به گزارش حلقه وصل، حجت الاسلام حمید پارسانیا پژوهشگر و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشت: افرادى که به لحاظ عملى گرایش دنیوى دارند و به لحاظ نظرى نیز در اندیشه و باور خود سکولار هستند، در تعقیب اغراض دنیوى و یا سیاسى خود تا هنگامى که الزامات فرهنگى آنها را به پوشش گرفتن از تفاسیر معنوى و دینى ترغیب نکند زمینه و انگیزه اى براى این کار ندارند.
اگر هم از ناحیه فرهنگ عمومى ناگزیر از آن شوند، استفاده از تفاسیر آرام و پنهان سکولار را به توجیهات معنوى ترجیح می دهند زیرا این نوعى از تفاسیر ضمن آن که آنها را از خطرات مقابله با فرهنگ عمومى مصون می دارد، ریشه باور معنوى را در حوزه فرهنگ عمومى خشکانده و زمینه تحول فرهنگ را به سوى انگاره هاى سکولار و دنیوى فراهم میآورد.
جریانى که استحاله فرهنگ دینى را در دستور کار خود قرار داده باشد از روش فوق براى تغییر فرهنگ استفاده خواهد کرد، زیرا این روش ضمن آن که مانع از مقابله مستقیم با فرهنگ عمومى میشود، از پوششهاى معنوى و دینى که هویت معنوى فرهنگ را به رسمیت میشناسد دورى گزیده و با ترویج پنهان و آرام باورهاى سکولار امکان تحول فرهنگ را در عمیق ترین لایه هاى معرفتى آن فراهم میآورد.
مفاهیم کلیدى و محورى هر فرهنگ و تمدن به سهولت قابل انتقال و قابل ترجمه در حوزه هاى فرهنگى رقیب نیست، دشوارى ترجمه این مفاهیم به معادل یابى الفاظ محدود نمیشود.
دشواری ترجمه ریشه در دو امر دارد: نخست؛ بار معنایى این مفاهیم و بیگانه و نامأنوس بودن معناى آنها براى فرهنگى که ترجمه در آن واقع میشود و دوم؛ اثر مخرب و ساختارشکنانه برخى از این مفاهیم و معانى براى فرهنگ هاى رقیب و در نتیجه موضع گیرى فرهنگ رقیب در قبال آنهاست.
موضع گیرى در قبال مفاهیم فرهنگى رقیب موجب مىشود تا برخى عوامل و انگیزه هاى اجتماعى و سیاسى مانع از تبیین شفاف آنها شود، زیرا کسانى که در متن فرهنگ رقیب، شیفتگى نسبت به آن مفاهیم دارند، در هنگام انتقال آن مفاهیم با رویکردى ترویجى و تبلیغى از ترجمه هایى پوشش مىگیرند که با ابهام خود مانع از برانگیخته شدن حساسیتهاى اجتماعى و فرهنگى شود، و بلکه در صورت امکان در اثر ابهام و عوامل عارضى مورد استقبال عموم قرار گیرند.
با صرف نظر از معادلهایى که براى سکولاریزم و مشتقات مربوط به آن به کار برده میشود، در معناى سکولاریزم میتوان گفت این لفظ ناظر به نوعى هستی شناسى است که اصالت را به امور دنیوى و این جهانى مىدهد، و این نوع از هستی شناسى که با انسان شناسى و معرفت شناسى مناسب با خود هماهنگ است در قبال نوع دیگرى از هستی شناسى است که صورتى معنوى و دینى دارد.
در هستی شناسى معنوى اصالت به هستى متعالى و قدسى داده مىشود، در این نگاه ساحتى از هستى که از آن با عنوان غیب یاد مىشود، بر این جهان و عالم محیط بوده و نسبت به آن معنابخش و تعیین کننده است، به گونه اى که غفلت از آن هستى معنوى مانع از شناخت حقیقت این جهان مىشود.
این نگاه با حفظ رویکرد معنوى و دینى خود یا نسبت به زندگى دنیا فعال و سازنده است و یا آن که رویکرد منفى و زاهدانه نسبت به دنیا دارد. این رویکرد دوگانه را در مقایسه بین رهبانیت مسیحى که عزلت و گوشه گیرى است و رهبانیت اسلام که به تعبیر پیامبر خاتم جهاد در راه خداوند است، میتوان دید.
نگاه معنوى یا موضعى مثبت نسبت به مراتب مختلف عقل و عقلانیت دارد، و یا آن که در تقابل با آن قرار مىگیرد، این دوگانگى نیز در مقایسه ادیانى که ایمان را در تقابل با عقل قرار میدهند با اسلام که عقل را به مصداق «ما عبد به الرحمان» با ایمان قرین میداند، میتوان مشاهده کرد.
نگاه معنوى می تواند چهره اى توحیدى و یا اساطیرى داشته باشد، این تقابل از مقایسه ادیان توحیدى با ادیان مشرکانه که به الهه هاى متعدد قائلند، روشن مىشود.
گزاره ای مانند معنویت میتواند صورتى صادق و یا کاذب داشته باشد، صدق و کذب علمى و عملى، معنویت صادق و کاذب به دو معنا میتواند به کار رود، صدق و کذب با معیار علمى و عقلى در این معنا معنویت صادق، معنویتى است که مطابق با واقع باشد، و براهین عقلى و یا مکاشفات رحمانى صدق آن را تأیید کند.
توحید که موافق برهان است، و معنویت کاذب اعتقاد به حقایق فوق طبیعى و لکن به گونه اى خلاف واقع است، این نوع معنویت که با عقاید خرافى درآمیخته است، موافق برهان عقلى و نقلى و مکاشفات صحیح نمیباشد. مانند باورهاى مشرکانه و اساطیرى.
فرد منافق نیز از معنویت کاذب به معناى دوم آن برخوردار است زیرا او به رغم آن که به لحاظ رفتارى گرایش دنیوى دارد، در بعد نظرى رفتار خود را براى دیگران توجیه معنوى میکند. در فاسق بین رفتار با اعتقاد فرد فاصله است و در منافق بین رفتار و انگیزه فرد با باور اعتقادى که اظهار میدارد اختلاف است. بین رفتار و اعتقاد باطنى منافق اختلافى نیست. او در باطن خود باورى معنوى ندارد تا آن که آن معنویت از طریق رفتارش تکذیب شود.
صدق و کذبى که از سنجش نظر و عمل یا از مقایسه ظاهر و باطن افراد به دست میآید معنایى نسبى دارد. یعنى هر کس که رفتار او مطابق باور معنوىاش باشد و به بیان دیگر در رفتار خود اخلاص داشته باشد و یا آن که باور و رفتارش با معنویتى که اظهار مىدارد هماهنگ باشد معنویتش صادق است و هر کس با رفتار خود عقاید خویش را تکذیب نماید و یا اندیشه و عملش برخلاف تظاهر معنوى و دینىاش باشد، معنویتش کاذب است. این معناى از صدق و کذب ناظر به حقیقت اعتقاد فرد و مطابقت آن با متن واقع و جهان خارج نیست.
سکولاریسم گاه به صورت یک تئورى نظرى است و گاه در قالب یک گرایشى عملى است، گرایش عملى سکولاریزم فرایند سکولاریزاسیون و دنیوى شدن را به دنبال میآورد، دو بعد نظرى و عملى سکولاریزم گاه با یکدیگر همراه اند و گاه بین آنها فاصله میافتد. گرایش عملى سکولاریزم، هرگاه با اعتقاد و یا بیان و توجیه نظرى معنوى قرین باشد، نوعى معنویت کاذب را به دنبال میآورد.
چهره نظرى سکولاریزم گاه عریان و آشکار است، نظیر فلسفه هاى ماتریالیستى که به صراحت، متافیزیک و حقایق معنوى را انکار میکنند و گاه پنهان و آرام است و آشکارا در مقام انکار و نفى معنویت قرار نمیگیرد.
صورت آرام و پنهان سکولاریزم یا با سکوت از کنار گزاره هاى معنوى و دینى عبور میکند، مانند پوزیتویستهاى حلقه وین که به لحاظ معرفت شناختى گزاره هاى دینى را مهمل و بدون معنا دانسته و نفى و یا اثبات آنها را جایز نمىدانند، این گروه تبیین این جهان را با صرف نظر از عالم معنا انجام مىدهند، بدون آن که به صراحت به نفى آن بپردازند، و یا این که با رویکردى دنیوى به توجیه، تبیین و در عین حال دفاع از گزاره ها و پدیده هاى معنوى مىپردازند، مانند کسانى که با روش هاى پراگماتیستى و یا تفسیرهاى کارکردگرایانه از مفید بودن و کارکردهاى مثبت اجتماعى دیانت خبر میدهند.
تفسیر و توجیه سکولار و دنیوى دیانت و معنویت از جهات مختلف صور گوناگونى دارد؛ به لحاظ خاستگاه، برخى از آنها دین و معنویت را حاصل فعالیت ذهنى آدمى براى تبیین نظرى جهان در مرحله اى از مراحل تکوین معرفت بشرى مىدانند و بعضى دیگر تفسیرهاى احساسى و روانکاوانه از معنویت ارائه مىدهند. و برخى از تفاسیر نیز رویکردى اجتماعى در تبیین و توجیه معنویت دارند.
از جهت منطقه حضور و قلمرو برخى دین را محدود به قلمرو فردى و درونى افراد دانسته و در حد پدیده اى شخصى و روانى آن را به رسمیت مىشناسند. و بعضى دیگر قلمرو دین را در امور اجتماعى و سیاسى جستجو کرده، و آن را در قالب نوعى ایدئولوژى که به تفسیر و توجیه معیشت و رفتار و ساختار اجتماعى، میپردازد، مىنگرند.
این گروه تعینات مختلف دینى را در قالب تعیّنات اجتماعى مىبینند. رویکردهاى ایدئولوژیک به دین و معنویت نیز صورتهاى رادیکال و یا محافظهکارانه، چپ و راست، سوسیالیستى و یا لیبرالیستى و … مىتواند داشته باشد.
تفسیر روانکاوانه فروید نوعى رویکرد روانى و بیشتر فردى به دین است، و تبیین دورکیم و یا مارکس از دیانت، تبیین اجتماعى و ایدئولوژیک است.کذب علمى این نوع معنویت بر مبناى هستی شناسى دینى و تفسیر معنوى جهان در صورتى است که بیان فوائد و کارکردهاى دنیوى دیانت با تقلیل گرایى و تنزل حقیقت دین به همین افق محدود شود.
کسانى که متافیزیک را ممتنع دانسته و یا گزاره هاى متافیزیکى و معنوى را به لحاظ معرفتى مهمل میدانند، در تفسیرهاى روانى و یا کارگرایانه خود ناگزیر به چنین تقلیلى گرفتار مىشوند.
کذب عملی تفاسیر سکولار از دیانت بیشتر توسط ارباب سیاست محقق مىگردد، آنان با نگرش سکولار و دنیوى خود هنگامى که به کارکردهاى اجتماعى و مفید دین آشنا مىشوند، براى تحقق بخشیدن به اغراض سیاسى و دنیوى خود، از دیانت به عنوان یک پوشش مفید و کارآمد بهره مىبرند.
افراد براى پوشش دینى دادن به رفتار دنیوى خود گاه از تفاسیر آرام و پنهان سکولار نسبت به دین استفاده می کنند و گاه نیز از تفاسیر معنوى و دینى بهره مىبرند. استفاده از تبیینهاى معنوى و دینى براى توجیه رفتار توسط کسانى که به لحاظ نظرى و عملى معتقد و عامل به نگاه و آرمانهاى معنوى نیستند، نوعى دیگر از معنویت کاذب است.
براى تفسیر و توجیه سکولار از دین و براى معنویت کاذب زمینه ها و انگیزه هاى مختلفى وجود دارد. برخى از آنها فردى و بعضى اجتماعى، و بعضى علمى و برخى عملى است.
دیدگاه هاى معرفت شناختى که با رویکرد پوزیتیویستى و یا شکاکانه معرفت عقلى را تاب نیاورده و ارزش جهان شناختى معرفت شهودى و وحیانى را نمیپذیرند. به دلایل منطقى اگر هم به صورت عریان در تقابل با نگاه معنوى و دینى قرار نگیرند چاره اى جز ارائه تفسیر سکولار از معنویت و دین ندارند.
افرادى که به لحاظ شخصى تربیت و علقه معنوى و دینى دارند. هنگامى که به لحاظ معرفت شناختى از دفاع عقلانى دین باز میمانند به انگیزه هاى روانى – فردى به سوى تفسیرهاى سکولار از دین گرایش خواهند داشت که به لحاظ نظرى صورتى عریان و آشکار ندارد، و تفاسیرى را دنبال مىکنند که با توجیه دنیوى از حضور دیانت دفاع میکند.
در شرایطى که معنویت و دیانت در حوزه فرهنگ عمومى فعال و پرتحرک باشد زمینه بسط معنویت کاذب به معناى تفسیر و توجیه رفتارهاى دنیوى بر اساس آرمان ها و یا منطق دینى، از ناحیه کسانى پدید میآید که به لحاظ عملى رویکرد دنیوى و سکولار دارند، اعم از این که به لحاظ نظرى باور دینى داشته و یا در بعد نظرى نیز سکولار باشند.
به لحاظ تاریخى اعتقاد و نگاه معنوى به عالم و آدم مقدّم بر نگاه دنیوى و سکولار است، مقطعى از تاریخ گذشته بشر را نمیتوان یافت که نگاه دینى و معنوى بر حوزه فرهنگ و زندگى او غلبه نداشته باشد، حضور نگاه معنوى را در تاریخ گذشته بشرى در ادبیات و همچنین در آثار تمدنى به جاى مانده از آنها میتوان دید.
نگاه سکولار به عالم و آدم گرچه در گذشته تاریخ نیز حضور داشته است و لکن در هیچ یک از دوره هاى پیشین از بعد فرهنگى و تمدنى غلبه نیافته است، غلبه و رسمیّت این نگاه مختص به دنیاى مدرن است.
باور، اعتقاد و گرایش دنیوى در یک فرایند تدریجى که از آن با عنوان سکولاریزاسیون یاد میشود، در فرهنگ و تمدن غرب از رنسانس به بعد گسترش یافت و به تدریج با تسخیر سازمانها و نهادهاى اجتماعى تا مرحله تدوین اعلامیه جهانى حقوق بشر استمرار یافت. این نگاه اینک از طریق امکانات و ظرفیت هاى موجود در تمدن غرب داعیه جهانى دارد.
غلبه سکولاریزم در دوران مدرن به موازات حذف اصل نگاه معنوى و دینى از قلمرو فرهنگ عمومى و علمى، زمینه توجیهات معنوى کاذب و دروغین را نیز خشکاند، و از این پس به جاى تفسیر دینى رفتارهاى سکولار تفسیر دنیوى و سکولار اندیشه هاى دینى بسط و گسترش یافت.
مقاومت سکولاریزم در برابر حرکتهاى معنوى و دینى صورتهاى مختلف عملى و نظرى خواهد داشت، اقتدار و سیاست غرب با همه اهرمهاى اقتصادى، نظامى و ابزارها و امکانات در این میدان عمل خواهد کرد، و در این مسیر از فعالیتهاى نظرى که در حوزه علوم انسانى سکولار شکل مىگیرد استفاده کرده و به نوبه خود با استفاده از صنعت فرهنگ در جهت تقویت این گونه علوم و نظریات عمل مىکند