
اینکه تصور کنیم جمهوری اسلامی زاییده ی خلاقیت و ابتکار امام در پیوند دین با جامعه مدرن است، بزرگترین اشتباه ممکن است.
اساسا پیوند جمهوریت با اسلامیت ذاتی است. این دو از اساس و از اول هم با هم آمیخته بوده اند. جمهوریت و اسلامیت دو روی یک سکه اند و غیریتی ندارند که بخواهند با تدبیر ما با هم ترکیب شوند.
امام روحی فداه، یکی از هنرهایش کشف این پیوند و درک عمیق از چگونگی این پیوند بود.
در واقع جمهوری اسلامی، دست پرورده و بزک شده توسط رهبرانش برای متقاعد ساختن مردم و جامعه جهانی برای پذیرش و همراهی نیست. بلکه یک نظام اصیل و مطابق با دین، فطرت و تمایلات و حتی غریزه بشر است.
برای این معنا می شود دلایل عقلی و نقلی فراوان ذکر نمود. از روایت شریف "ید الله مع الجماعه" و آیات شریفه "قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی" و "و صابروا و رابطوا و..." گرفته تا مباحث حکمی و عرفانی وحدت وجود و وحدت شخصیه وجود و ... .
وقتی در عالم، وجودِ همه منبعث از اوست و در حرکت به سوی او، این همان تسلیم جمعی است و امر به جماعت در این تسلیم نیز فطریِ عالم است علی القاعده اساسا اوامر الهی مطابق با فطرت عالم و هماهنگ با آن است.
اما در عرصه فرهنگی و در اوامر رهبر معظم انقلاب مبنی بر لزوم تشکیل جبهه در مقابل دشمن نیز این معنا قابل درک است.
ما متاسفانه اشتباها جمهوریت نظام را صرفا به شرکت در انتخابات تقلیل داده ایم.
مردم ما با هم و به تعبیر امام با وحدت کلمه انقلاب کردند و در سال های پس از انقلاب، کشور را از آسیب ها و آفات خارجی و داخلی حفظ نمودند و در انتخابات اولاً به طور رسمی، سند همراهی با آرمان های انقلاب و نظام را امضا می کنند و ثانیا نظر خود را در شیوه برنامه ریزی و مدیریت در کشور به کرسی می نشانند.
در یک جمله: تشکیل امت واحده و جبهه تمام عیار مردمی در مسیر الهی و مبارزه با باطل، از جلوه های فاخر جمهوریت است. اما جمهوریتِ گره خورده در اسلامیت.
ما وقتی می توانیم بگوییم جمهوری اسلامی آرمانش را محقق کرده که عموم ملت یک جبهه منسجم در برابر نظام کفر تشکیل دهند.
اینجاست که رهبر انقلاب خطاب به فعالان جبهه فرهنگی مردمی انقلاب می فرمایند: قرار ما از اول آن بود که جبهه مردمی تشکیل دهید... مردم باید به میدان افاده و استفاده بیایند... مردم باید خودشان از انقلابشان دفاع کنند...
اما چگونه؟
به نظرم می رسد باید نخبگان و فعالان فرهنگی وقت و تمرکز مضاعفی بر روی تفکر و گفتگو در خصوص این مفاهیم و یافتن راه های دستیابی به این جبهه مردمی بگذارند. جریان فکر توام با عمل است که راه را مشخص می کند. قرار نیست رهبر انقلاب یا علما و اندیشمندان، پاسخی یک خطی به این سوال بدهند و همه بروند و آن یک خط را اجرا کنند. قیام و مجاهده همراه با تفکر لازم است. باید قیام کرد و اقدام مجاهدانه نمود و در پس آن فکر را هم به کار انداخت و با رفت و برگشت بین دو ساحت عمل و نظر، کار را پیش برد تا گشایش حاصل شود.
"قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا"
اما برای ورود به بحث و با امید به آغاز تفکر و گفتگو در این مقوله مهم، به نظرم می رسد جبهه وقتی مردمی می شود که پیوند حقیقی و ذاتی بین فکر و فرهنگ (از مبانی و ریشه های اسلامیت) با خواست و نیاز مردم (از ابعاد جمهوریت) برقرار شود. این رابطه باید یک رابطه ارگانیک و طبیعی باشد. یک پیوند حقیقی.
برای مثال نذر و وقف فرهنگی به عنوان بعدی از ابعاد مردمی شدن جبهه، موقعی بالاترین ارزش را دارد که جریان اقتصادی ای که تولید درآمد کرده و می خواهد در راه دین خدا تقدیم شود، زاییده فکر و اندیشه اسلامی و انقلابی باشد تا با خرجش در راه فکر و فرهنگ، حداکثر ارزش افزوده یا به تعبیر درست تر، حداکثر برکت را داشته باشد.
یک وقت است من پولی به دست می آورم و در راه اعتقادم بخشی را خرج هیات و قرآن و ... می کنم و یک وقت است که حتی درآمد و ثروتم جوشیده از تفکر اسلامی و انقلابی است و بخشی از آن را به رونق جریان فکر و فرهنگ اختصاص می دهم.
به تعبیر دیگر اگر توانستیم اندیشه و فرهنگ اسلامی را زیربنای ساخت توامان روح و جسم و آخرت و دنیای مردم قرار دهیم، می توانیم با قوت و سرعت، جبهه را مردمی کنیم.
نهال جبهه فکری و فرهنگی با آب عاریتی (یا همان پول بی ربط به جریان فکر و فرهنگ) آبیاری نمی شود!
اگر توانستیم این جریان را برقرار کنیم، مردم باموالهم و انفسهم به جبهه خواهند پیوست و مشکل اقتصاد فرهنگ هم به طریق اولی حل خواهد شد.
مشکل ارتزاق اهالی فرهنگ از بودجه فرهنگی دولتی هم!