
سرویس حاشیه نگاری: دوست من، حواست هست؟ هنوز یک ماه از حادثه دردناک تصادف قطار و جان باختن تعدادی از هموطنان مان نگذشته. حواست بود؟ همه میخواستند وزیر و وکیل و رئیس را بکشانند به میز محاکمه که مسئول این حادثه کدام وطنفروش بوده!
اما من حادثهای در حال اتفاق را سراغ دارم که کسی، کسی را به خاطرش پای میز محاکمه نمیکشاند. انگلیس کثیف ۹ میلیون ایرانی را بهطور عمد به بدترین شکل ممکن با همکاری وطن فروشها کشتهاند.
حواست هست؟ ۹ میلیون هموطن!
از تاریخمان با همکاری وطنفروشها حذفش کردند که وقتی هوای دست دادن با آنها به سرمان زد یادمان نیاید که روزی رجلی در این کشور نبود که رجاله نباشد.
حالا از آن روز یکصد سال میگذرد.
وقت سر برآوردن تاریخ شده
دست هنرمندان کشورم به باز نگاری این واقعه شوم مزین شد.
اما امان از وطنفروش!
در همین کشور در زمان افشای نامردی انگلیس کثیف در برابر جان مردم کشورم، نفوذ همان واژهای که علمدار این مردم هشدارش داده بود سر برآورد.
این بار نفوذ در شیوه مدیریت
در شهر من که چند سالن سینما دارد این هنر فاخر سهم بیکیفیتترین سینماها میشود.
حتی شرایط رقابت مساوی با فیلمهای همزمانش را پیدا نمیکند.
فیلمی روی پرده سینماهای باکیفیت شهرم است که هیچ بهجز بازآفرینی فرهنگ رقص و آواز و آموختن صحنههای عاشقانه به جوانان شهرم ندارد، این فیلم سهمش بهترین سینمای شهر و نیمی از نوبت پخش سینمایی دیگر است.
و این یعنی نامردی
علمدار مردم گفته بود که مواضع یا انقلابیاند یا ضدانقلابی
آقای مدیر مربوطه!
صحنه بسیار واضح است
اگر انقلابی هستی که نیک میدانی باید چه هنری کجا نمایش داده شود
اگر نیستی پس ضدانقلابی و همان نفوذی که علمدار فرمود در شیوه مدیریتت رخنه کرده
دیالوگ زیبای حکیم این فیلم فراموشم نمیشود که گفت:
تنفروش خودش را به جهنم میبرد، وطنفروش، وطن را!