسلمانان درباره تصویر آسمانی و ملکوتی پیامبر اکرم(ص)، با گستاخی گفت: «با اتکای به قرآن میتوان پیامبری ساخت که کاملا انسان و با درک بشر امروز نیز سازگارتر بوده و انتقاد از آن هم مورد تأیید قرآن باشد».
گنجی میگوید: «انسانیت زدایی از پیامبر توسط فقیهان هیچ جایی برای هیچگونه انتقادی از پیامبر باقی نمیگذارد، چه رسد به اهانت به پیامبر. آنان فضای بستهای ساختند و هرگونه انتقاد از پیامبر را اهانت به پیامبر قلمداد کردند و برای آن مجازات مرگ در نظر گرفتند. قرآن نه تنها هیچگونه مجازات دنیویی برای اهانت به پیامبر در نظر نگرفته، بلکه اهانتهای مخالفان را نقل کرده و راه انتقاد از پیامبر را هم گشوده است».
گنجی که از جسارت به خداوند متعال هم ابایی ندارد، ادعا کرده که در مطلب منتشره خود سعی دارد اثبات نماید، قرآن دو خدای مختلف دارد: خدای متشخص انسانوار و خدای نامتشخص و مفسران راهی جز تأویل دستهای از آیات به سود دستهای دیگر ندارند تا تکلیف این دو خدا روشن شود و همچنین اینکه [حضرت]محمد کاملاً انسان و ناگزیر جایزالخطا بوده و خدای متشخص انسانوار در قرآن، انتقادهای زیادی از پیامبران و حضرت محمد(ص) کرده و انتقاد از پیامبر اسلام سنت قرآنی و با قرآن سازگار است.
وی گفت: «در قرآن اختلاف وجود دارد و مفسران برای حل اختلاف، گروهی از آیات را به سود گروهی دیگر، تأویل کردهاند تا اختلاف مرتفع شود و مطابق اصل حمل به احسن دانلد دیویدسون شرط ضروری امکان فهم و تفسیر است. بر این مبنا باید فرض کرد که گفتار و رفتار دیگران عقلانی بوده و عمدتاً شبیه باورهای ماست و اگر متن را به گونهای تفسیر نکنیم که عمدتاً منسجم و صادق باشد، نویسنده/گوینده را عاقل به شمار نیاوردهایم».
گنجی، مبنای اختلاف اسلام و مسیحیت را بشریت دانست و افزود: «مسیحیت حول شخصیت مسیح میگردد، او خدای متجسم زمینی است، اما اسلام حول محور قرآن میچرخد و مسلمانان در عین ارادت فراوانی که به [حضرت]محمد[ص] دارند، قرآن را اساس مسلمانی و هویت خود قرار دادهاند، مسیح محوری در برابر قرآن محوری».
وی اثبات عصمت پیامبر توسط متکلمان و فقیهان و مفسران مسلمان را تأویل ناموجه میداند که با نظریه عصمت از پیامبر(ص) انسانیت زدایی کردند، برای این که انسان موجودی جایزالخطاست و اگر موجودی به طور مطلق مصون از هرگونه خطایی باشد، آن موجود انسان نیست.
این رسانه معارض، بحث عصمت را که از جمله اعتقاداتی است که ادله عقلی مختلفی بر آن اقامه شده و بحثهای مفصلی پیرامون آن در علم کلام شکل گرفته، در این مطلب دست آویز خود قرار داده و آورده است: «مسلمانان بر مبنای پیشفرضها نامدلل خود ادعای عصمت پیامبر اسلام را کردهاند و مدعای عصمت با دلایل عقلی و شواهد درون متنی (قرآن) تأیید نمیشود».
گنجی، یکی از ویژگیهای انسان را فراموشی میداند و میگوید: «ممکن است آدمی از سر فراموشی مرتکب خطا شود و قرآن درباره حضرت آدم، حضرت یوسف، حضرت موسی و پیامبر اسلام از فراموشی میگوید».
وی با توجه به چند روایت ضعیف با موضوع سهوالنبی، به نحوی مطلب را بیان میکند که پیامبر(ص) را خطاکار خطاب کند، در حالی که بعضی از عالمان شیعه از جمله شیخ صدوق، سهو النبی در امور شخصی و غیر مربوط به شأن نبوت و رسالت و امامت را جایز شمردهاند و معتقدند که پیامبر(ص) چون عبد است، ممکن است بدون این که بخواهد و تقصیری کرده باشد، خوابش ببرد یا در نماز سهو برایش پیش آید. البته سهو بقیه انسانها در اثر تصرف شیطان است، ولی چون شیطان را در پیامبر و معصومین تصرفی نیست، پس سهو آنها به اراده خدا و فراموشاندن خدایی(اسهاء) است تا بشر و مخلوق و بنده بودن آنان را اعلام کند و مردم را از اعتقاد به ربوبیت آنان بازدارد.
در مقابل این تعداد کم، عموم عالمان بزرگ شیعه سهوالنبی را محال میدانند و البته با وجود نهضت شوم جعل حدیث، احتمال اینکه روایات سهو النبی را دشمنان جعل کرده و در کتب اصحاب وارد کرده باشند، زیاد است.
و برخی علما معتقدند که با عنایت به اشکالات وارده بر روایات سهوالنبی، این روایات به خودی خود قابلیت تصدیق و اثبات سهو نبی را ندارند هر چند سندشان صحیح باشند، از اینرو یا باید آنها را تأویل ببریم یا به دیوار بکوبیم یا حمل بر تقیه نماییم.
گنجی که سرتاسر کلامش توهین و جسارت به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) است، پیامبر عظیمالشأن اسلام را دارای علم ناقص میداند و میگوید: «چون علم مطلق و مطلق علم فقط از آن خداوند است و هیچ بشری نمیتواند عالم به همه ظواهر و بواطن جهان باشد».
آیتالله مکارم شیرازی در این خصوص میگوید: «کسى از همه چیز با خبر است، که در هر مکان و هر زمانى حاضر و ناظر باشد و او تنها ذات پاک خدا است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینى است، طبعاً نمىتواند از همه چیز با خبر باشد، ولى هیچ مانعى ندارد که خداوند قسمتى از علم غیب را که مصلحت مىداند، و براى تکمیل رهبرى رهبران الهى لازم است، در اختیار آنها بگذارد که البته این را علم غیب بالذات نمىگویند، بلکه علم غیب بالعرض و به تعبیر دیگر: یادگیرى و تعلّم از داناى غیب است».
علامه طباطبایی معتقد است: «امام در هر حالي و شرايطي به اذن الاهي به حقايق جهان هستي آگاهي دارد. اين علم غيب شامل واقعيتهاي گذشته، حال و آينده ميشود و امام بر همه چيز آگاه است. علم غيب، موهبتي الاهي است و خطا و تغيير در آن راه ندارد. در حقيقت علم امام، آگاهي بر قضاي حتمي الاهي و «لوح محفوظ» علم اللّه است».
گنجی همچنین ادعا کرد که مخاطبان حضرت محمد مصطفی(ص) از او طلب معجزه میکردند. وی هم به آنان میگفت که هیچ معجزهای ندارد، در حالی که بزرگترین و ماندگارترین معجزات پیامبر اعظم(ص) قرآن کریم است که در طول زمان حجتی بر پیامبری او بوده است. علاوه بر آن پیامبر(ص) معجزات دیگری داشتهاند که برخی از آنها همانند شق القمر و معراج در قرآن آمده است.
وی موحد بودن پیامبر(ص) در قبل از بعثت را با آیات قرآن در تعارض میداند و میگوید: «پیامبر پیش از وحی، نه از کتابهای آسمانی اطلاع داشته و نه دارای ایمان بوده است».
علامه مجلسى در بحارالانوار آورده: «آنچه از اخبار و روایات معتبر براى من معلوم شد، این است كه پیامبر اكرم(ص) قبل از بعثت، مقام نبوت را داشته و حضرت جبرئیل او را كمك مىكرده است و یك فرشته با او همدم بوده به طورى كه حضرت فرشته را در خواب مىدیده و با او صحبت مىكرده است، و بعد از چهل سالگى كه به رسالت مبعوث شدند، فرشته را مىدیده و با او صحبت مىكرده و وحى بر او نازل مىشده، و حضرت پیام الهى را تبلیغ مىكرده است.»
گنجی افزود: «خطابهای عتاب آمیز و نکوهشگونه قرآن به پیامبر بیشتر از آن است که بتوان آنها را نادیده گرفت. ۶۴ خطاب مستقیم و ۴۳ خطاب غیرمستقیم وجود دارد که مفسران اهلسنت در تفسیر این گونه آیات مشکلات کمتری دارند، زیرا آنها عصمت پیامبر را به معنای مصون از خطا بودن در ابلاغ وحی به کار میبرند و صدور گناه از پیامبر در غیر وحی را مجاز به شمار میآورند. اما اکثر شیعیان به عصمت مطلق پیامبر از هرگونه خطا و گناهی از تولد تا مرگ باور دارند».
در این رسانه معاند آمده است: « قرآن میان ایمان و اسلام تمایز قائل شده و ایمان امری تشکیکی است که شدت و ضعف بر میدارد و با توجه به ذومراتب بودن این امر، ایمان اکثر مؤمنان آغشته به شرک است. به روایت قرآن، شیطان یکی از موجودات است که نقش عظیمی در عالم انسانی و انحراف آدمیان دارد. خدای قرآن از تأثیر این موجود بر پیامبر هم سخن گفته است».
گنجی که منکر عصمت پیامبران است، در این قسمت از مطلب با استدلال بر عصمت مطلقه سخن گفته و میگوید: «قرآن پیامبر را بارها مکلف کرده که تابع هوی و هوس دیگران نشود. حتی مطابق مدعای عصمت مطلقه، تکلیف با عصمت تعارضی ندارد. برای این که بنابر مدعا، گناه و خطا کردن انسان معصوم محال عقلی نیست، بلکه در عین این که او میتواند عالماً و عامداً گناه و خطا کند، ولی نمیکند و قرآن در موارد معینی به پیامبر فرمان داده که از کافران و منافقان اطاعت نکن».
او افزود: «برخی آیات قرآن به گونهای است که گویی محمد برای به دست آوردن دل مشرکان و کافران و ایمان آوردن آنها قصد تغییر در وحی الهی یا عدم ابلاغ بخشی از آن را داشته است. پیامبر دلتنگ بود از این که مخالفان نه تنها ایمان نمیآوردند، بلکه پیام را ریشخند میکردند».
وی با اشاره به این نکته که در منابع شیعی آمده است که پیامبر روزی 70 مرتبه توبه میکرده است، گفت: «برای عموم مسلمانان قابل قبول نیست که پیامبر مرتکب گناهی شده باشد که به خاطرش از خداوند طلب بخشش کند».
در این رسانه معارض آمده است: «[حضرت]محمد[ص] بسیار دوست داشت و حریص بود تا همه به اسلام بگروند و مؤمن شوند و آیات متعدد قرآن این آرزو را ناممکن به شمار آورده است و زندگی دشمنان اسلام در ناز و نعمت از یک سو، و محنت و مشقت و تنگی زندگی مومنان از دیگر سو، موجب تعجب شگفتی محمد بود که سبب شد که در قرآن از این کار نهی شود».
گنجی مدعی شد: «برخوردهای تبعیضآمیز با فقرا از اخلاقیات پیامبر اسلام بوده و واکنشی که اشراف به پیروان [حضرت]محمد نشان میدادند، گویی در رفتار [حضرت]محمد انعکاس یافته بود».
وی گفت: «مفسران معتقد به عصمت و علم غیب، ادعا میکنند که پیامبر به علم غیب خود توجه نمیکرد و صرفاً بر اساس شهادت طرفین و ظاهر حکم صادر میکرد. او مکلف به استفاده از علم غیب خود نبود. اما آیا وضع و حال فرد دارای علم غیب با وضع و حال فرد عادی یکسان است؟ آیا میتوان از تمامی امور مخفی و پنهانی عالم انسانی آگاه بود و مانند دیگران زندگی کرد؟»
گنجی در پایان گفت: «محمد بن عبدالله انسان بود نه خدا. اگر از همه زمانها آگاه بود، سخنانی بر زبان نمیراند که با علم و فلسفه آیندگان تعارض داشته باشد. اگر دارای دانش مطلقه بود، فرامینی را امضا نمیکرد که در آینده تبعیض، خشونت، نقض حقوق بشر و اخلاقاً ناموجه به شمار رود. [حضرت]محمد کاملاً انسان بود. انسانی بود که تجربههایش بر او فشار وارد میآوردند. اگر انسان نبود، دعوت به پایداری فاقد معنا بود. مدعای انسان جایزالخطا بودن پیامبر با شواهد درون متنی و برون دینی تأیید میشود. مدعای رقیب، نه پاسخگوی پرسشهای عقلانی برون دینی است، و نه راهی جز تأویل دهها آیه در پیش دارد».