
سرویس حاشیه نگاری: حضور بازیگران نه چندان معروف در تئاتر در سالیان گذشته و بازی آنها در سالن های شاخص کمی سروصدا کرد و باعث شد انتقاد بسیاری از کارشناسان این هنر را به همراه داشته باشد، در آن ایام شاهد حضور ستارگان صفحه نقره ای تلویزیون و حتی ستاره های فوتبال بودیم! این امر تا جایی پیش رفت که عده ای معتقد بودند که تئاتر به پایان کار خود رسیده و اعتراض اهالی تئاتر را به همراه داشت و این بحث ها تا حدی بالا گرفت که به فضای مجازی هم کشیده شد و دیدگاه های احساسی در این فضا باعث شد تا حضور این افراد در تئاتر با اقبال عمومی مواجه شود!
از جمله این افراد،پژمان جمشیدی بازیکن نه چندان دور فوتبال پرسپولیس و تیم ملی است که بیش از بقیه وارد این فضا شده او که نه تحصیل کرده هنر هست و نه دوره های آن را دیده به یک باره وارد این حرفه شد. حتی او گفته برای منتقدان خود احترام قائلم و این اقبالیست که از سمت مردم به وجود آمده . در بخش دیگر نیز گفته که حتی اگر پارتی هم داشتم خیلی تلاش کردم که بتوانم نقشم را به در سریان پژمان درست ایفا کنم، من خیلی از بازیگران را لایق نمی دانم. هنرمند فرد لایقی است که رفتارش ، رفتار ویژه ایست.
مدتی از این موضوع گذشت و جمشیدی روال مناسب را در تئاتر دنبال کرد اما او دیگر بازیگر پر فروغ گذشته نبود. بازی های ضعیف وی شکست های تجاری را برایش رقم زد تا دیگر بازیگر گیشه نباشد. آن روزها جمشیدی بازی قابل قبول تری ارائه می داد و بازی های ضعیف وی باعث شد تا صحنه با او نامهربان باشد و او را از عرصه خارج کند
دیگر ستارگان نیز وضعیت جالبی نداشتند. حضور بهنوش بختیاری در سال 94 و بازی وی در چندین نمایش برایش خوشایند نبود و با عدم استقبال عمومی مواجه شد و در آن زمان از صحنه وداع کرد
روزهای بد تئاتر گذشت و دیگر کسی آنها را به یاد نمی آورد .ولی در عوض نگاه های عمومی به حضور آن موقع ستارگان به تئاتر عوض شد.
اکنون بعد از گذشت چندین سال از حضور ناموفق ستارگان غیر تئاتری بار دیگر شاهد حضور بازیگران مشهور در این هنر هستیم. الناز شاکردوست در ایرانشهر ، مهناز افشار در تالار وحدت و در تئاتر شهرزاد سحر قریشی ایفای نقش می کنند.
در همین حین هر یک از چهرهها به واسطهای برای فروش آثار خود وارد عمل میشوند. در حالی که شاکردوست در «خفگی» روی پرده است، تیم تبلیغاتی فریدون جیرانی برای نمایش او سنگتمام میگذارند؛ این در حالی است که نمایش امیر مهندسیان، «گموگور» یک نمایش ضعیف معرفی میشود که در آن شاکردوست به هیچ عنوان خوش نمیدرخشد؛ اما بمبهای خبری در فضای مجازی همه چیز را به نفع نمایش رقم میزنند.
درباره «اولیور توئیست» وضعیت مشابهی رخ میدهد. نمایش به واسطه حضور افشار صاحب بیلبوردهای بیشمار میشود و حامیان تبلیغاتی را فارغ از محتوا و ارزش هنری نمایش با خود همراه میکند. در حالی که افشار روی صحنه تالار وحدت ضعیف ظاهر میشود؛ اما این مساله مهم نیست. رسانهها به شکل وسیع او را بهعنوان ستاره، درخشانتر میکنند.
وضعیت برای سحر قریشی با انتشار چند ویدئوی قدیمی پیچیده میشود و طومار نمایش با یک کمپین علیه نمایش به سرازیری شکست در گیشه منجر میشود تا نشان دهد فضای مجازی میتواند در فروش یک نمایش به چه میزان تاثیرگذار باشد.
در این موقعیت سوال مهم این است که چه بر سر ستارهها میآید؟ چرا بهبود بازیگری آنان برابر با حضور مخاطب بیشتر نمیشود؟ چرا رشد بازیگر با رشد اقبال عمومی همراه نبوده است؟ چرا «در» بازیگری روی یک پاشنه نچرخیده است؟ آیا باید دورانی را پیشبینی کنیم که برای مخاطبان تئاتر دیگر، قدرت حضور و ایفای بازیگران برایشان محلی از اعراب نیست.
جواب این سوالها سخت است؛ ولی میتوان یک جواب برایش متصور بود. در روزهایی که وضعیت فرهنگی کشور مسیر نزولی خود را طی میکند و در میان سبزههای مزبله فرهنگی، هرازگاهی اثر فخیم و قابلاعتنایی یافت میشود، مخاطب بد عادت کرده تئاتر، از بازیگران اصطلاحا سلبریتی چیز دیگری را طلب میکند. این خواسته میتواند به سبکزندگی و روش فخرفروشانه طبقات بالایی اجتماع مرتبط باشد؛ همان طبقاتی که با ستاره شدن یک بازیگر خود بدان بدل میشوند. گذشتهای که فراموش میشود و آیندهای که پیشبینی نمیشود.
فرهیختگان