
سرویس پرونده: امسال نیز خدا را بینهایت شاکریم که از خزانه موهبت و الطاف بیکران خود بر ما منت نهاد تا دگرباره بتوانیم این ماه پر برکت و پر فضیلت را درک نماییم؛ ماهی که خداوند متعال در شأن آن میفرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی لناس و بینات من الهدی و الفرقان…».
حلقه وصل به مناسبت ماه میهمانی خدا و با هدف بهرهمندی معنوی هرچه بیشتر فعالین جبهه فرهنگی انقلاب از ماه مبارک رمضان سلسله جلسات سخنرانی حجتالاسلام نخاولی با عنوان «در محضر قرآن» را منتشر میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه 5
علم مقدمه قدرت و یا عجز است
در سیر بحث آیت بودن قرآن، بنا بود بر اساس فهرستی که داشتیم، پیش برویم. معنا و مفهوم لغوی و اصطلاحی و حقیقت اعجاز و واژه های دال بر این حقیقت، درقرآن بیان شد. دیشب معنای لغوی اعجاز را که به عجز در آوردن بود، بررسی کردیم. نکتهی اول : عجز، مقابل قدرت است. قدرت یعنی اگر خواست، بتواند انجام دهد و عجز یعنی اگر خواست، نتواند. همیشه عجز جایی معنا پیدا میکند که اراده باشد. قدرت و عجز شما نسبت به چیزی که علم و آگاهی ندارید، بیمعناست. یعنی هم قدرت و هم عجز و عدم توانائی، مسبوق به اراده و آگاهی است. پس اگر به چیزی آگاهی نداشتیم، اراده نمیکنیم تا ببینیم قدرت داریم یا نه؟ بنابراین، علم و آگاهی، هم مقدمهی قدرت و هم مقدمهی عجز است. بنابراین عجز یعنی توجه کند و بخواهد، اما نتواند.
قرآن به هیچ وجه نمیخواهد به این مطلب بپردازد که بگوید عدهای از بندگان، خواهان هماوردی با خدا و انجام کار خدایی هستند. گرچه بندگانی شوم و شرور بخواهند این کار را بکنند، ولی خداوند این را بیان نمی فرماید. معنای اختراع شده ای که متکلمین بیان کردند (معجزه)، معنای لغوی مناسبی نیست.
آیت؛ آن چه خدانماست و نشانی از خداوند دارد
نکتهی دوم : این معنا، روحیهی تقابل و لجاجت، ایجاد میکند. معنای اصطلاحی آیت، کاری خارق عادت است، که فقط به دست پیامبر، با ادعای نبوت صادر میشود و این کلمه، چه به معنای لغوی و چه به معنای اصطلاحی، در قرآن وجود دارد.[1] پس بنا شد از این به بعد به جای کلمهی اعجاز، کلمهى آیت را در معنای لغوی آن، به کار بریم. آن چه خدانماست و نشان از خداوند دارد، آیت است.
دیشب گفته شد که اولاً منظور از نشانه، نشانه تکوینی است نه قراردادی و ثانیاً با تمام وجود است نه با بعضی از صفاتش و نه در بعضی از شرایط. یعنی اصلا چیزی جز نشانه و حکایتگری نیست. مثل نقاشی نیست که وجودی،جدای از نقاش دارد بنابراین وجود نقاشی کوه یا دشت دو کار میکند. هم خود و هم نقاش خود را نشان میدهد؛ اولا من یک نقاشی هستم و ثانیا نقاشی مرا کشیده است.
اما نشانه و حکایتگری تصویر در آینه، این گونه نیست که دو تا چیز، وجودی جدا داشته باشند. دیگر از مثالهایی که میتوان برای این معنای آیت گفت، بحث موج و دریاست. موج، نشانهی وجود دریاست ولی خودش غیر از دریا بودن، چیز دیگری ندارد. موج جدای از دریا نیست. تمام امواج، حاکی از دریا هستند و جدای از دریا نیستند. موج چیزی جز نشان دهنده بودن سطح دریا نیست. سطح، دو چیز نیست که یکی سطح و دیگری نشان دادن دریا باشد. موج هم سطح دریا و هم نشان آن است.
به همین معنا خداوند موجودات را با این عبارات و واژهها معرفی فرموده که گاهی میفرماید اینها آیت اند. گاهی آنها را وجه و گاهی کلمه میداند. پس معنای این که موجودات آیتاند یعنی آیت با تمام وجودند. به بیان دیگر، تمام وجودشان را اراده و اسماء و صفات خدا پر کرده است. بنابراین وقتی به او نگاه میکنی، اسماء و صفات خداوند را میبینی. لذا اگر کسی درست بین باشد، با نگریستن به همهی اشیاء، حق میبیند. حضرت علی علیه السلام فرمودند: ما رایت شیئاً الا و رایت الله قبله و بعده و معه و فیه. ایشان با نگریستن به شیطان و کافر و یزید هم، خدا می بینند. وقتی یزید خبیث، صحنهی بریدن سرمبارک حضرت ابا عبدالله علیه السلام را توسط شمر ملعون، به حضرت زینب سلام الله علیها نشان داد و به حضرت گفت فعل خدا با برادرت و آن صحنه را چگونه دیدی؟ کیف رأیت صنع الله باخیک؟ حضرت فرمودند: همه اش حق و جمال بود. یعنی در خود تو هم، خدا تجلی دارد.
ما ثنوی نیستیم که بگوییم مبدأ خیرات در عالم، خدا و مبدأ شرور چیزدیگری به نام اهریمن است. قرآن می فرماید:
أَينَمَا تَكُونُوا يدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيئَةٌ يقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يكَادُونَ يفْقَهُونَ حَدِيثًا [2]
هر جا باشيد، مرگ شما را درمييابد؛ هر چند در برجهاي محکم باشيد! و اگر به آنها [= منافقان] حسنه (و پيروزي) برسد، ميگويند: «اين، از ناحيه خداست.»و اگر سيئه (و شکستي) برسد، ميگويند: «اين، از ناحيه توست.» بگو: «همه اينها از ناحيه خداست.» پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخني را درک کنند؟!
می فرماید: «قل کل من عند الله»؛ بگو همه چیز از جانب خداست. اگر همهی عالم، شیاطین الجن و الانس شوند، همه، مظاهر خدایند و برای خدا، چیزی از بیرون فرقی نمیکند. آنها که خواستند مظاهر اسماء جلالی شوند، مظهر اسم جلالی و المضل خدا شدند. پس برای خدا فرقی نکرد اگر چه برای خود ما فرق میکند.
البته درک این مطالب برای ما سخت است که پس انبیاء به ما چه کار داشتند؟ سختی کار انبیاء هم همین است. ما چون این ها را مستقل، یکی شیطانی و دیگری رحمانی میبینیم و میخواهیم شیطانی را حذف و رحمانى را بیفزاییم برایمان دشوار است. اگر هر دو را رحمانی دیدید، جایی برای عوض کردن نیست. شیطان و همهی امور شیطانی، زیر مجموعهی خود خداست. اگر شما در ذهن خود یک سگ و یک عالم نورانیای را تصور کنید، شما همان مقدار، در سگ تجلی کردید که در انسان تجلی نمودید و هیچ فرقی بین این دو نیست و هیچ یک به شما، وابستگی بیشتر ندارد. سگ و عالم، هیچ چیز جز ارادهی شما نیست و شما با تصور سگ نجس نمیشوید. گاهی ممکن است درک اینها با مثال، انسان را به حق مطلب نزدیک و یا دورتر کند. منتهی عمده کار انبیاء آن است که همه را اسماء و صفات خدا میبینند ولی باید با آنها درگیر هم بشوند.
یک جلسه در مبانی عرفان به این پرداختیم که کار انبیاء چیست؟ اگر مظهر اسمی از اسماء خداست، مضل هم مظهر او و مقدس است. شما نمی توانید به عبارت هو مضل بدون وضو دست بزنید و مقدس است. اسم مقدس ولی مظهر این اسم، شیطان نامقدس است. چه طور آن اسم، شریف و آن جایی که اسم ظهور کرده، پست است؟ اینها از جاهای سخت حقائق است. اسم او، اسم شریف و مقدس خداست ولی جایی که این اسم ظهور کرده، پست و پلید شده است.
همهی اشیاء، آیت و تجلی گاه اسماء و صفات جمالی يا جلالی یا به تعبیر قرآن، آیات آفاقی و انفسی خداوندند و برای او فرقی ندارد. اگر بخواهند مطلقاً خدانما باشند، همه آیت و خدا نمایند و چیزی جز آیت بودن نیستند و در این صورت، نباید از خود، چیزی داشته باشند. منتهی آیات، درجات دارد. موجودات هم که آیتاند، درجه دارند. آیت به معنای خدانما یعنی تجلیگاه اسماء و صفات خدا بود. به اندازهای که اسماء و صفات، در آنان تجلی یافته باشد، درجهی آیت بودن آنها متفاوت میشود. پس همهی پدیدهها، به اندازهی سهمشان از وجود و بهره شان از هستی، خدانمایی و حقیقت نمایی دارند. هرچه سعه و درک بیشترى از وجود داشته باشند، تجلی بیشتری از اسماء و صفات خدا میدهند و در نتیجه، آیت بزرگتری میشوند.
تاکنون چند بار گفته شده که اقتضاى برهان آن است که در آسمان ها، زمینهای مسکونی و انسانهای دیگری وجود داشته باشند. در نظام هستی، کائنات و زمینها که ما در گوشهی یکی از دویست میلیون منظومه،کهکشان راه شیری هستیم، فقط ما وجود نداریم. چند هزار منظومه، در عالم هست و ما گوشهای از آنیم. ما در عالم، به اندازه و مثابه یک ذره از گرد و غبارهاي بسیار ریزی که در حالت عادی دیده نشده و فقط در نور دیده میشود، در سالنی بزرگ هستیم. چند تا از این گرد و غبارها در این سالن جمع میشود؟ همهی این نظام، برای انسان است منتهی انسان، منحصر در ما نیست و قطعا اقتضا آن است که انسانهای دیگری در جاهای دیگری، هم الان و هم بعدها باشند. وقتی دورهی ما جمع و به هم پیچیده شد، دوباره زمین، آسمان، خلقت و آدم و عالم، آن هم نه یک دوره که به اندازهی خلقت حق، عوالمی به وجود میآیند. پس قبل از این که ما به این عالم بیاییم، عوالم و آدمهایى بودند که طومارشان پیچیده شد و مهلت آنان تمام شد و رفتند. خداوند فقط با ما قرارداد خلقت نبسته است. هنگام ظهور امام زمان علیه السلام، مهلت ما تمام میشود و به اتمام میرسد و قیامت این دورهی انسانی، قائم میشود و ما پی کار خودمان میرویم. عالم وآدم در دنیا تمام نمیشود و عالمها و آدمهای دیگری میآیند. الان هم عالمها و آدمهایی هستند که ما یکی از آن ادوار انسانی هستیم. چنین چیزی اقتضا دارد ولی برهان قطعی بر آن، نیست.
یکی از آیات بیان کنندهی این مطلب :
وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يشَاءُ قَدِيرٌ[3]
و از آيات اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر نموده؛ و او هرگاه بخواهد بر جمع آنها تواناست!
مفسرین آیه را این گونه ترجمه کردهاند که از نشانههای حق تعالی، خلق آسمان و زمین و گستراندن و پخش کردن دابه ها در آن است. فرمود «و ما بث فیهما» و نمیفرماید «و ما بث فیها من دابه»؛ یعنی هم در زمین و هم در آسمانها موجوداتی هستند. برای این که کسی تصور نکند آن موجودات، حشراتاند، میفرماید «وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يشَاءُ قَدِيرٌ»؛ و خداوند بر جمع اینها در یوم الجمع که موجودات دیگر نظام وجود و آسمانها هم محشور میشوند، قادر است. ظهور آیه آن است که باید انسانهایی در آسمانها باشند.
در یک بررسی که من میکردم ، برخی از مسائل قرآن، علمی و برخی فوق علمی است که حتی برای امروز، هنوز کشف نشده است. مثلاً هنوز در علم تجربی روشن نشده منظور از «سماوات سبع» چیست؟ اگر کسی تصور کند منظور از آن، کهکشانها باشد، «ارضین سبع» به چه معناست؟ در روایات، صراحتا داریم و در مباحث اعجاز اشاره خواهم کرد که علم باید از بعضی چیزها الهام گیرد تا انسانها از نشانههای قرآنی بر اساس اشارات قرآن، بهره گرفته، جلو روند.
سرعت پیشرفت علم بشر نزدیک نور، است. دیروز، یکی از رفقا توضیح میداد چه طور میشود با بعضی از موبایلها و نرم افزارها ارتباط برقرار کرد که نوعاً مشکلاتی هم دارد و بهتر است دوستان استفاده نکنند. حدود بیست سال قبل یا کمتر، دانشجوی شهر دیگری بودیم، تلفن همراه نبود و باید سکه می انداختیم یا به تلفنخانههای عمومی میرفتیم تا ارتباط برقرار میشد. خیره کننده است که در عرض حدود پانزده سال، چه شده است؟ چه مقدار تا ظهور حضرت صاحب الزمانعج مانده را نمیدانیم. هر چقدر پیشرفت کند، هنوز دو حرف از علم باز شده و بقیهی حروف آن، در زمان حضرت امام زمان علیهالسلام باز خواهد شد.
ما در یک سری خیالات و تصورات غوطه میخوریم و گمان می کنیم فکر میکنیم. با این افکار چه چیزی کشف شد؟ آدم به آن چه دارد دل خوش است:
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيهِمْ فَرِحُونَ[4]
از کساني که دين خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسيم شدند! و (عجب اينکه) هر گروهي به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند!
هر کسی به آن چه نزد اوست، دلخوش است. چه دلخوش به پول، چه به کمال، چه به جایگاه اجتماعی، چه به ثروت و چه به مقام و به دانستههای تجربی و دانستههای علمی دینی. همهی علوم من جمله علوم تجربی و علوم عقلی و دینی درحال گسترش است و همهی این علوم تا آن زمان، دو حرف است. جریان عجیبی است. اگر کسی هزار سال پیش، میگفت من میخواهم این جا را با آب، گرم یا روشن کنم، مردم میگفتند طرف دیوانه شده، اگر پیشرفتهایی که در حکومت حضرت صاحب الزمان هست را فردی ادعا کند، میگویند دیوانه است. روایت است که در زمان امام عصر علیهالسلام این طور است که افراد، کف دستشان را بو میکنند و از هم مطلع میشوند. اگر الان فردی بگوید من با بو کردن کف دستم، میفهمم در عالم چه خبر است، باید بگویند یا با جن ارتباط دارد و یا اگر آدم عادی باشد، دیوانه است.
صحبت در آیت بودن قرآن و این که همهی موجودات آیاتاند، شد.منتها در این بین، آیت بودن و خدانماییشان متفاوت است.
نکتهی دوم این که آیت و نشانه بودن آنها به چه دردی میخورد؟ آیا نشانه را فقط محض اطلاع گذاشته است؟ موجودات آیت خداوند هستند و خداوند را با تمام وجود نشان میدهند تا به سمت خدا، حرکت کنند. خاصیت نشانه آن است که مخاطب خود را به سمت صاحبش سوق می دهد. شما برای دیدن خودتان، جلوی آینه میایستید. تابلو را کنار جاده، برای هدایت میگذارند.
در بین آیات، برخی از آنها مثل ملائک و نفوس اولیاء خدا، بزرگترند. اینها آیات کبری هستند. پس
یک: همهی موجودات، آیت یعنی خدانما هستند.
دو: همه طرق معرفتی وصول به حق تعالی هستند.
معنای لغوی آیت آن چیزی بود که خدا را نشان داده، به او رهنمون میکند. از بین این آیات، تفاوت موجودات، به جهت ادراک بنده و شما، است. وگرنه تمام کسانی که برای آنان، شترحضرت صالح علیه السلام از درون کوه بیرون آمد، یا برای کسانی که عصا تبدیل به اژدها شد و تمام فرعون و فرعونیان، آیت بزرگتری برای خدا، نسبت به آن معجزه ها هستند. انسان عظمت بیشتری نسبت به آن عصا و شتر دارد. منتهی اینها آیات تکوینیاند. اذهان ما به چیزهای غیر عادی، عجیب و خدایی میگوید و البته ممکن است این، درجاتی از شرک هم باشد. مثلا قرار نبود کسی را ببینیم ولی دیدیم و تصور میکنیم این، امری خدایی است طوری که گویی امور دیگر، خدایی نیست. آیا فقط چیزی که عجیب باشد خدایی است؟ تمام هستی خدانما است منتهی ما عادت کردیم، شتر را طوری ببینیم که از رحم شتر دیگر بیرون آمده و کمکم رشد کند. اگر یک دفعه شتر بالغ کامل از کوه بیرون آمد، میگوییم خدایی شد. مگر شتری که از رحم مادر بیرون آید، خدایی نیست؟ همه چیز، در روال طبیعی عالم ، خدایی است. به همین خاطر، خدا به آیات تکوینی خودش هم تحدی کرده که مگس یا یک پشه بیاورید. البته قطعا منظور، ظواهر پشه و مگس نیست که حتی همان ظواهر هم فوقالعاده است. مثلا قطعههای بدن حشره و لولاهایش را چه طور میتوان ساخت؟ چگونه باید روغن کاری کرد؟ در یک ثانیه، مرغ مگس خوار چند تا پر می زند؟ اینها مربوط به ظاهر است. باطن، هوشمندی آن است که این پشه میداند امروز باید برود و مستکبری مثل نمرود را به هلاکت برساند. هر مگس که در خانهى شما، پر میزند، مأمور خداست و هوشمندی دارد. تحدی یعنی پشه و مگسی خلق کنید که با ملکوت ارتباط داشته باشد. عالم، از هم گسیخته نیست. ملک و ملکوتش با هم مرتبط است:
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا لَا يرَى إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ[5]
همه چيز را بفرمان پروردگارش در هم ميکوبد و نابود ميکند (آري) آنها صبح کردند در حالي که چيزي جز خانههايشان به چشم نميخورد؛ ما اينگونه گروه مجرمان را کيفر ميدهيم!
بادی که شیشه را شکست، کور نبود که شیشهی شما را بشکند. خدا میخواست بشکند و مأمورش، آن باد بود. هرکسی، هر جایی میرود، مأمور است. ما در این عالم، موجود رها نداریم. سوسک غیر مأمور که بی هدف، در این عالم دور خودش بچرخد، نداریم.
اگر انسان راست میگوید موجودی هوشمند خلق کند که هوشمندی او، به شبکهی کل ملک و ملکوت ، متصل باشد و پیامهای ملکوت را گرفته و عالمانه عمل کند. حال اگر هوشمند نتوانست و راست میگوید، غیر هوشمند را خلق کند. همهی موجودات، آیت و طرق الی الله اند. منتهی برخی آیات تشریعی اند. یعنی خدانمایی در غیر طرق عادیاند . مثل این که دستشان مثل ماه بدرخشد یا عصایی بیندازند و آن حوادث به وجود آید. مردهای را زنده کرده، کوری را شفا دهد. پس اینها هم آیت است. آیت یعنی آن چه خداوند طریق قرار داده، تا شما به او برسید.
این معنای اصطلاحی آیت و معجزه در قرآن است. آیت یعنی آن چه نشان از خدا دارد و خداوند، اختصاصاً برای هدایت نفوس، آن را، طریق برای رسیدن به خودش قرار داده است.
خداوند به واسطه عالم خلقت با ما حرف می زند
بار معنایی اصطلاحات و لغات قرآن با آن چه ما درست میکنیم، متفاوت است. خداوند بعضی اوقات از موجودات به کلمه یاد میکند. کلمه یعنی من دارم به شما پیام می دهم. یعنی آن موجود دارد پیام الهی را به تکتک موجودات ابلاغ میکند. خداوند به واسطهی عالم خلقت، کلمات خدا و کتاب تکوین، با ما حرف می زند. در بین این معجزات، دو اشاره از قرآن گفته شد. قرآن جلوتر از علم حرکت میکند و به علوم پیام میدهد، ارضین سبع به این کیفیت است که زمین اول، در دل زمین دوم و زمین دوم در دل زمین سوم اند. زمین ها داخل هم اند. نه این که هفت تا زمین در جای دیگر باشند.'آسمانها هم، تو در تو هستند. حال این به چه معناست که زمین در زمینی دیگر باشد؟ اگر در زمین دیگر باشد، آسمان آن کجاست؟ از این موارد، بسیار زیاد است و باید دقت شود. شاید در قرآن بیش از صد مورد باشدکه در مقابل ، جواب علم، یا نمیدانم و یا انکار است. شما اگر به عالمی بگویید این زمین در زمین دوم است، به چه معناست چه جوابی می تواند بدهد؟ این طور نیست که ما الان در زمین اولیم یعنی پشت زمین هفتم، هستیم و درون زمین، زمین های دیگری است. از این موارد زیاد است.
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ[6]
آيا نردباني دارند (که به آسمان بالا ميروند) و بوسيله آن اسرار وحي را ميشنوند؟! کسي که از آنها اين ادعا را دارد دليل روشني بياورد!
این طور معنا کردند که نردبانی دارند که از آن بالا روند و خبرهای آسمانی را بشنوند. درحالی که این نیست. میفرماید فیه یعنی در نردبان گوش کنند. نکات خیره کننده در قران، فراوان است و باب اعجاز قرآن، همین طور مفتوح است. اگر همهی آن چه گفتند و گفتیم و شنیدند و شنیدیم و گفته و مکتوب شده را جمع کنیم، شاید یک درصد اعجاز قرآن باشد. عصای حضرت موسی در مقابل قرآن هیچ است. این را بنده می فهمم آنها که فهم حقیقت دارند و به فهم واقع اعجاز قرآن رسیدند قطعاً در مراحل بالاترند.
این معنای اصطلاحی آیت بود. در بین این آیات، همان طور که آیات تکوینی و لغوی که موجودات باشند، متفاوتاند، آیات تشریعی هم متفاوتاند. به همین خاطر خداوند میفرماید ما به حضرت موسی 9 آیت و معجزه دادیم که لیست این را در یکی از سورهها، داده است. منتهی میفرماید در بین این آیات، بزرگتر از بقیه ، عصا بود:
وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى[7]
و آيا خبر موسي به تو رسيده است؟
لِنُرِيكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرَى[8]؛
تا از نشانههاي بزرگ خويش به تو نشان دهيم.
آیت کبرای خودش را به او ارائه کرد و نشان داد. یکی از آیات خیلی روشن حضرت موسی علیه السلام، آیت الکبری و همان عصاست.
نکته دیگر این که رابطهی اعجاز وآیت با نفس آورندهی آن است. چون اینها در حقیقت تجلیات نفس آورندهاش است. و از آن جایی که نفوس انبیاء متفاوت است ، در نتیجه آیات آنها هم متفاوت است. قرآن می فرماید:
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَينَا عِيسَى ابْنَ مَرْيمَ الْبَينَاتِ وَأَيدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَينَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يفْعَلُ مَا يرِيدُ[9]
بعضي از آن رسولان را بر بعضي ديگر برتري داديم؛ برخي از آنها، خدا با او سخن ميگفت؛ و بعضي را درجاتي برتر داد؛ و به عيسي بن مريم، نشانههاي روشن داديم؛ و او را با «روح القدس» تأييد نموديم؛ (ولي فضيلت و مقام آن پيامبران، مانع اختلاف امتها نشد.) و اگر خدا ميخواست، کساني که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانههاي روشن که براي آنها آمد، جنگ و ستيز نميکردند؛ (اما خدا مردم را مجبور نساخته؛ و آنها را در پيمودن راه سعادت، آزاد گذارده است؛) ولي اين امتها بودند که با هم اختلاف کردند؛ بعضي ايمان آوردند و بعضي کافر شدند؛ (و جنگ و خونريزي بروز کرد. و باز) اگر خدا ميخواست، با هم پيکار نميکردند؛ ولي خداوند، آنچه را ميخواهد، (از روي حکمت) انجام ميدهد (و هيچکس را به قبول چيزي مجبور نميکند).
آیت سید الانبیاء، سید الایات است و قابل قیاس با آیات دیگر نیست. آیت کبری یعنی برترین و بهترین طریق، نشانه و راه رسیدن و اقرب طرق الی الله که خداوند میخواهد به خودش دعوت کند. چون آیینهی تام و تمام نمای تجلیات خداست. بنابراین بهترین نشانه و نزدیکترین راه درک خدا است.
آیت صرفا برای این نیست که خداوند بخواهد بگوید من هستم و به راه من بیائید. علاوه بر این، اثر ایصالى و رسانندگی دارد؛ نه فقط این که بدانیم هست. چون آینهى تمام نما است، اثر هدایتی دارد. عصای حضرت موسی علیه السلام چوبی بود که از یک درخت کنده بود و از غیب نیاورده بود. منتهی چون عصایی است که تجلیاتی در آن صورت گرفته، مبارک است. آثار حضرت موسی علیه السلام در صندوقی به نام تابوت یا صندوق عهد بود. همان تابوتی که مادر حضرت موسی علیه السلام، ایشان را در آن گذاشته و روانهى نیل کرده بود. آن تابوت توسط مادرحضرت موسی علیه السلام نگه داشته شده و نشانههای نبوت از جمله عصا و پیراهن حضرت موسی علیه السلام در آن بود. وقتی بنی اسرئیل به جنگ میرفتند، تابوت را روی ارابهای میگذاشتند و جلوی سپاه و مقدم برآن حرکت میکرد و هر وقت این تابوت با آنها بود، پیروزی داشت. آیت، آثار تکوینی دارد و فقط نشان دهندهی وجود پیامبر نیست. آیت، هم خدا نما و هم اقرب طرق الی الله است و میشود به آن متوسل شد. قرآن هم آیت تام است و همهی اسماء و صفات در او تجلی کرده است. امیر مؤمنان فرمودند: فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْه[10]؛خداوند در کلامش بدون این که او را ببینند، تجلی تام کرده است. خداوند در قرآن می فرماید:
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يهْدِي لِلَّتِي هِي أَقْوَمُ وَيبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا[11]
اين قرآن، به راهي که استوارترين راههاست، هدايت ميکند؛ و به مؤمناني که اعمال صالح انجام ميدهند، بشارت ميدهد که براي آنها پاداش بزرگي است
قرآن به بهترین، استوارترین و پایدارترین راهها، هدایت میکند. هادی به بهترین چیز است. در این آیه نفرموده به چه چیزی؟ یعنی در مسیر هدایت به هر امر مطلوب، بهترین عامل و ابزار و علت، قرآن است. «یَهدی لِلّتی» نگفته برای قرآن یا سلوک یا برای تدبیر خانواده و اجتماع و سیاست. بلکه « للتی هی اقوم». انس با این آیت، نزدیکترین راه الی الله است.
معنای اصطلاحی آیت هم گفته شد. از روی فهرست، اولین بحث را که معنای لغوی و اصطلاحی آیت است را گفتگو شد. هنوز راجع به آیت بودن و درجات قرآن بحث داریم که در بحث حقیقت ملکوتی قرآن بیان میشود. بحث بعدی ضرورت اعجاز وهدف وآثار آیت است.
نکتهای بگویم و آن اینکه شبها شب مناجات و دعاست. انسان قیمت خیلی از چیزها را نمی داند. ما متوجه نیستیم.
اگر بگوئید این یک لیوان آب یک میلیارد قیمت دارد، میگوییم هزار تومان هم به این پول نمیدهیم چون ارزش آن را نمیدانیم و فکر میکنیم آب است ولی اگر بگویند هر قطرهی این آب را در منبع بریزید و به یک سرطانی بدهید خوب میشود، حاضریم پول زیادی به خاطر این آب بدهیم. دعاها برای ما محسوس نیست. یک بار دیگر گفته شد که آدم باید با خودش، این شب ها خلوت داشته باشد. در مورد دعای سمات دارد که مردم اگر قدر این دعاها را میدانستند روی هم شمشیر میکشیدند تا دعای سمات بخوانند. این حرف ها صادق و از جانب کسی است که در حرفهایش غلو و اغراق نبوده بلکه حقیقت محض است.
هرچند همهی حقایق را نگفته ولی هر چه گفته، حق محض است.
و الحمد لله رب العالمین
[1] - در خصوص وجود معنای اصطلاحی و لغوی یک کلمه در قرآن یک مثال دیگر کلمه صلاة کلمهی لغوی صلاة، به معنای دعا (البته دعای خاص) است. در قرآن این کلمه هم به معنای لغوی و هم به معنای اصطلاحی به کار رفته. برخی از مفسرین در آیهی وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبرِ وَ الصَّلَوةِ[1] کلمه صلاة را به معنای لغوی، معنا کردند که بی اشکال است. صلوات رسول هم در صل علیهم به معنای دعا کردن است. آیت، مثل کلمهی صلاة در قرآن، هم معنای اصطلاحی و هم معنای لغوی دارد.
[2] سوره نساء، آیه 78
[3] سوره شوری، آیه 29
[4] سوره روم، آیه 32
[5] سوره احقاف، آیه 25
[6] سوره طور، آیه 38
[7] سوره طه، آیه 9
[8] سوره طه، آیه 23
[9] سوره بقره، آیه 253
[10] الکافی ج8 صفحه 387
[11] سوره اسراء، آیه 9