
به گزارش حلقه وصل: در روزهای اخیر شاهد تحولات معنادار و قابل توجهی با محوریت جنگ اوکراین و چشماندازهای مطرح در قالب آن بوده ایم. در این راستا، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به تازگی در موضعگیری گفته است که روسیه باید کلیه سرزمین هایی که از خاک اوکراین به تصرف خود درآورده را در کنترل داشته باشد زیرا برای آن ها تلفات زیادی داده است.
در عین حال، اخبار مختلف حاکی از این هستند که دولت ترامپ قصد دارد بدون هماهنگی با اوکراین، با طرف روسی وارد مذاکرات مرتبط با انعقاد یک توافق آتشبس در قالب جنگ اوکراین شود! موضوعی که با بازتابهای گسترده ای همراه شده و خشم بسیای از فعالان و مقامات و مردم اوکراین را برانگیخته است. حتی به تازگی در قالب نشست ریاض که با محوریت مساله اوکراین برگزار شده، از ولادیمیر زیلنسکی رئیس جمهور اوکراین دعوت به حضور نشده است!
برخی گزارش ها هم از سفر یک هیات آمریکایی از سوی دولت ترامپ به روسیه جهت مذاکره با طرف روسی جهت پایان دادن به جنگ اوکراین حکایت دارند. ورای همه این ها، به تازگی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، در موضع گیری، ولادیمیر زیلنسکی رئیس جمهور اوکراین را فردی دیکتاتور و بیکفایت خوانده که باید هر چه سریعتر از قدرت کنار برود.
این موضوع به طور جدیتر از سوی ایلان ماسک از چهره های نزدیک به ترامپ نیز تکرار شده و وی تاکید کرده که باید هر چه سریعتر در اوکراین انتخابات برگزار شود و زیلنسکی برکنار شود. جی دی ونس معاون رئیس جمهور آمریکا نیز در جریان نشست امنیتی مونیخ در موضع گیری مهمی تاکید کرده که آمریکا به هیچ عنوان قصد ندارد از عضویت اوکراین در ناتو حمایت کند.
عجیبتر اینکه به تازگی ترامپ در موضع گیری که خشم مقام های اروپایی را برانگیخته، به این مساله اشاره کرده که اوکراین باید خیلی زود در ازای میلیاردها دلار کمک مالی و تسیلحاتی واشینگتن به خود در جریان جنگ با روسیه، منابع و معادن غنی خودش را در اختیار آمریکا قرار دهد. مقام های ارشد اتحادیه اروپا این موضع گیری را نمودی عینی از سیاست های استعماری رهبران آمریکا توصیف کردهاند و خواستار برخوررد با این قبیل رویکردها شده اند. با این همه، در رابطه با معادله اوکراین و جنس کنشگری های واشینگتن با محوریت آن، توجه به 3 نکته مهم است.
یک: کلان پروژه اوکراین و دسیسههای طبقه حاکمه آمریکا
اگرچه در روزهای اخیر شاهد عیان شدن بیش از پیش رویکردهای استعماری دولت آمریکا در قبال اوکراین بودهایم با این حال، باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی اخیرا فرموده اند، میان دولت های مختلف آمریکا و سیاست های آن ها، تفاوت چندانی وجود ندارد. اگر از این زوایه به ماجرا بنگریم، به خوبی می توانیم درک کنیم که اوکراین چیزی جز یک پروژه بزرگ برای رهبران و دولتمردان آمریکایی نبوده است.
در این راستا، از زمان آغاز جنگ اوکراین در سال 2022 تا قبل از روی کار آمدن ترامپ در کاخ سفید، دولت بایدن به دو شیوه اوکراین را قربانی سیاست های واشینگتن کرد. اول اینکه قبل از آغاز جنگ اوکراین، آمریکا تحرکات زیادی را با استفاده از کارت اوکراین علیه روسیه انجام داد و البته که در قالب سازمان نانو نیز، زمینه را برای پیشروی این سازمان به سمت مرزهای روسیه فراهم کرد.
مسائلی که همه و همه موجب آغاز جنگ اوکراین شدند. با این حال در مرحله دوم، آمریکا تا جایی که توانست با استفاده از اهرم اوکراین، به دنبال تسویه حساب با روسیه بود و البته که با کمک های مالی و تسلیحاتیاش به اوکراین، عملا این کشور را به یک بدهکار تمام عیار به خود تبدیل کرد. حال در وضعیت کنونی که ترامپ آمده، وی تاکید می کند که اوکراین باید بدهی های خود به آمریکا را به هر شکل ممکن بپردازد و مثلا یکی از راه های تحقق این موضوع، این است که اوکراین معادن غنی و کمیاب خود را در اختیار آمریکا قرار دهد! در عین حال، در طی تمام این دوران، آمریکا با فروش سنگین تسلیحات به اوکراین، تا حدی زیادی به اذعان خودِ شرکت های تسلیحاتی آمریکایی نظیر لاکهید مارتین و یا نورثروپ گرومن، میلیاردها دلار سود کسب کرده است.
اکنون همه که می بینیم ادامه جنگ مذکور دیگر به نفع آمریکا نیست، دولت ترامپ بدون هماهنگی با دولت اوکراین و مشورت با آن، به دنبال برقراری آتش بس است و هیچ توجهی به منافع اوکراینی ها ندارد. معادله ای که از چشم اندازی کلان نشان می دهد اوکراین به معنای واقعی کلمه به یک عبرت از بازی تاریخی آمریکایی ها با منافع دیگر ملت ها و کشورها تبدیل شده است. اساسا به همین دلیل هم بوده که شاهد بودیم اخیرا زیلنسکی تاکید کرده که اقدام چند دهه قبل اوکراین در تحویل تسلیحات اتمی خود و اعتمادکردن به وعده های غرب، یک اشتباه بزرگ و راهبردی برای کشورش بوده است.
دو: یک پالس معنادار به افول هژمونیک آمریکا
خیانت های صریح آمریکا به اوکراین در قالب جنگ این کشور با روسیه که در روزهای اخیر جلوه های آشکارتری را به خود گرفته، بار دیگر این پیام را به کشورهای مختلف جهان که روی تکیه به آمریکا حساب باز کرده اند رساند که دولت آمریکا به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست.
آمریکایی ها در موارد متعدد تاریخی نشان داده اند که به راحتی روی متحدان و دوستان خود معامله می کنند و اساسا منافع ملت ها و کشورهای دیگر هیچ ارزش و اهمیتی برای آن ها ندارد. این موضوع از چشم اندازی کلان، روند افول و زوال هژمونیک آمریکا در محیط بین المللی را تسریع می کند زیرا بخش زیادی از ایده هژمونی جهانی آمریکا متکی بر این اصل بوده که جهان می تواند به آمریکا و قدرت ادعایی آن تکیه کند و همین مساله بنیان یک نظم جهانیِ آمریکاییمحور است.
این گزاره اکنون به واضحترین شکل ممکن پیش چشم جهانیان قرار گرفته که آمریکا به هیچ وجه قابل اعتماد نیست و کشورها و ملتها باید روی توانمندی های خود حساب باز کنند. اگر هم چنین نکنند، دولت آمریکا در معامله کردن بر سرِ آن ها و تامین منافع خود تردیدی نخواهد کرد.
سه: تناقض بزرگِ قدرت های غربی
مواضع اخیر دولت ترامپ و البته رویکردهای پیشین دولت بایدن و همچنین کاهش قابل توجه حمایت های قدرتهای اروپایی از اوکراین در بحبوحه جنگ این کشور با روسیه، بار دیگر یک موقعیت متناقض را پیش چشم جهانیان قرار داده که میتواند عبرتآموز باشد. در همان نخستین روزها و ماه های آغاز جنگ اوکراین، شاهد بودیم که کشورهای غربی به نحو گسترده ای از ولادیمیر زیلنسکی رئیس جمهور اوکراین برای سفر به کشور خود دعوت می کردند و وی نیز اقدام به ایرادِ سخنرانی های احساسی و پُرشور در این کشورها می کرد.
موضوعی که با بازتاب های گسترده ای همراه می شد و البته که صحنه های احساسی از اشکریختن های حضار در جریان سخنرانی های زیلنسکی به ثبت می رسید. با این حال، در وضعیت کنونی همین قدرت های غربی، به دنبال حذف زیلنسکی و شکست صریح اوکراین در جنگ با روسیه هستند! جالب است که کمتر کشور غربی است که به معنای واقع کلمه اوکراین را گردن بگیرد و حاضر باشد مثل قبل از آن حمایت کند! در این نقطه این سوال مطرح می شود که چرا در طی دو سال، غربی ها تا این حد فرق کرده اند!
آیا بنیان های گفتمان و تفکر قدرت های غربی تا این حد سُست و بی پایه است؟ موضوعی که آن نیز یک ضربه مهلک به گفتمان سیاست و حکمرانی غربی است و می تواند برای دیگر کشورها و ملت های جهان پندآموز باشد.