انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران موجب شد، علاوه بر آن که ساختارهای سیاسی جامعه دستخوش تحول و دگرگونی قرار گیرد، زیرساختهای فرهنگی و هنری جامعه نیز دچار تحولات شگرفی گردد و متناسب با این تغییرات، نسل تازهای از هنرمندان ظهور و بروز یافتند. با پیروزی انقلاب عدهای از جوانان انقلابی حوزه اندیشه و هنر اسلامی را راه انداختند و اعلام کردند که میخواهند ادبیات و هنرشان را در خدمت آرمانهایشان که آرمانهای انقلاب بود قرار دهند. این هنرمندان به دنبال خلق آثاری در منظومه اندیشه اسلام ناب محمدی و سبکی برگرفته از سنت اسلامی و ایرانی و با بهرهگیری از برخی ابزارهای مدرن بودند که بتوانند به نهادینهکردن مفاهیم مرتبط با گفتمان رهاییبخش انقلاب اسلامی یاری رسانند. حوزه اندیشه و هنر اسلامی بعدها به «حوزه هنری» تغییر نام یافت. از ابتدای دهه 1360 و با پیوستن این نهاد به سازمان تبلیغات اسلامی، در واقع حوزههنری به عنوان یکی از نهادهای مهم نظاماسلامی در زمینه فرهنگ و هنر شناخته شد و آثار و تولیدات بسیاری را تقدیم به فرهنگ و هنر انقلاب کرد. هنرمندانی چون شهید مرتضی آوینی، مرحوم قیصر امینپور، مرحوم طاهره صفارزاده، مرحوم ابوالفضل عالی، مرحوم سید حسن حسینی و ... از فعالان دورههای ابتدایی حوزه هنری بودند. محسن پرویز هم از همان کسانی است که دستی در عرصه هنر داشتهاند.
از «محسن پرویز» درباره تحولاتی که انقلاب در حوزه ادبیات ایجاد کرد و چشماندازی که انقلاب و انقلابیون برای ادبیات متصور بودند و موانع و دستاندازهای تحقق این چشمانداز سوال کردیم.
***
آقای پرویز! با پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه ادبیات چه تحولی ایجاد شد و انقلاب بر روی سیر طبیعی حرکت ادبیات چه تاثیری گذاشت؟
انقلاب در حوزه مدیریتهای همه عرصههای کشور تأثیرات اصلی و اساسی ایجاد کرد و شکل اداره کشور در همه حوزهها تقریبا تحتالشعاع انقلاب قرار گرفت. شما اگر بخشهای مختلف کشور را پس از انقلاب در نظر بگیرید خواهید دید که به جز برهه کوتاهی در زمان دولت موقت و بنیصدر که از نیروهای مسن در سطح کلان مدیریتی کشور استفاده میشد، کمکم انقلاب به این نتیجه رسید که نیاز به تحول اساسی در مدیریتهای کلان کشور دارد. در نتیجه بعدها در حوزههای مختلف از نیروهای جوان و انقلابی برای مدیریتهای کلان و میانی کشور استفاده شد. دانستن این نکته در فهم تحولی که برای ادبیات و سایر حوزهها اتفاق افتاده خیلی مهم است. خاطرم است که مرحوم شهید بهشتی در یک صحبتی وقتی که بحث نخستوزیر مطرح بود، تاکید داشتند که نیرو و آدم نداریم، قحطالرجال است و... و واقعا هم این نیاز در اوایل انقلاب خیلی جدی بود. ایشان اشارهای به شهید کلانتری که آن موقع یک جوان خیلی گمنامی بود و بعد وزیر راه شد، کرده بودند و گفته بودند که امثال ایشان میتوانند مدیریتهای بالاتری را به عهده بگیرند. انقلاب معنیاش ایجاد تغییر و تحول است و در اوایل انقلاب، انقلابیون هم به این نتیجه رسید بودند که در عرصههای نظام باید یک تغییر و تحول اساسی اتفاق بیفتد. پیش از انقلاب در عرصه ادبیات یک مجموعه فعالی تحت نام «کانون نویسندگان» داشتیم که اعضای این کانون خیلی فعال بودند. در آن مقطع زمانی مرحوم جلال آلاحمد، خانم سیمین دانشور و کسان دیگری جزو عناصر اصلی این کانون بودند. اینها درست در اول پیروزی انقلاب دیداری با حضرت امام(ره) داشتند. امام معمولا حرفهایشان را بدون در نظر گرفتن گرایشهای مخاطبان مطرح میکردند و این یکی از خصوصیت ویژهای است که در امام بود. گاهی وقتها ممکن بود مثلا مردم یک شهرستانی به خدمت امام برسند و امام آنجا راجع به فضای بینالملل و مثلا اقدامات آمریکا صحبت کنند. در روزی هم که اعضای کانون نویسندگان پیش حضرت امام رفتند، برخلاف آن چیزی که مورد تصورشان بود امام تأییدیهای راجع به آن مجموعه و کاری که انجام میشد، ندادند. این گروه که افراد سن و سالداری هم بودند، تقریبا عمدهشان با انقلاب هیچ همراهی از خودشان نشان نداده بودند و طوری وانمود میکردند که انقلاب هیچ تأثیری روی اینها نگذاشته است. شما از این طیف نویسندگان سن و سالدار به ندرت میتوانید کسانی را ببینید که حتی یک داستان کوتاه تحت تأثیر انقلاب نوشته باشند و نوع نگاه خیلی از این افراد با نگاه انقلاب اسلامی سازگار نبود. در این شرایط و در همان اوایل پیروزی انقلاب، حوزه «هنر و اندیشه انقلاب اسلامی» شکل گرفت و بعدها نامش به حوزه هنری تغییر یافت. جوانهای انقلابی وارد حوزه هنری شدند و در عرصههای مختلفی از جمله عرصه ادبیات شروع به کار کردند. یکی از شاختههای ادبیات شعر بود که در ارتباط با حوزه شعر هم جلساتی در حوزه هنری برقرار میشد و راجع به داستان هم فعالیتهایی صورت گرفت. با حضور نیروهای انقلابی و جوان در واقع یک انتقالی در حوزه ادبیات کشور اتفاق افتاد و این جوانان توانستند فضای ادبیات کشور را به دست بگیرند. یک اتفاق دیگر هم بعد از انقلاب افتاد و آن این بود که با یک فاصله کوتاهی بعد از پیروزی انقلاب جنگ آغاز شد و تعدادی از جوانان با استعداد احساس مسئولیت کردند؛ یعنی گروهی از افراد با ذوق که در صحنههای انقلاب و جنگ حضور داشتند احساس کردند که باید یک چیزهایی بنویسند و منتقل کنند. دلیلش هم این بود که این فضا را خالی از نویسندگان متعهد، محکم و باتجربه میدیدند. نتیجه عملیاتی این تعهدها این شد که ما با یک فاصله کوتاهی بعد از پیروزی انقلاب دیدیم که کانونهایی در حوزه ادبیات شکل گرفت که یکی از اصلیترین این کانونها حوزه هنری فعلی بود. کانون دیگرش مثلا در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کیهان بچهها با مسئولیت آقای «فردی» سر و شکل پیدا کرد. کانون کیهان بچهها هم جلسات نقد و بررسی داستان و... داشت و در فضای ادبیات موثر بود. گروهی از نویسندگان امروز ما جزو همکاران آن روز آقای فردی بودند. کانونهایی هم در سپاه شکل گرفت. مجلات سپاه در آن ایام بسیار پراستقبال و خیلی پرمراجعه بودند. البته فکر میکنم متأسفانه به خاطر ساختار نامناسب فرهنگی که در سپاه وجود دارد و وجود داشت، خیلی از مسائلی که باید ثبت و ضبط میشد و شکل مناسب پیدا میکرد، نشد. چون گزارشاتی که ماهنامه «امید انقلاب» از صحنه جنگ در عملیاتهای مختلف منتشر کرده بود، واقعا کمنظیر بود و چیزهای ارزشمندی بودند. منتها اینها باید جمع میشدند و به عنوان سوابق نگهداری میشد که متأسفانه این اتفاق نیفتاد.
چه افرادی در ایجاد حوزه هنری و پرداختن به ادبیات متعهد و انقلابی پیشرو بودند؟
البته این را بگوییم که من این تحولات را از حاشیه میدیدیم و از دستاندرکاران شکلگیری حوزه هنری نبودم که الان بتوانم دقیقا تاریخچه شکلگیری حوزه هنری را برای شما بگویم. منتها من میتوانم به این نکته اشاره کنم که در عرصههای مختلف از جمله در عرصه ادبیات داستانی و شعر افرادی مثل مرحوم آقای فردی، مرحوم حسن حسینی، مرحوم قیصر امینپور، سرشار، فریدون، خلیلی، حسنبیگی و... جزو نسل اولی بودند که فعالیتهایشان را از حوزه هنری آغاز کردند. مثلا کلاسهایی داستاننویسی آقای سرشار در حوزه هنری دو سه دوره برگزار شد. بالای 80 درصد خروجی آن دو سه دوره نویسندگانی هستند که الان هم فعالاند. البته در دورههای اول این کلاسها کسانی شرکت میکردند که قبل از ورود به این کلاس کارهایی نوشته بودند. مثلا خانم تجار جزو شاگردان سری اول آقای سرشار در حوزه هنری بود، منتها قبل از این کلاسها هم یک سری داستان کوتاه در مجلات مختلف از ایشان چاپ شده بود. آقای بایرام، غفارزادگان، محسن مومنی، شکیباخو، احتمالا خانم اصلانپور و... جزو کسانی بودند که در آن دورهها پرورش بیشتری پیدا کردند. در کنار اینها یک نسل جوانی را هم داشتیم که هم در حوزه ادبیات و هم در حوزه شعر در کنار این افراد قرار میگرفتند. مثلا آقای غزوه یکی از این افراد بود. ایشان آن موقع در شهرستان بودند و برای شرکت در جلسات شعر حوزه به تهران میآمدند. دوستان دیگری هم از شهرستان بودند ولی در حاشیه ماجرا قرار داشتند. افراد دیگری مثل آقای محقق از همدان میآمدند و در بعضی از این جلسات شرکت میکردند. عرصه دیگری که به گمان من یکی از عرصههایی بود که در جریان انقلاب خیلی رشد کرد و توانست یک تحول نویی ایجاد کند و واقعا یک اتفاق نوی در کشور بود، نوشتن خاطرات و زندگینامهها و پدیدآوردن یک گونه ادبی جدید در عرصههای مرتبط با جبهه و جنگ بود. با اینکه این نوع از داستاننویسی با تاخیر ده دوازده ساله پا به عرصه ادبیات انقلاب گذاشت ولی کتابهای خیلی خوب و مناسب و خواندنی در این عرصه به چاپ رسید. در این زمینه بنیاد حفظ آثار در درجه اول حرکت جهشوار خوبی انجام داد و یک سری کتابها در نشر سریر که وابسته به بنیاد حفظ آثار بود، منتشر شد. در کنار این بنیاد، یک فعالیت مستمری هم توسط دفتر ادبیات و هنر مقاومتِ حوزه هنری و آقای سرهنگی و آقای بهبودی شکل گرفت که نتیجهاش ایجاد یک سری آثار ارزشمند بود.
آیا این جوانان به صورت هدفمند و برنامهریزی شده انتخاب میشدند یا اینکه آنها با دغدغه خودشان به سمت حوزه هنری میآمدند و فعالیت خودشان را شروع میکردند؟
تقریبا از نسل قبل از انقلاب، نویسندگان و شاعران خیلی کمی داشتیم که با انقلاب همراهی کنند. مثلا محروم اوستا، آقای معلم و آقای سبزواری و... که در حوزه شعر تعدادشان به پنج شش نفر بیشتر نمیرسید. در حوزه ادبیات داستانی تقریبا باسابقهترین فرد آقای سرشار بود که قبل از انقلاب هم برای کودکان و نوجوان کتاب منتشر کرده بود. جوانانی که در حوزه هنری بودند تقریبا قبل از انقلاب هیچ کدام از آنها کتاب منتشر شده نداشتند. خود آقای فردی که نویسنده بسیار توانمندی هستند، قبل از انقلاب کار منتشر شدهای نداشتند. سیدمهدی شجاعی که در مجلات رشد فعالیت میکرد، همینطور. منظورم این است که این جوانان نویسندگانی نبودند که قبل از انقلاب با یک نگاه دیگری بنویسند و بعد از انقلاب نگاهشان متحول شده باشد و با انقلاب همراه شده باشند. جوانان انقلابی بودند که استعداد نویسندگی داشتند و به جریان هنر انقلاب متصل شده بودند.
در آن دوره فضا و شور و حال انقلابی باعث شده بود که در همه حوزهها افرادی ظهور کنند و هر چه به لحاظ زمانی از انقلاب فاصله میگیریم با یک افتی مواجه میشویم. آیا این افت در عرصه ادبیات هم اتفاق افتاد؟
در اول انقلاب کل فضا خالی بود و اصلا کسی را نداشتیم. طبیعتا در این فضا ممکن بود کسانی وارد عرصه شوند و یک کارهایی که خیلی هم قوی نباشد، بنویسند و منتشر کنند که این اتفاق هم میافتاد. الان شرایط سختتر از آن زمان است. دلیلش این است که کارهای خوبی در گذشته ارائه شده که الان ملاک ارزیابی سایر کارها شدند و اگر کسی بخواهد مطلبی بنویسد نیاز به پشتوانه بیشتر و قویتری دارد.
با این اوصاف کارهای ارائه شده نشان میدهد که از ظرفیت ادبیات و شعر بیشتر از سایر عرصههای هنر برای تعمیق اندیشه انقلاب استفاده شده است.
بله، تا حد زیادی اینطور است. دلیل اصلیاش از نگاه من این است که این حوزه نسبت به سایر حوزههای هنر کمترین امکانات را نیاز دارند و فقط متکی به آدمهاست و آدمهای دلسوز، دارای تخصص و ذوق و استعداد هنری در این عرصه زیاد هستند. مثلا در عرصه سینما شما نیاز به یک تیم قوی دارید تا بتوانید یک کار قوی ارائه دهید. اگر فیلمنامه و کارگردان کار قوی باشد ولی نابازیگر استفاده کنیم، کار را خراب میکند. اگر تدوین، گریم و... درست انجام نشده باشد، همینطور ولی عرصه ادبیات و شعر متکی بر فرد و کمهزینه است.
به عنوان سوال آخر اگر بخواهیم مقداری ادبیات انقلاب اسلامی را آسیبشناسی کنیم، از نگاه شما در حال حاضر این عرصه چه نقاط ضعف و مشکلاتی دارد که اگر رفع نشود در آینده میتواند گریبانگیر ما باشد؟
دوام مدیران و داشتن برنامهریزی درازمدت و پاسخ به این سوال که به کجا میخواهیم برسیم؟ در هر جایی که این اتفاق افتاده، جواب داده است و نبود اینها میتواند به عرصه ادبیات هم آسیب بزند. فارغ از اینها در حوزه ادبیات مشکلی که من میبینم، در حوزه نشر کشور است و ارتزاق نویسندگان ما را از راه نوشتن روز به روز سختتر کرده است. وجود این مشکل ورودی عرصه ادبیات ما را هم تحت تأثیر قرار میدهد. یک نویسنده برای اینکه بتواند یک رمان 500 صفحهای را بنویسد، باید دو سه سال هیچ کار دیگری انجام ندهد و فقط به نوشتن مشغول باشد. این هنرمند از کجا میخواهد، هزینههای زندگیاش را تامین کند؟ کارهای بزرگ نیاز به آدمهای بزرگ و سرمایهگذاری بزرگ دارند. اگر این سرمایهگذاریها انجام نشود ما در آینده وضعیتمان بدتر میشود. در عرصه ادبیات هم مثل سایر عرصهها، تولید یک کار ارزشمند سرمایهگذاری ارزشمند و ویژه میطلبد. به گمان من اگر ما اهمیتی که به ادبیات میدهیم، همپای اهمیتی باشد که به حوزههای دیگری مانند سینما میدهیم باشد، خیلی موفقتر خواهیم بود. برای خود سینما هم خوب است، چون امروز یکی از ضعفهای عمده ما در سینما داشتن سناریوی خوب است و رفع این مشکل در عرصه ادبیات میتواند این ضعف عمده سینما را هم پوشش دهد.