به گزارش حلقه وصل، علی ملاقلیپور به رغم اینکه فرزند مرحوم رسول ملاقلی پور است اما به هیچ وجه نمیتوان به او برچسب «آقازاده» زد. چون بیش از آنکه متکی به «ژن خوب» باشد، اهل تلاش و کوشش است. به قول معروف با خاک صحنه خوردن و طی مراحل مختلف از دستیاری دوم و اول کارگردانی شروع کرد و چند فیلم کوتاه و مستند ساخت تا اینکه در سال ۱۳۹۳ نخستین فیلم سینمایی خود با عنوان «قندون جهیزیه» را خلق کرد. نگارش دو فیلمنامه با مضامین اجتماعی و همچنین آغاز ساخت یک فیلم مستند با عنوان «راه طی شده» درباره مهندس بازرگان، بهانهای برای گفت وگو با علی ملاقلی پور شد.
- فیلم «قندون جهیزیه» فراتر از یک فیلم اول بود و همه منتظر فیلمهای بعدی شما بودند. اما چرا با گذشت سه سال، هنوز هیچ فیلمی نساخته اید؟
یکی از دلایل خودم هستم. بعد از فیلم اول، پیشنهادات زیادی برای کارگردانی فیلم سینمایی و سریال شد. اما این فیلمنامهها توسط دیگران نوشته شده بودند و احساس کردم آثاری نیستند که در شرایط کنونی خیلی راهگشای مردم باشند و باری از دوش جامعه بردارند یا راه حلی دهند. به همین خاطر قبول نکردم.
شرایط هم عامل دوم است. من طی این مدت دو فیلمنامه سینمایی نوشتهام. یکی درباره مسئله بیکاری و تعطیلی کارخانجات و... مسائلی از این دست که مبتلابه جامعه است. منتها مشکل این است که به همین راحتی سرمایه گذار برای تولید این فیلم پیدا نمیشود؛ نه سرمایهگذار خصوصی و نه سرمایه گذار دولتی. بیش از ۹۰ درصد تهیهکنندگان بخش خصوصی، به سمت تولید فیلم طنز رفتهاند. آن هم نه طنز هوشمندانه یا فکورانه بلکه طنز خیلی سطحی که در حد شوخیهای سخیف هستند. برای من سخت است که خودم را راضی کنم که سمت این نوع کار طنز بروم. بخش دولتی هم، چه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و چه برخی از ارگانهایی که کار فرهنگی میکنند و در این زمینه بودجه میدهند هم چند اولویت دارند که عموما دفاع مقدس است که فیلمنامههای من در این حوزه نیستند.
اما فیلمنامه هایم راجع به شعار سال هستند و به موضوعاتی مثل اشتغال، تولید، بیکاری، قاچاق و ... میپردازند. اما به نظر میرسد که برای هیچ یک از وزارتخانهها و ارگانها، شعار سال در اولویت نیست! البته ادعای این را ندارم که فیلمنامه من کامل و بینقص است. علت رد شدن فیلمنامه اولم از سوی این نهادها هم این بوده که گفتند این فیلمنامه خیلی ملتهب است و حال خشنی دارد. بدیهی است که وقتی درباره بیکاری، تعطیلی کارخانجات، قاچاق کالا و بیم و امیدهای چرخه تولید حرف میزنیم، نمیتوانیم فیلمی بسازیم که گل و بلبل باشد. به هر حال، هم باید بیم را نشان داد و هم امید را. در کل، موفق نشدم. یک فیلمنامه جدید هم همراه با یکی دیگر از دوستان نوشته ایم که محور آن عدالت اجتماعی و اقتصادی در جامعه است. پی گیر هستیم و امیدوارم که برای این طرح، اتفاقات بهتری بیفتد.
- فکر میکنید مشکل از کجاست؟ چرا برای تولید این گونه فیلمها این همه مانع وجود دارد؟
مشکل سینمای ما این است که در آن دو گونه فیلم ساخته میشود. دسته اول فیلمهای اجتماعی هستند که صرفا طرح موضوع میکنند و راه حل نمیدهند؛ یعنی سازندگان این فیلمها یا از راه حل دادن فراریاند یا بلد نیستند. به نظر من دلیل دوم درست است. به دلیل اینکه در بین فیلمنامه نویسهای سینمای ایران، میزان مطالعه پایین است. منظورم صرفا مطالعه رمان نیست، بلکه مطالعه افکار و اندیشههای مختلف بین نویسندگان سینمای ما کم است.
از این باب برای طرح معضلات ساده در یک فیلم، نمیتوانند راه حل بدهند که این نشان دهنده ضعف تفکر و دیدگاه است. البته مشکل را نباید فقط در خود سینما دید بلکه این ضعف ریشه در حوزه تفکر و اندیشه دارد. به این معنی که تولید تفکر یا نشر آن کم اتفاق میافتد یا اینکه ارتباط اندیشمندان صالح ما با سینماگران و فیلمنامه نویسها کم شده است. به همین دلیل هم راه حل در فیلمها نیست.
دسته دوم فیلمها، آثار طنزی هستند که به شکل سطحی با مسائل سیاسی یا جنسی برخورد میکنند که این بدترین حالتی است که برای سینما اتفاق میافتد. چون سینما را از باب تفکر و اندیشه دور میکند و تماشاگر را سطحی بار میآورد.
- به نظرتان راه حل چیست؟ چطور میتوان سینما را از این وضعیت نجات داد؟
یکی از راه حلها، اصلاح مدیریت است. شخصی که به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی انتخاب میشود باید سابقه کار فرهنگی و باور به تاثیرگذاری کار فرهنگی داشته باشد. نمیتوان یک مدیر امنیتی را در مقام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب کرد و انتظار رشد فرهنگ را داشت. دولت در انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دچار اشتباه شد. این اشتباه به این دلیل است که دولت آقای روحانی اصلا باور به کار فرهنگی ندارد.
در دهههای آینده، یکی از مقاطعی که به خاطر غفلت از فرهنگ حتما بررسی خواهد شد، دوره آقای روحانی خواهد بود. عدم باور به مقوله تأثیرگذاری کار فرهنگی از سوی این دولت، لطمات خود را نشان خواهد داد. یکی از وظایف مدیریت فرهنگی باید این باشد که حوزه کتاب، نویسندگی و تولید اندیشه اسلامی و فرهنگ اصیل و سالم را به فیلمنامهنویسها و کارگردانها پیوند بزند. باید جمعهایی برگزار شود تا اینها همدیگر را پیدا کنند.
مدیریت فرهنگی لزومی ندارد حتما بگوید درباره فلان موضوع فیلم بسازید. اما اگر بستر پیوند خوردن نویسندگان و فیلمسازان با اندیشمندان و متفکران صالح فراهم شود، مطمئن باشید که محصولی که در فیلمها خواهید دید هم به سمت اندیشه اسلامی خواهد رفت، هم به اندیشمند شدن سینما کمک خواهد کرد و سینما از این سطحی و سخیف نگری فاصله خواهد گرفت.
- یکی از معضلات این روزهای سینمای ما همین طور هم که اشاره کردید، بحران تورم فیلمهای کمدی سخیف است. اما چه ساختارهایی باعث چنین جریانی شده است؟
اگر شما فیلمی دردمندانه و دارای فکر و تحقیق ساخته باشید، حتی اگر دارای جذابیت برای مخاطب عام هم باشد در اکران به آن هیچ توجهی نمیشود. چون بیشترین تعداد سینماها حتی در روز شروع که معلوم نیست کدام فیلم بیشتر میفروشد در اختیار فیلمهای کمدی سخیف قرار میگیرد، آن هم در بهترین ساعتها. هم پخشکنندههای دولتی و هم خصوصی در عرصه سینما با این کار خود در حال خط دادن به فیلمسازان هستند. یعنی خط میدهند که اگر این طوری فیلم بسازید، از تعداد سینماهای بیشتری برخوردار خواهید بود.
مسئله بعدی در مقوله تولید است. نمیگویم که دولت به طور مستقیم به فیلمسازها پول دهد، چون صحبت سر این است که دولت باید پای خودش را از سینما بیرون بکشد. اما سؤال این است که آیا دولت وظیفه حمایتی ندارد؟ دولت حتی از وام دادن کنارهگیری میکند. متأسفانه کمترین بودجه برای وزارت ارشاد است و در حوزه سینما کمترین مباحث فکری انجام میشود؛ یعنی سینما حتی از حمایت فکری هم بیبهره است.
وقتی راجع به مباحث فکری کمتر صحبت میشود اتفاق این است که اصلا فیلمنامه فرهنگی تولید نمیشود. این درحالی است که فرهنگ به قدری مهم است که روی افکار آدمها و روش زندگی مردم تاثیر میگذارد. حتی اگر ادبیات فضای مجازی بین برخی از مردم صرفا به سمت شوخیهای زشت رفته به این دلیل است که کار فرهنگی در حوزههای دیگر کم نشده است.
- فکر میکنید مهمترین خلأ سینمای امروز ما در تولید چیست؟
یک مقوله مغفول مانده، فیلمسازی راجع به جهاد اکبر است. چیزی که به نظر من جامعه امروز ما به شدت به آن احتیاج دارد. چون انسانها در روزگار ما زمین خورده نفس خودشان هستند و با این مسئله در جنگاند. اما متأسفانه در سینمای ما کمترین تعداد فیلم درباره مقوله جنگ با نفس تولید شده است که این اشکال هم به فیلمنامه نویسها بر میگردد، هم بدنه سینما و هم متولیان.
- به طور مشخص منظور شما از نمایش جهاد اکبر در سینما چیست؟
به طور مثال، انسانی که دچار اعتیاد است و یک فیلم میتواند این باور را به او منتقل کند که تو میتوانی برگردی و زندگی سالمی داشته باشی. این یک نمونه خیلی کوچک است. هر فیلمی که به مخاطب خودش بگوید انسان میتواند از معضلات فکری و انحرافات اخلاقی پرهیز کند و به مسیر درست زندگی برگردد، در این مقوله میگنجد. باید دید مردم در چه زمینههای فکری و اخلاقی در رنج هستند و اگر روی همین نقاط در سینما کار کنیم، میتوان کمک کرد که مردم باور قوی تری داشته باشند و با روحیه بهتری به زندگی بپردازند.
حتی موضوعاتی مثل انفاق و اینکه مردم از حال مستضعفها بیخبر نباشند، بیش از هر چیزی به یک باور درونی احتیاج دارد. یعنی اول باید روی مقوله گذشت کار کرد. حتی میتوان این را گفت که اگر مردم انفاق نکنند و در زندگی اجتماعی خود گذشت و فداکاری نداشته باشند در صورت بروز جنگ هم نمیتوانند شجاعت به خرج دهند و از کشور خود دفاع کنند. اگر میخواهیم مردمی داشته باشیم که در جنگ، دست به فداکاری بزنند و روحیه شهادت داشته باشند، ابتدا باید در جامعه شهری از مال و عمر خود بتوانند بگذرند.
منبع:مشرق