
به گزارش حلقه وصل، نود و سومین عصرانه ادبی فارسی ویژه محمدرضا پورمحمد در این خبرگزاری برگزار شد.
*برای دیده نشدن پورمحمد زحمت زیادی کشیدهاند
محمود اکرامیفر در این عصرانه گفت: من یک داستانخوان حرفهای بودم و اغلب کارهای داستانی را میخواندم و نگاهی که به آثار پورمحمد داشتم، دیدم که او زحمت زیادی برای کارهایش کشیده و البته زحمات زیادی هم کشیدهاند که او کمتر دیده شود.
وی افزود: ما معمولاً دو سه نوع ادبیات کودک و نوجوان داریم که در این بین از نوجوان غافل بودهایم، چه ادبیاتی که نوجوانان تولید کردهاند و چه ادبیاتی که برای نوجوان نوشته شده و اغلب کارها برای نوجوانان است، زیرا در این حوزه، نوشتن کار دشواری است.
*ملتی که عروسی ندارد نمیتواند عزا داشته باشد
اکرامیفر گفت: کار پورمحمد در ساختار خودش در آغاز مانند افسانهها و قصههای فوکلور نیست اما در پایان مانند آنها است. در کتاب هایی که من از آقای پورمحمد دیدم، کتاب با مؤلف تمام میشود که این نکته به انسان حس خوبی میدهد، ولی شیوههای دیگری هم برای پایان دادن به کتاب هست و میشود با پایان یافتن مؤلف، خواننده به پایان نرسد و کتاب در ذهن او ادامه داشته باشد.
این استاد دانشگاه گفت: من نمیدانم چرا ادبیات یا فیلم خوب اثری است که فقر و فحشا را بازگو کند و این برای من سؤال است و اگر سیر ادبیات کشور را نگاه کنیم، شاهدیم که فقر از روستا به شهر کشیده شده اما گمانم بر این است که باید برای مردم از خوبیها گفت. برای من سؤال است ملتی که تولد ندارد چطور این میزان مرگ و تباهی دارد؟ ملتی که عروسی ندارد، نمیتواند عزا داشته باشد و از این منظر، آثار پورمحمد خوب و شیرین است.
*توجه به رنجهای فرودستان در آثار پورمحمد
حسین احمدی از نویسندگان کودک و نوجوان در این نشست گفت: پورمحمد انسان پرهیزگار و به دور از هیاهویی است و زیاد اهل مطرح کردن خود نبوده است، اولین کارهای او را در کیهان بچهها خواندم و به نظرم میآید که او زیاد اهل مطرح کردن خودش نیست.
وی افزود: او در داستانهایش واقعگراست و رنجها و غم نوجوانان را روایت میکند و بیشتر در این فضاها مینویسد، اما اهل پیچیدهگویی نیست. او خودش از خانواده فرودست رشد کرده و برای همین به رنجهای فرودستان در آثارش اشاره میکند.
محمدرضا اصلانی در بخشی از این مراسم، با اشاره به آثار پورمحمد گفت: محمدرضا پورمحمد دارای سیزده عنوان کتاب است که اولین عنوان آن در سال 68 منتشر شده است.
*طوری با من برخورد کردند تا در مجامع ادبی آفتابی نشوم
محمدرضا پورمحمد در پایان این مراسم ضمن تشکر از برگزارکنندگان این برنامه گفت: سال 47 اولین مقالههایم در روزنامه اطلاعات منتشر شد تا اینکه در دهه شصت به حوزه هنری رفتم و برای شرکت در دورههای آقای سرشار و عموزاده خلیلی، درخواست دادم که به من گفتند شرط شرکت در این دورهها داشتن یک داستان چاپ شده است، من نیز داستانی نوشتم و آن را به «زن روز» آن زمان دادم و تأیید شد، اما به من گفتند دو ماه بعد منتشر میشود و من هر روز پیگیر چاپ آن بودم تا بالاخره چاپ شد و توانستم در آن دورهها شرکت کنم.
وی افزود: به جای نقد داستانهای من، اغلب به آنها کملطفی میشود، معمولاً سعی شده که من مطرح نشوم و همین شاید علتی باشد که از مجامع دور بودم و طوری برخورد میشد که من کمتر آفتابی شوم. من تنها نویسندهای نیستم که مورد گمنامی قرار گرفتم و این وضعیت شامل حال بسیاری از نویسندگان میشود.