به گزارش حلقه وصل، یکی از مهمترین اعمال عبادی مسلمانان نماز است تا جایی که در قرآن حدود 90 بار مستقیماً واژه صلاه و مشتقاتش و حدود 900 بار کلمات و واژههایی که مرتبط با نماز هستند، مانند رکوع، سجده، وضو، مسجد، ذکر، عبادت و ... به کار رفته است؛ در نتیجه میتوان گفت خداوند حدوداً در یک ششم از آیات قرآن به نماز پرداخته است.
اما جدای از جنبههای عبادی و مناجاتی که اقامه نماز دارد، این فریضه دارای جنبه کاربردی نیز است، به این صورت که خوبان درگاه الهی از انبیاء و اولیای الهی تا علما و صلحا از نماز به عنوان ابزاری برای کسب توفیقات بیشتر در مسیر بندگی و قرب به خداوند متعال و نیز عبور از چالشها و موانع پیش روی خود بهره میگیرند.
خداوند نیز در دو آیه از قرآن بر این موضوع نیز تأکید دارد و نماز را وسیلهای برای استعانت در امورات معرفی میکند و میفرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید. و به راستى این [کار] گران است، مگر بر خاشعان» (بقره45) و نیز در آیهای دیگر میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، از شکیبایى و نماز یارى جویید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.» (بقره153)
در این میان مجاهدان راه خدا و شهدای اسلام نیز به اندازه کافی از نور نماز بهره جستند. مروری بر خاطرات ایشان در جبهههای نبرد در یاری جستن از نماز ، دعا و نیایش بسیار عبرتآموز خواهد بود.
حجتالاسلام شیخعلی از اساتید مرکز تخصصی نماز به ذکر خاطراتی از سیر و سلوک عارفانه مدافعان حرم پرداخته است.
وی میگوید که سالها با پیگیریها و توسل به ائمه معصومین(ع) علاقهمند به حضور در جبهه مدافعین حرم بودم، اما هر بار به مشکل بر میخوردم تا اینکه روزی کنار مرحوم مادرم نشسته بودم، رو به مادرم گفتم: نمیدانم چرا هر کاری میکنم توفیق نصیبم نمیشود که به سوریه بروم. مادرم گفت: به خاطر این است که من راضی نیستم، دوست دارم که بمانی و به کشور، مردم و رهبرت خدمت کنی.
هرچه من با مادر صحبت کردم و از هر دری وارد شدم دلش راضی نشد؛ مادرم در عصر روز میلاد امام زمان (عج) از دنیا رفت. مراسم چهلم مادرم که تمام شد به من خبر دادند که حاضر هستی به سوریه بروی؟! من گفتم بله؛ اما یک مشکلی دارم که باید برطرف کنم. گفتند سریع مشکلت را برطرف کن و آماده سفر باش. خود را به مزار مادرم رساندم. پایین پای قبر مادر نشستم و صورتم را روی قبر گذاشتم. مادرم از سادات بودند. از او خواستم که به حق مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) با رفتن من راضی باشد.
نماز مدافعان حرم، نماز وصال و انقطاع
حجتالاسلام شیخعلی درباره ویژگیهای نماز مدافعان حرم میگوید: بدون اغراق میگویم که از نماز خواندن خود بین رزمندگان و مدافعان حرم خجالت میکشیدم. به نظرم میرسد اینطور بگویم که نمازی که میخوانیم نماز ادای تکلیف است و از باب وظیفه است، نماز قرب، انقطاع و وصال نیست، ولی در فضای حرم سوریه و در جمع مدافعان حرم به عینه دیدم که رزمندهها نماز وصال میخوانند.
وضو و نمازهای یومیه را با آداب انجام میدهند. وقتی که صدای قرآن از بلندگوی پادگان پخش میشود هیچ کار دیگری درمیان نیست. در آن سرمای شدید شهر دمشق، با آداب خاصی وضو میگرفتند، با آداب خاصی هم برای نماز آماده میشدند. مقیدند که خود را معطر به عطر کنند،با آراستگی تمام محیای اقامه نماز میشوند.
آنجا کارگاه عملیاتی نماز خواندن است؛ چقدر زیبا آماده میشوند تا با خدا و معبود خود حرف بزنند. چقدر زیبا و با اخلاص نماز میخوانند و چقدر عاشقانه بعد از هر نماز با حوصله و صبر تعقیبات را به جا میآورند. آنچنان با معشوق خود به راز و نیاز میپردازند که وصف ناشدنی است.
وی با ذکر خاطرهای از نمازهای شب مدافعان حرم میگوید: یکی از دوستان به نام شیخ عیسی که یک طلبه آزاده بود و هشت سال در زندانهای بعث عراق اسیر بود، به پادگان آمدند؛ ماه محرم شده بود و توسلات و عزاداریهای رزمندگان برپا بود. شیخ عیسی گفت: میرزا این خلوتهای سحر و قبل از اذان صبح که انجام میدهی، چرا تنها و در خوابگاه است؟ همین نماز شبت را در حسینیه بخوان؛ گفتم: حاج آقا این خلوت شخصی من است. ایشان گفت: نه! نماز شبت را هم در حسینیه بخوان تا تبلیغی باشد که رزمندهها هم قبل از اذان صبح بیایند.بعد گفت: از امشب هردو با هم میرویم.
هر نیمه شب یک ساعت قبل از اذان صبح، مناجات امیر المؤمنین(ع) در پادگان پخش میکردم. البته با صدای آهسته که مزاحم خواب کسی نشود. آن شب هم مناجات را پخش کردم و حدود یک ساعت مانده به اذان صبح، با شیخ عیسی محیای رفتم به حسینیه شدیم. از خوابگاه که بیرون آمدیم، صحنه بسیار زیبایی دیدم. هیچ وقت فراموش نمیکنم؛ تمام چراغهای خوابگاه رزمندگان روشن بود. وارد حسینیه که شدیم بالای چهل نفر داخل حسینیه بودند. همه شالی را روی سرشان کشیده و کنار گوشه حسینیه در حال خواندن نماز شب و راز و نیاز بودند. بعضی چنان گریه و زاری میکردند و مشغول مناجات بودند که من از طلبه و نمازی بودن خودم خجالت کشیدم، میدیدم که خودم عقبتر هستم. دقایقی قبل از اذان صبح، نماز شب خوانها صفهای نماز جماعت صبح را تشکیل میدادند؛ خدا شاهد است که سخن زیبای حضرت زینب (س) که فرمود «ما رأیت إلا جمیلا»، در این مکان خوب جلوه میکرد و من مدام این جمله زیبا را در ذهن خود مرور میکردم.
تفاوت نماز شهری و نماز خمپارهای
وی میگوید: دفترچهای داشتم که مقرّ به مقرّ فعالیتهایم را مینوشتم. کنار فرمانده هادی نشسته بودم و در حال نوشتن بودم. ایشان به من گفت: میرزا چطور میخواهی در اینجا نماز بخوانی و چطور نماز جماعت برگزار کنی؟! گفتم برنامهای دارم که به صورت سنگر به سنگر میروم و نماز میخوانم. فرمانده هادی گفت فکر خوبی است.
با تک تک فرماندهان و مسئولین سنگرها صحبت کردم و برنامهام را به آنها اعلام کردم. تعداد سنگرها، تعداد رزمندگان در هر سنگر، مسئولیت هر رزمنده در زمانهای مختلف را از آنها پرسیدم و یک برنامهریزی انجام دادم تا بتوانم در زمان مشخص و دقیق و حتی الامکان در اول وقت نماز جماعت در هر سنگر برگزار شود. وقتی اذان میشد، من از ابتدا شروع میکنم سنگر به سنگر میرفتم و سه چهار بار نماز جماعت میخواندم و به خاطر شرایط منطقه که خودم نمیتوانستم به همه سنگرها بروم، کسی را میفرستادم تا نماز جماعت در همه سنگرها برگزار شود.
نماز جماعت نیز به همین سادگی نبود. باید عدهای پست میدادند و مانع پیشروی گروههای تکفیری میشدند و عدهای دیگر نماز جماعت برگزار میکردند، سپس جایشان را تغییر میدادند. با اینکه مدت زمان نمازها و مناجات همانند پادگان زیاد نبود، اما خیلی زیبا بود. دائماً که صدای خمپاره و انفجار میآمد، صدای تکبیر نماز جماعت هم بلند بود.
نماز در معرکه، که با حداقل آب، وضو گرفته شده، نمازی است که فاصلهها با خدا بسیار کم است. میتوان نهایت قرب را مشاهد کرد. ممکن است در یکی از این رکوعها یا سجدهها با ترکش خمپاره به خدا وصل شوند. آن نماز دیگر نمازی نبود که برای بهشت یا جهنم باشد. مثل نماز ما شهر نشینها نبود که برای رفع تکلیف باشد. بلکه نماز را میخواندند که فقط برای خدا باشد و من همان خاطرات و اتفاقاتی که درباره دفاع مقدس خوانده بودم را به صورت واقعی و مجسم میدیدم. اینها فیلم یا مستند داستانی نبود، همه اینها در همین زمان اتفاق میافتاد.
دائماً با خودم فکر میکردم که این بچههای ایرانی، لبنانی، افغانستانی، پاکستانی و... که از هر جایی به سوریه و به حرم حضرت زینب(س) آمدهاند، یک آموزش مختصری دیدهاند و حالادر دمشق، تیتو، حمیمه و چند قدم جلوتر شهر ابوکمال در حال جانفشانی هستند، به اینجاها چه ربطی دارند؟! در کدام دانشگاه خمینی(ره) درس خواندهاند؟! در کدامین مکتب درس نماز و اتصال با خدا را گذراندهاند؟! پای درس چه کسی نشستهاند که اینگونه عاشقانه با خدا راز و نیاز میکنند؟!
ما رزمندگان هشت سال دفاع مقدس را دیدیم، علما و عرفا را دیدیم و الگو داشتیم، اما اینها چه دیدهاند؟! این معلوم میشود یک جوشش درونی وجود دارد. پای مکتب حسین(ع) خوب دریافتهاند که تنها راه رسیدن به خدا نماز است.
نماز در سرمای شدید بیابان
یک بار همراه حدود 200 نفر در یک تریلی در حال جابجایی بودیم. هوا بسیار سرد بود. آن قدر سرد که بعضی اسپیلتهای گرمایی پوشیده بودند اما باز هم از سرما به زیر وسایل رفته بودند و خوابیده بودند. وقتی در همین هوا، وسط بیابان برای نماز صبح ایستادیم، چند دقیقه بعد از اعلان من برای نماز صبح نگذشت که اینها وضو گرفتند و صف نماز تشکیل دادند و در همان سرما با نشاط نماز جماعت خواندیم. در آن سرمایی که شاید پوست شکاف میخورد اینها وضو گرفتند و شوخی هم میکردند. مثلاً به من میگفتند: شما طلبهها نمیگذارید یک دقیقه راحت باشیم. در آخر مثل شاگردها که پیش معلم میروند، پیش من میآمدند و میگفتند: آقا ما نمازمان را خواندیم.
نماز که میخوانم گرم میشوم
رزمندهای به نام واجد علی با اسم جهادی کربلایی قناسه داشت. فارسی را دست و پا شکسته حرف میزد. میگفت: میرزا! من نماز که میخوانم گرم میشوم، اگر دستور فرمانده نبود از خاکریز عبور میکردم و تا مقر دشمن میرفتم. منظورش از گرم میشوم این بود که حرارت و انرژی میگیرم. روحیه معنوی خودش را در نماز میگرفت و واقعاً هم میگرفت. بالاخره واجد علی هم به وصال رسید و شهید شد. در ابوکمال با قناسه دشمن مورد هدف قرار گرفت. پیکر واجد علی را از ابوکمال آوردیم معراج الشهدا و بعد تشییع جنازه تا حرم حضرت زینب(ع) و بعد پرواز تا ایران. وقتی برگشتم ایران اعلام کردند که پیکر واجد علی آماده تشییع جنازه هست. من هم رفتم در تشییع او شرکت کردم. برای رفقایش تعریف میکردم که من شاهد نمازهای قشنگ واجد بودم. او خیلی اهل تهجد و نماز شب بود و با تمام وجود برای خدا نماز میخواند.
آرام نمیشوم مگر این که در بغل خدا بخوابم
این خاطره از واجد علی را هیچ وقت فراموش نمیکنم. در یکی از شهرها از پلههای یک خانهای بالا میرفتم، دیدم صدای هق هق میآید، گفتم شاید رزمندهای سردش شده است به پشت بام رسیدم. با صدای بلند گفت: ایست. کی هستی؟ گفتم: میرزا علی؛ تاریک بود و بسیار سرد، از صدایش شناختم واجد علی است. جلو رفتم و کنارش ایستادم. دیدم از فرط سرما با بینیاش نفس میکشد. گفتم: دل تنگ پدر و مادرت شدهای؟ گفت: نه پدر و مادر من از دنیا رفتهاند. گفتم: پس دلت برای همسرت تنگ شده است؟ گفت: نه، من مجردم و ازدواج نکرده ام. دستم را آرام بردم روی صورتش کشیدم متوجه شدم گریه میکند. - سبحان الله! آدم چه چیزهایی که در این معرکههای جنگ نمیبیند. – گفتم: رفیق گریه میکنی؟! گفت:میرزا! دلم برای خدا تنگ شده است.
سعی کردم فضا را عوض کنم. گفتم: خدا که دیدنی نیست دلت برایش تنگ شود. گفت: این سینه من خدا را میفهمد. - سواد نداشت ولی روایتها را خوب فهمیده بود و با جانش درک کرده بود. همان روایتی که مولا فرمودند: خدایی که نبینم عبادت نمیکنم. - کمی با او صحبت کردم و گفتم دلاور آرام باش. گفت: من آرام نمیشوم مگر این که در بغل خدا بخوابم.- این قدر دلش بزرگ شده بود که دنیا برایش کوچک بود. به خودم نگاه کردم دیدم خیلی عقبترم. اینها واقعا ره صد ساله را یک شبه طی کرده بودند. دل که از دنیا و تعلقات آن کنده باشی به راحتی و در همه جا میتوانی با خدا ارتباط بگیری. و رزمندهها این را به خوبی انجام میدادند به خصوص در خلوتهای شبانه - از واجد خداحافظی کردم و به ظاهر آمدم از پله پایین برم، ولی دقایقی مخفی و بدون صدا ایستادم، دیدم در حال پست دادن در دل شب از روی پشت بام که باید مواظب پاتک احتمالی دشمن باشد، نماز شبش را در حال حرکت و پست میخواند، اینقدر خجالت کشیدم.
مدافعان حرم اصل اقامه نماز را تجربه کردند
ای کسانی که میگویید در سوریه و عراق، در این جنگ های فرامرزی، خبری نیست، عینک نگاهتان را عوض کنید و دیدتان را تغییر دهید. همه اینها را من خودم دیدم و لمس کردم، من یک سرباز کوچک مکتب اهل بیت(ع) و یک کارآموز مرکز تخصصی نماز، رفته بودم برای اینها از نماز حرف بزنم و آیات نماز را بخوانم، ولی دیدم که اینها نماز را تجربه کرده بودند، اجرا میکردند، نماز شب در حال رزم، هنگام پست دادن، درحال حرکت، در اوج درگیری و بمباران و انفجار، اینها در کجای شهرهای آرام و امن ما پیدا میشود؟
منبع: تسنیم