
به گزارش حلقه وصل، «شهید»؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.
میخواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستارهها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... «برگ سبزی، تحفه درویش»، «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
تبرک لحظاتمان با شهیدعباس فرجی:
شهیدعباس فرجی در تاریخ 1 فروردین 42 در شهر مریانج چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع اول متوسطه ادامه داد و از طرف سپاه به جبهه اعزام و به عنوان معاون فرمانده گردان به ایفای مسؤولیت پرداخت. شهیدعباس فرجی در تاریخ 23 فروردین 65 در شهرفاو در اثر اصابت ترکش توسط دشمن بعثی به فیض شهادت نائل آمد. اکنون پیکر پاکش در گلزار شهدای مریانج آرام گرفته است .
آنچه میخوانیم وصیتنامه شهیدعباس فرجی است:
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون: هرگز گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند مردهاند، بلکه آنها زنده ابدی هستند و نزد پروردگار خویش روزی میخورند».
سلام بر مهدی موعود صاحب عصر و امام زمان(عج) و با سلام بر خمینی بتشکن و با درود بر شهدای به خون خفته از صدر اسلام تاکنون.
نمیدانم از کجا شروع کنم و از چه جایی برای شما خانواده و ملت قهرمان ایران بیان کنم. آیا از معنویات و از مادیات و یا از ایثارها و صبر و استقامت رزمندگان برای شما بگویم اما همین بس که این دنیا فانی است و هر چه داریم باید بگذاریم و با دست خالی از این دنیا برویم پس بیایید قبل از رفتن خود توشهای جلوتر برای آخرت بفرستید که با فرستادن توشه خود را تطهیر کرده باشیم.
به درون خود که مینگرم میبینم چیزی جز گناه و معصیت در بساطم نیست و با اینکه صحبت از خودسازی میکنم ولی رو به خدا میکنم و میگویم ای خدا ای صاحب من، ای هستی من و ای وجود من، چه کنم با این همه گناه آیا مرا میبخشی؟ و با این کولهبار گناه قبول میکنی و این خوشی را به خودم میدهم که خداوند بخشنده و مهربان است.
خدایا تو خود گواهی که فقط به خاطر تو به جبهه قدم گذاشته و چیزی عزیزتر از جانم ندارم که در راه خودت هدیه کنم و با همه وجود مشتاق دیدار توام، اما از این که قلبم سیاه است میترسم اما به رحمتت امیدوارم.
اکنون که این وصیتنامه را مینویسم غرق در گناهم و خودکارم توان نوشتن این طلب را ندارد و دستانم لرزش دارد و به خود میگویم چه میکنی؟ آیا باور داری که رفتنی هستی؟ آیا از گناه پاک شدهای یا نه؟ به درونم که مینگرم میبینم که هنوز کبر و غرور را از خود دور نکردهام! اما چه بگویم خداوند رحمان و رحیم است و توبهام را میپذیرد و خودش عنایت خواهد کرد. اما خانواده محترم به شما بگویم که همه باید برویم زیرا این آیه قرآن انالله و اناالیه راجعون به بازگشت ما به سوی خدا اشاره دارد، ما از خداییم.
خانواده عزیزم بدانید که من یک امانتی بیشتر دست شما نبودم و اگر خدا امانت شما را گرفت ناراحت نشوید و بلکه افتخار کنید خداوند توفیق شهادت را به فرزند شما عطا کرد. باید بگویم هرچه دارید جمع کنید و کوله بار را محکم برای آخرت خودتان ببندید. مبادا به این دنیای مادی دل ببندید که ارزشی ندارد و در آخر باید با دست خالی و چند متر پارچه سفید به آن دنیا در یک جای تنگ و تاریک بروید پس به این مسئله بیشتر فکر کنید و از این دنیای فانی رها شوید و به خدای متعال وابسته شوید.
همسر عزیزم مبادا بعد از شهادت من کاری کنی که مورد رضای خدا نباشد زیرا من زنده هستم و نزد خدای خود روزی دارم. خانوادهام به شما بگویم خود را آماده کنید برای صبر و استقامت، خداوند صابران را دوست دارد و وظایف الهی خود را به نحو احسن انجام دهید و خود را مهیا کنید برای سختیها زیرا دیگر نمیدانم با این عملیاتی که با رمز یا زهرا شروع خواهد شد، به خودم الهام شده که شهید خواهم شد.
مادر عزیزم شما نیز همانند مادر وهب باشید و بگویید مبارک باد بر تو فرزندم، شهادت حق تو بود و باید شهید میشدی خب راهی را رفتی خوش به حال تو. اگر خداوند به ما فرزندی داد به او بگویید که پدرت به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خود لبیک گفت و شهید شد و تو هم باید لبیکگویان اسلحه افتاده پدرت را بر کفگیری و با قوت بیشتر و اراده محکم راه او را ادامه دهی.
در آخر از همه کسانی که نسبت به بنده حقی دارند حلالیت میطلبم. از شما خانواده عزیزم خداحافظی میکنم و لبیکگویان به پیش میرویم تا رسالت خود را به پایان برسانیم.
منبع: فارس