در داستان حضرت شعیب نیز به ظلم در معاملات و همچنین مباحثی همانند غش یا تدلیس در معاملات در روایات اشاره شده است. این موارد ناشی از فساد اعتقادی شخص است. گاهی اوقات هم فرد بیاعتقاد نیست اما در عرصه رفتاری، چون قوانین و نظارت مرتبط وجود ندارد بنابراین رفتار فاسدانه در جامعه رواج پیدا میکند.
اما بُعد سوم فساد که از آن با عنوان فساد ساختاری تعبیر میکنیم در رباخواری و قمار به خوبی قابل مشاهده است. اگر ساختار اقتصادی در جامعه به شکل ربوی باشد و مردم به فکر این باشند که بدون زحمت کشیدن و به جای تولید و کسب و کار، درصدد محصول حاضر و آماده باشند و بدون دردسر به آن دسترسی پیدا کنند این همان رویکرد رباخواران است.
مرحوم علامه طباطبایی میفرماید تعابیر شدیدی که در مورد ربا در قرآن اشاره شده است در هیچ حرام دیگری قابل مشاهده نیست مگر سپردن جامعه به افراد نااهل، چراکه وقتی نااهلان، جامعه را در دست بگیرند همین موضوع منجر به فساد در جامعه خواهد شد.
مسئله قمار نیز در قرآن به عنوان فساد ساختاری مورد توجه قرار گرفته است. فقه ما شرایط خاصی برای معاملات قماری بیان کرده است. در این موارد افراد بر اساس حدسی که میزنند وارد معامله میشوند اما از منظر اسلام، چنین کاری حرام است و تبعات سنگینی نیز برای اقتصاد در پی دارد.
قرآن کریم با این سه نوع رویکردی که بیان شد نسبت به فساد موضعگیری کرده است. فساد اقتصادی انگیزه فساد را در جامعه نشان میدهد؛ به خصوص شکستن پیمانهای الهی در قرآن با عنوان زمینه فسادانگیزی در انسان بیان شده است. زمینههای فساد رفتاری نیز در همان فساد انگیزشی شکل گرفته که به ویژه ضعف قوانین منجر به این فساد میشود. در مورد فساد ساختاری نیز باید گفت که گاهی ساختار مالی جامعه به گونهای شکل گرفته که افراد خود را ملزم به این میدانند که اعمال فاسدانه انجام دهند.
وقتی ساختار قماری و ربوی نیر به نظام مالی و بازار سرمایه کشور ورود کند و به جای اینکه تولید رواج داشته باشد و فرد از راه ربا در صدد افزایش پول باشد، ساختارهای فسادانگیز در جامعه زیاد شده و گاهی افراد ملزم به اعمال فاسدانه در اقتصاد میشوند.