به گزارش حلقه وصل، همزمان با روز شهید مستند «باتمیان گون» که به زندگی شهید مهدی باکری میپردازد، رونمایی شد. این مستند که به همت بنیاد فرهنگی روایت فتح تهیه شده، به بخشی از زندگی شهید باکری میپردازد که برخی از همرزمان آن سردار شهید نسبت به آن حرف و حدیث هایی دارند.
محمد زارع کارگردان درباره فیلم شهید باکری و رفع برخی از ابهامات به گفت و گو نشستیم:
کمتر مستندسازها به سراغ زندگی شهدایی میروند که در روایت زندگی شان ابهاماتی وجود دارد. چطور شما با وجود برخی موانع زندگی روزهای آخر شهید باکری را روایت کردید؟
نکاتی درباره جنگ وجود دارد که غیرقابل گفتن است. شرایط جنگ کاملا شرایط متفاوتی است و برخی از کارها در فضای جنگ کاملاً قابل توجیه است در قسمتی از فیلم فرار نیروها را میبینیم. وقتی رزمندهها خواب بودند و بیدار شدند و تانک ها و نفربرهای دشمن را نزدیک به خود میبینند عقل حکم میکند که فرار کنند.
برای نمایش این صحنه، با دوستان زیادی رایزنی کردیم و قصد ما این نبود که دفاع را زیر سوال ببریم بلکه قصد داشتیم بگوییم در جنگ یک لحظه فرار اتفاق افتاده اما این به کل لشکر تعمیم داده نمیشود و رشادت افراد زیر سوال نمیرود.
یکی از سوالاتی که برای مخاطب ایجاد می شود و همسر شهید باکری هم به آن اشاره داشتند تمرد از فرمان فرمانده است.
شهید باکری تمرد نمیکند و این را در فیلم آوردم شاید باید در نریشن آن را پررنگ تر نشان دهم. در سه چهار ساعت آخر فرمانده از آقا مهدی می خواهد در صحنه حضور داشته باشد و در بیسیم هم گفته میشود. شاید به دلیل زیرنویس شدن صدای بی سیم شاید درست دیده نمیشود.
چقدر برای این پروژه تحقیق کردید؟
دو سال برای تحقیقات «باتمیان گون» وقت گذاشتیم. بخشی از وقت ما مصروف متقاعد کردن دوستان برای اعتماد به گروه سازنده فیلم بود. من به شخصه اولین بار بود با رزمندگان لشکر عاشورا ارتباط برقرار میکردم و این قدر رفت و آمد کردم که به من اعتماد کنند به این مهم که از صحبتهایشان بهره برداری سوء نمیکنیم و قلب واقعیت صورت نمیگیرد.
چطور با ابهاماتی که درباره شهادت و روزهای آقای شهید باکری مطرح می شد روبرو شدید و بخشهایی از این ابهامات را توانستید پاسخگو باشید؟
همرزمان شهید باکری روایت های متفاوتی را ارائه میدادند. بسیاری از وجود آقای لطفی تا سال 88 بی خبر بودند و فکر میکردند ایشان شهید شده است. سال 88 یکسری نکات را از شهادت شهید باکری عنوان کردند و برخی از ابهامات را از بین بردند.
پازل گونه قصه را شکل دادیم. جز اظهارات آقای لطفی این نکته دیده می شود که شهید باکری در روز آخر اسلحه دستشان نگرفتند اما آقایان جمشید نظمی و سرابی می گفتند اسلحه دست گرفتند. از آقای لطفی می پرسیدم شما در چه بازه زمانی ایشان را دیدید و آقای لطفی به یاد آوردند که در بخشی از آن روز براساس فرمان شهید باکری ماموریت داشتند که به شهرک بروند و در بخشی از آن زمان در کنار آقا مهدی نبودند. تمام صحبتهایی که رد و بدل می شد را با چند رزمنده همراه ایشان چک می کردیم و تایید نهایی می گرفتیم
از نوار صوتی شهید قنبرلو در فیلم استفاده نشد؟
آقای قنبرلو نوار صوتی اشان کیفیت چندانی نداشت و استفاده نکردم اما کامل نوار را گوش دادم . اکثر افراد میگویند آقا مهدی در اثر اصابت گلوله به پیشانیاش شهید شد. اما آقای قنبرلو در نوار صوتی می گوید که شهید نشد ایشان آقا مهدی را در آغوش گرفت و نزدیکترین فرد به ایشان در لحظات آخر بود و ما به گفته ایشان در فیلم استناد کردیم از سوی دیگر نوار شهید قنبرلو به سال 64 اختصاص دارد یعنی بعد از گذشت یک سال از شهادت شهید باکری نوار ضبط شده و به واقعیت نزدیکتر است.
چطور قایق مسیر اشتباه میرود؟
این مورد را باید در فیلم اصلاح کنم. قایق اشتباه نمیرود آن قسمت از منطقه کیسهای به دست عراقی ها افتاده است و از آن مطلع نبودند.
چقدر در ساخت مستند با خانواده شهید همراه بودید؟
در این دوسال تمام زندگی آقا مهدی را مرور کردیم ابهامات زیادی وجود دارد که باید شفاف سازی شود. و همچنان این ابهامات باقی است اما برای رفع این ابهامات نیاز به گذشت زمان است. خانم مدرسی (همسر شهید) در جریان کار بودند و گاهی لطف می کردند و برخی از افراد را برای گفت وگو هماهنگ می کردند.