سرویس حاشیه نگاری ـ سعید درویشی: Gilets jaunes یا همان جلیقه زردها نام جنبشی اعتراضی در فرانسته است که از ۱۷ نوامبر ۲۰۱۸ و در اعتراض به افزایش قیمت سوخت و مالیاتها با بستن برخی جادهها شروع شد.
سرآغاز
سرآغاز این جنبش اعتراضی بیسابقه را میتوان پریسیلیا لودوسکی، زن راننده جوانی دانست که در ماه مه کمپینی در فضای اجتماعی منتشر کرد. او در درخواست خود نوشته بود قیمت بنزین و گازوئیل بهطور مرتب از طرف دولت افزایش مییابد. این درخواست اینترنتی لودوسکی اما تا ماه اکتبر ۲۰۱۸ توجه کسی را جلب نکرد. تا اینکه در ماه ۲۲ اکتبر روزنامه پاریزین گزارشی دربارهٔ این اقدام راننده منتشر کرد. پس از این گزارش شمار زیادی این درخواست کاهش قیمت سوخت را امضا کردند. همزمان شماری از کاربران فیسبوک، برای حمایت از این خواست، گروهی با عنوان «بلوکاژ ملی مخالف افزایش قیمت سوخت» تشکیل دادند. برخی شهروندان هم به صورت خودجوش گروههای محلی سازماندهی کردند. همچنین شماری از کشاورزان هم در شبکههای اجتماعی فیلمها و کلیپهایی از خودشان منتشر کردند و در آن از شرایط سختی زندگیشان گفتند.
این جنبش اجتماعی برخلاف سایر جنبشها هیچ رهبری ندارد و معترضین در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توئیتر به سازماندهی تظاهرات میپردازند.
اولین تظاهرات در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۸ با جذب ۳۰۰ هزار نفر از اطراف فرانسه شروع شد. برخلاف انتظارها دامنه تظاهرات به بلژیک هم کشیده شد و مردم معترض در این کشور نیز به اعتراض علیه گرانی قیمت سوخت در این کشور برخاستند.
به گفته مقامات وزارت کشور فرانسه در اعتراضات جلیقه زردها چهار نفر کشته و بیش از ۷۵۰ تن از جمله ۱۳۶ پلیس، زخمی شدند.هزینه خسارتهای وارده تا ۱٫۵ میلیون یورو، برآورد شدهاست.
قیام علیه نئولیبرالیسم یا یک جنبش اعتراضی اقتصادی؟
امانوئل ماکرون با شعار «نه چپ، نه راست» در دور دوم انتخابات و در حالیکه تمام نیروهای راست، چپ و میانه (حزب سوسیالیست) برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مارین لوپن، رهبر جریان راستگرای افراطی جبهه ملی از وی حمایت کرده بودند، پیروز شد.
نگاهی به آمار مشارکت در این دو انتخابات نشان دهنده بستر رشد جلیقه زردها است. طبق آمار وزارت کشور فرانسه، در دور دوم رای 6/43 درصد شهروندان واجد شرایط را کسب کرده است. در انتخابات پارلمانی هم تنها ۴۲ درصد واجدان شرایط شرکت کردند. به عبارت دیگر کمتر از نیمی از شهروندان، برای اکثریت جامعه تصمیم گرفتند. جلیقه زردهای فرانسه، فارغ از آنکه در آن ۴۲ تا ۴۳ درصد بودند یا نه، امروز میگویند وکلای مجلس و رئیس جمهوری، منتخبان اقلیت هستند و خواستههای آنها را نمایندگی نمیکنند.
اما بحثی که امروز، فراتر از مساله میزان مشارکت در انتخابات بحث برانگیز شده، مساله اعطای نمایندگی از طریق صندوقهای رای است. مساله آنقدر در فضای رسانهای و سیاسی فرانسه جدی است که شامگاه چهارشنبه و دقایقی پس از آنکه ادوارد فیلیپ اعلام کرد دولت طرح افزایش مالیات بر سوختهای فسیلی را به کلی از لایحه بودجه سال ۲۰۱۹ حذف کرده، شبکه تلویزیونی بافام میزبان نمایندگان دولت و جلیقه زردها بود. مجری این مناظره پربیننده با اتکا به نوشتهها و شعارهای معترضان از جلیقه زردها پرسید آیا شما «مفهوم دموکراسی غیر مستقیم، اساس جمهوری فرانسه، را به چالش میکشید؟ آیا با این شکل از حکمرانی مخالفید؟» پاسخ معترضان این بود که «باید همه چیز را از نو تعریف و سازماندهی کرد». واقعیت این است که در سالهای اخیر شکلی از تمایل به اعمال مستقیم حاکمیت شهروندان در جامعه فرانسه به روشنی به چشم میخورد. نظریه پردازان این نظریه میگویند اعطای نمایندگی، سلب حق انتخاب برای چهار یا پنج سالی است که رئیس جمهور یا نماینده مجلس انتخاب میشوند: شهروند یک روز انتخاب میکند و چهار تا پنج سال حق انتخاب ندارد.
لزوم گذار از جمهوری پنجم به جمهوری ششم از سالها پیش در برنامه سیاسی برخی احزاب فرانسوی وارد شده است. اخیرا علاوه بر «فرانسه تسلیم ناپذیر»، «حزب کمونیست» و «جبهه چپ»، جنبش «نسل اس» (گرایش چپ منشعب از حزب سوسیالیست) به رهبری بنوآ امون هم خواستار حرکت به سوی تغییر بنیادین قانون اساسی شده اند. با توجه این فضای فکری اگر جنبش جلیقه زردها و متحدان آنها بتوانند دولت را به عقبنشینی بیشتر وادار کنند، یکی از نخستین مطالبات سیاسی آنها از دستگاه دولت، احتمالا اداره دموکراتیکتر جامعه با مشارکت بیشترشهروندان خواهد بود. سخنان هفته ی گذشته ی مکرون که " تمام کشورهای لیبرال دموکرات، با بحران مواجهند و باید آماده و مجهز به استقبال چالشهای قرن جدید بروند" نمایانگر سرخوردگی مردم از سیاستهای نئولیبرالیستی دولت کنونی و دولتهای پیشین فرانسه است.
از زمان سقوط شوروی سابق و زمانی که فوکویاما لیبرال دموکراسی را پیروز نهایی اعلام و آن را "پايان تاريخ" تعبير کرد کمتر از سه دهه گذشته است. اما اکنون شاهد آن هستیم که لیبرال دموکراسی در کشوری که به مهد دموکراسی مشهور بوده است به شدت به چالش کشیده شده است. نابرابري نهادينه شده، تعارض آزادي و برابري، حاکميت سرمايه و سرمايهسالاري همه و همه از نقاط ضعف لیبرال دموکراسی است که امروزه در قالب جنبش جلیقه زردها در اروپا تجلی پیدا کرده است.
سه دهه بعد از زمان آغاز سیاستهای نئولیبرالیستی رادیکال در فرانسه فقر در این کشور به میزان ۶۰ درصد کاهش یافت. اما از سال ۲۰۰۰ به بعد دوباره روند صعودی گرفت، به طوری که در سال ۲۰۱۶، ۹ میلیون نفر در این کشور زیر خط فقر زندگی میکردند. نمایندگان جلیقهزردها میگویند زندگی در فرانسه برای بیشتر مردم دشوار شده و این در حالی است که گروهی از اقلیت جامعه فرانسوی ثروتاندوزی میکنند. اگر جنبش تا به امروز چنین حمایت گسترده ای را به دست آورده است، بیش از هر چیز به این دلیل است که به صراحت به حس عمیق بی عدالتی اجتماعی در جامعه فرانسه مربوط می شود. در حالی که این اعتراضاات در سطوح مختلف جامعه فرانسوی در سراسر کشور به وقوع پیوسته، واقعیت آن است که گستردگی آن در مناطق حاشیه ای شهرهای بزرگ و آنچه در فرانسه به عنوان "le périurbain" (زاغه نشین) شناخته می شود، به مراتب بیشتر است.
با توجه به محتوای شعارهای جلیقه زردها میتوان گفت که آنها برخلاف راهبردهای نئولیبرالیستی خواستار مشارکت دولت در امور اقتصادی هستند. به گفته یکی از معترضان : «ما فقط می خواهیم عدالت اجتماعی برقرار شود، ما شاهد بسته شدن بیمارستان، کاهش خدمات پستی و اصلاحات در سازمان راه آهن بودهایم که زمینه سازی برای خصوصی سازی و بالا رفتن قیمت بلیط را فراهم کرده است.»
واقعیت آنست که منشا جنبش جلیقه زردها را باید سال 2008 دانست. سالی که بانک "لیمن برادرز"، یکی از بزرگترین بانکهای ایالات متحده اعلام ورشکستگی کرد و روزنامه گاردین از این اتفاق به عنوان "بحران در سرمایه داری" نام برد.
نگاهی عمیق تر به وقایع اخیر فرانسه بیانگر شکست سیاستهای نئولیبرالیستی در عرصه عمل است. همان روندی که در انگلستان با سیاستهای تاچری آغاز شد و سرانجام بعد از قریب به چهل سال به خروج انگلستان از اتحادیه اروپا انجامید. اعلام شکست نظریه «پایان تاریخ» توسط فرانسیس فوکویاما سرآغاز یک دوره بازبینی نسبت به آرمانهای نئولیبرالیسم رادیکال و البته خشن در کشورهای غربی است. شکست در ایده مرکزی، شکست در مولفهها و سرانجام شکست در عرصه عمل زمینهساز اعتراضات گسترده به نتایج اجرای این سیاستها است.
جلیقه زردها اکنون به هلند، تونس، بلژیک و مونتهنگرو رسیده است. دقیقا همان کشورهایی که نئولیبرالیسم اقتصادی را با سرعت به مرحله اجرا دراورده اند و اکنون شاهد شکست آن هستند. باید منتظر ماند و دید آیا غرب میتواند با بازبینی نئولیبرالیسم آن را نجات دهد و یا جلیقه زردها همچون جنبشهای اجتماعی دهه هشتاد اروپای شرقی که زمینهساز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شدند، زمینهساز سقوط نئولیبرالیسم خواهد شد؟