به گزارش حلقه وصل، پس از گذشت 36سال بررسی سرنوشت تاریخی خبرنگار و دیپلمات های ایرانی که در سال 1361در لبنان علیرغم داشتن مصونیت دیپلماتیک ربوده شدند بیانگر نشانه های تراژیک و غمبار بلاتکلیفی بی پایان می باشد و تقدیر سختی را برای آنان و خانواده هایشان رقم زده است در طول تمام این سالها روایت های متعدد و متنوعی از سرنوشت آنان بیان شده و در اذهان مردم نقش بسته و این تصاویر همچنان دارای ابهام می باشد و جعبه سیاه سرنوشت دیپلملتهای ربوده شده ایرانی تا کنون باز نشده است. بازنمایی این 36سال دوگانگی و بلاتکلیفی کار دشواری نیست در فراز و فرود های 4دهه تاریخی گذشته از سال 61 تا کنون می توان جلوه هایی از فضای دو گانگی را مورد ملاحظه قرار داد. مطالعه فراز و فرودهای سیاسی تاریخی پیگیری سرنوشت خبرنگار و دیپلمات های ربوده شده ایرانی یک سوال اساسی را پیش روی ما از پرده برون می افکند.چنین فرایند پر ابهامی تا کجا ادامه خواهد یافت؟ خانواده های آنان همواره با نگرانی این سوال را مطرح کرده اند سوالی که همچنان بی پاسخ مانده است. ادامه فضای ابهام و بلاتکلیفی میتواند به دلشورههای بسیاری ختم شود وبه نگرانی های بیشتر میانجامد، سالها است که آنها را وا دا شته ایم بلاتکلیفی را تجربه کنند همه ما خوب می دانیم د بلا تکلیفی مفرّح نیست، میتوان در کوتاه مدت تحملش کرد اما در بلند مدت زندگی مان را مختل می کند و زخمی است که بهبود نمی یابد و روان را رنجور و مستاصل می کند. موکول کردن مسئله ها به آینده و امروز و فردا کردن ها نشانه ی این است که نمی خواهیم با خودمان تعیین تکلیف کنیم. مسئله های نهفته و سر پوشیده در لفافه بلا تکلیفی یکی راهایی است که از پرسش و مسئولیت پذیری می گریزند فرهنگ مسئولیت گریز نتایج اجتماعی و مخاطرات سیاسی گسترده ای را به وجود می آورد.
آیا از خود پرسیده ایم این بلاتکلیفی طولانی مدت تا چه حد آنها را آزار داده بلا تکلیفی را با اختلالهای اضطرابی و همچنین، بهشکل ضعیفتر، با افسردگی مرتبط دانستهاند بلا تکلیفی قرار گرفتن در میانه ابهام و تاریکی است زندگی در بلاتکلیفی سخت و رنج آور است امروز تعارض های اشکار و نهان بسیار نفس گیر شده اند چه کشمکش جانفرسایی است زندگی در اتمسفر تعارض ها و بلاتکلیفی میان حیات و ممات عزیزان چه پاسخی به آدمهایی داریم که هم زخمخوردهی تقدیرند و هم آسیبدیده از بلاتکلیفی.
قاعده این است که انسانها قطعیت را به بلا تکلیفی ترجیح میدهند اما چرا ما دچار چنین رفتاری هستیم و همواره در فضای ابهام و بلاتکلیفی قرار داریم پاسخ به این سوال بدون توجه به فرهنگ سیاسی ما از مطلوبیت لازم برخوردار نیست ایران در زمره کشورهایی محسوب می شود که دارای ساختار سیاسی بسیار پیچیده است که این امر بیانگر و بازتاب ابهام بین واقعیت های عینی و هنجار های سیاسی اجتماعی است علاوه بر موارد فوق در ادبیات اجتماعی ایران نیز نشانههایی از ابهام به چشم می خورد اما چرا برخی از افراد به ابهام روی می آورند. هرگونه ابهام می تواند باز تابهای مبهم و دور از تعرض و مصونیت رابرای فرد ایجاد کند افراد مختلف تاکنون برداشتهای بسیار متفاوتی را دربارهی سرنوشت این عزیزان در 4دهه گذشته ارائه نموده و کوشیده اند تا مبانی فکری و تحلیلی خود را بر اساس انگارههای ذهنی و نه بر اساس نشانههای عینی تحلیل و تبیین کنند در تمام طول این سالها تبدیل ذهنیتها به مستندات مورد تغافل قرار گرفته است و آن کسی در این نحوهی برساختن موفقتربوده که ابزارهای این برساختن را بیشتر در اختیار داشته بنابراین نقطهی ارجاع بیرونی وجود ندارد، مهم این است که آنها امور را چگونه وانمایی کرده اند.
بلا تکلیفی بیانگر اصل ارتباطی – ادارکی می باشد به عبارت دیگر مسئولین در 36سال گذشته در رفتار سیاسی خود از ادبیات و واژه های بهره گرفته اند که خانواده ها را را در وضعیت دو گانگی و ابهام قرار داده اند نکته قابل توجه آن است که شما به منظور و مقصود طرف مقابل واقف نمیشوید و منطق گفتاری و رفتاری را نمی توانید مورد سنجش دقیق قرار دهید کاربرد واژه های کلی و مبهم در ادبیات و گفتار بیانگر نمادی از بی اعتمادی در فرهنگ سیاسی ما میباشد ادبیات مبهم توجهیات غیر اثباتی به عنوان یک عنصر ارتباطی محسوب می شود در بسیاری از مواقع بین صورت پیام و محتوای آن تفاوت های بسیاری وجود دارد به گونه ای که این تفاوتها افراد را نسبت به اراده دیگری در وضعیت تردید و دو گانگی قرار میدهد ابهام ارتباطی را می توان به عنوان یک واقعیت رفتاری دانست که بیانگر نمادهایی از بی اعتمادی میباشد که زمینه ساز ظهور و تداوم ادبیات دو گانه است زمانی که تمایلی به رویا رویی مستقیم نداشته باشیم طبیعی است ادبیات دو گانه شکل میگیرد فرهنگ سیاسی ایران به گونه ای است که افراد در روابط متقابل خود با یکدیگر آن را در قالب موقعیت های اداراکی گزینش شده قرار می دهندبنا بر این اداراکات رفتاری در هر لحظه از تعامل تغییر پیدا می کند بطور کلی عوامل ادارکی را باید در قالب فرایند های روانشناختی مورد توجه قرار داد و این تغییر پذیری ادارکی زمینه را برای ناپایداری در رفتار سیاسی فراهم می سازد بیش از آن که کنش ارتباطی و مبانی اداراکی از پایداری بیشتری برخوردار باشد. برای همین کنش ها ماهیت ساختاری ندارد در رفتار ها باید به مولفه هایی از جمله ناپایداری اداراکی توجه شود تغییر سریع در ذهنین کنش گر ایرانی را می توان نشانه ای از نا پایداری اداراکی دانست در چنین شرایطی فرهنگ سیاسی ایران به گونه ای است که استراتزی مشخصی برای حمایت سیاسی از شهروندان ایرانی تدوین نمی شود زیرا با هر تغییری زمینه برای دگرگونی در نوع تعامل کنش گران حاصل خواهد شد.
علاوه بر موارد فوق مطالعه روند پیگیری سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده ایرانی در لبنان شاخصی است برای بررسی و ارزیابی حمایت سیاسی از شهروندان ایرانی در طول این سالها. هر گونه مسئولیت گریزی از حمایت سیاسی شهروندان ایرانی در واقع به نوعی عدم حمایت از سرزمین و تمامیت ارضی محسوب می شود مثلا وقتی که یک نفر در خارج از کشور می گوید من ایرانی هستم این باید معرف حمایت سیاسی و کنسولی دولت ایران از وی در هر نقطه ای از جهان باشد که این مهم در سطوح فروملی، ملی و فراملی باید مورد توجه قرار گیرد در نظام سیاسی که تمامی ساخت ها، نهادها و فرایند های سیاسی به تقویت و حمایت از یکدیگر تمایل دارند فرهنگ سیاسی یکپارچه ای شکل می گیرد انسجام و یکپارچگی در فرهنگ سیاسی عامل اصلی همگونی و هماهنگی در سمت گیری رفتار شهروندان است در این گونه جوامع رهبران سیاسی نیز از هماهنگی همخوانی و تجانس برخور دارند.
*خواهر زاده کاظم اخوان خبرنگار ربوده شده ایرانی در لبنان