کدام آرمان!؟
یکی از مفاهیم گفتمانی انقلاب اسلامی مفهوم آرمانخواهی است. این مفهموم به دلیل ماهیت آیندهگرای انقلاب اسلامی به خصلت جداییناپذیر و ذاتی انقلاب اسلامی تبدیل شده است. اما از مفهوم آرمانخواهی هم مانند بسیاری دیگر از مفاهیم اجتماعی همچون آزادی، عدالت، پیشرفت و... میتوان تفاسیر متفاوتی ارائه داد. این برداشتهای متفاوت به دلیل ماهیت اجتماعی زبان و ساخت اجتماعی این مفاهیم است. به همین دلیل از آرمانخواهی قرائتهایی منفی چون قرائت ذهنی ایدئولوژیک متصلب و لا یتغیر تا یک مفهوم رمانتیک و ادبی فاقد ارزش عملی ارائه میدهند. از این رو تبیین قرائت و تفسیر مرجح از آرمانخواهی در گفتمان انقلاب اسلامی یک ضرورت است و بدون این تفسیر این مفهوم میتواند کژکارکردی داشته باشد و به ضد خود تبدیل شود. این کژکارکرد میتواند تا جایی باشد که به جای آن که نقشی موثر و پویا در تحقق اهداف انقلاب ایفا کند، به مانعی عملی در مسیر تحقق اهداف انقلاب منجر شود.
تشیع و عقلانیت آرمان
آرمانخواهی در گفتمان انقلاب اسلامی منبعث از عقلانیت شیعی است. این عقلانیت به دو حوزه نظری و عملی تفکیک میشود. آرمانخواهی در حوزه نظر به شدت ارزشگرا و اصولمحور است. علاوه بر این در حفظ خلوص گفتمانی خود نیز به شدت حساس است و بر مرزبندیهای اعتقادی خود تاکید ویژه دارد. این برداشت را میتوان عقل نظری تشیع یاد کرد. عقل نظری تشیع مبتنی بر نفی غیر خدا و طواغیت در سپهر جامعه و سیاست و تشکیل حکومت عدل به محوریت امام معصوم به مثابه انسان کامل است. همین اعتقاد راسخ و حقطلبانه در طول تاریخ همواره از تشیع و بهویژه دوران ائمه هدی(ع) (از سال 10 هجری قمری تا 260 هجری قمری) جریانی مخالف و معارض حکومتهای ظالمانه و غیر مشروع اموی و عباسی ساخته است.
آرمانخواهی عزلتنشینانه یا مشارکت آرمانخواهانه؟
اما طرف دیگر عقلانیت شیعی جنبه عملی آن است که میتوان از آن به عقل عملی یاد کرد. این عقلانیت در تعامل با شرایط زمان و مکان و واقعیتهای عرصه عمل، معنا مییابد. تشیع در حوزه عقل عملی به هیچ عنوان به مثابه یک اپوزوسیون در حاشیه نبوده و به سوی انزوای از تاریخ و جامعه و خانهنشینی و عزلتگزینی نرفته است. این عقلانیت همواره درگیر در تاریخ و جامعه بوده و اتفاقا در منحرفترین دورانهای تاریخ، بیشترین فعالیت و مشارکت در تاریخ و جامعه را رقم زده است. (دوران امام حسین(ع)) پس مشارکتی که با هدف تغییر شرایط و برگرداندن مسیر تاریخ و هدایت جامعه به وقوع پیوسته باشد، میتوان بر آن مشارکت آرمانخواهانه نام نهاد.
واقع بینی و صبر آرمانخواهانه
اما باید توجه داشت که عقل عملی در تشیع مبتنی بر شرایط زمان و مکان شکل میگیرد. به عبارت دیگر تشیع در روش با واقعیتهای عرصه عمل تصمیمگیری میکند. از این رو در روش به شدت متنوع و متکثر است. لذا همین عقلانیت عملی تشیع است که به تشیع خصلتی محتاط، دوراندیش، صبور و واقعبین داده است. این عقلانیت عملیِ ناظر به واقعیتهای عرصه عمل و توانایی و قدرت جریان حق و شرایط زمان و مکان در سیره عملی ائمه اطهار(ع) تجلی یافته است. از همین روست که در سیره ائمه اطهار از همکاری با سیستم سیاسی وقت (دوران حضرت علی(ع))، صلح تحمیلی و مصلحتی (دوران امام حسن(ع))، قیام بیدارگرانه (دوران امام حسین(ع))، تربیت و کادرسازی (دوران امام سجاد(ع))، تقیه، روشنگری، مبارزه علمی با معارف درباری و بدعتهای سیاسی و کادرسازی (دوران امام باقر(ع))، تقیه و برحذر داشتن از قیام عجولانه و کادرسازی (دوران امام صادق(ع))، مخالفت علنی و روشنگری (دوران امام کاظم(ع)) تا ولیعهدی (دوران امام رضا(ع)) و... را میتوان مشاهده کرد.
تسلیم واقعیت یا تغییر واقعیت؟
البته نباید فراموش کرد که علیرغم این تنوع و تکثر روشی در عقل عملی، تشیع همواره با یک خودآگاهی نسبت به رابطه روش و هدف و عدم جایگزینی اینها با یکدیگر، رفتار و راهبرد خود را تنظیم کرده است. به تعبیر دیگر تشیع هیچگاه به دلیل شرایط زمان و مکان و واقعیتهای عرصه عمل آرمان را قربانی واقعیت نکرده و از آن کوتاه نیامده است. بلکه بر عکس، تشیع با لحاظ همه واقعیتهای عرصه عمل به دنبال تغییر واقعیتها، به نفع آرمانها و اهداف خود بوده است. بنابراین میتوان ادعا کرد که تشیع با فهم واقعیت به دنبال تغییر آن است، نه تسلیم به آن!
آرمانخواهی واقعبینانه و تفکیک هدف از روش
لذا خوانش مرجح از آرمانخواهی واقعبینانه آن است که با تفکیک حوزه هدف و روش؛ آرمانخواهی را در حوزه هدف و واقعبینی را در حوزه روش و در طول آرمانخواهی تفسیر کنیم، نه آرمانخواهی را در طول واقعبینی! در نتیجه مفهوم آرمانخواهی واقعبینانه با این وصف یک مفهوم اصیل شیعی است.
رویاروی تدریجی آرمانخواهی واقعبینانه با نظام سلطه
آرمانخواهی واقعبینانه به معنای آرمانخواهی در هدف و واقعبینی در روش دلالت دیگری نیز دارد که آن توانمندسازی عملی، آمادهسازی تشکیلاتی به اندازه نیاز آرمانی است. به عنوان مثال وقتی آرمان تشیع تشکیل حکومت جهانی و مقابله با نظام سلطه جهانی است؛ توانمندسازی عملی و آمادهسازی تشکیلاتی مورد نیاز بسیار متفاوت خواهد بود و رویارویی با طواغیت و استکبار بر اساس میزان توان و آمادگی کسب شده و به صورت تدریجی و گام به گام به وقوع خواهد پیوست تا زمانی که آرمان تشیع تنها تشکیل یک حکومت اسلامی در نقطهای خاص از کره خاکی باشد. لذا و شاید زیباترین بیان از آرمانخواهی واقعبینانه بدین معنا را بتوان در کلام مولا علی(ع) یافت که فرمود :«لَسْنَا نُرْعِدُ، حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ، حَتَّى نُمْطِرَ» (نهج البلاغه – خطبه 9) یعنی تا کاری انجام ندهیم، سر و صدایی نداریم و تا قطره قطره نباریم، سیلاب به راه نمیاندازیم. اکنون با توجه به مطالب بیان شده به تبیین تفاسیر غیر مرجح از آرمانخواهی و واقعبینی میپردازیم؛
فنا و نابودی در آرمانخواهی مهیجانه
آن قرائت از آرمانخواهی که توجهی به شرایط زمان و مکان ندارد و واقعیتهای عرصه عمل را برای تحقق آرمانها لحاظ نمیکند، بیشتر قرائتی است که ترسیم وضع مطلوب میکند و صرفا جنبه انتقادی و اعتراضی نسبت به وضع موجود خواهد داشت و فاقد ارزش عملی است. معتقدان به این قرائت از آرمانخواهی زمانی که وارد عرصه عمل شوند، به دلیل بیگانه بودن با شرایط زمان و مکان و واقعیتهای عرصه عمل خیلی زود رادیکال و افراطی خواهند شد و با رفتارهایی ایدئولوژیک جایی برای رفتار عاقلانه نخواهند گذاشت. آنها در هر حالت با ایجاد هیجان و شور اجتماعی و بدون برآورد دقیق از تواناییها و قدرت جریان حق و جریان باطل به دنبال یک تغییر سریع و انقلابی هستند که البته حضوری مقطعی در عرصه عمل خواهند داشت و به سرعت از عرصه عمل حذف میشوند. نمونه بارز این جریان را میتوان در قیام توابین به رهبری سلیمان صرد خزاعی در مقایسه با قیام مختار دید که به هیچ یک از اهداف قیام دست نیافت و تنها خود و یارانش را به دم تیغ و شمشیر داد.
قرائت تکنوکراتیک از آرمانخواهی واقعبینانه
از سویی دیگر قرائتی پراگماتیستی از آرمانخواهی واقعبینانه وجود دارد که واقعیت را به ساحت هدف وارد میکند و به تفسیر آرمان بر اساس واقعیت میپردازد. این قرائت به دنبال تغییر آرمانها و اهداف به منظور پذیرفته شدن در شرایط موجود از سوی قدرتها و جامعه زمان خود است. این قرائت یک قرائت انحرافی و خطرناک از واقعبینی است که مرزبندی و خلوص گفتمانی تشیع را از بین برده و راه را برای نابودی اعتقادی تشیع هموار میکند. در واقع این قرائت به جای تغییر واقعیت، تسلیم واقعیت میشود. نمونه بارز این جریان را میتوان در دوران معاصر و با ورود اندیشههای غربی و شکلگیری طبقه تکنوکرات در جوامع شیعی و بویژه در جمهوری اسلامی مشاهده کرد. جریانی که با ذهنی و توهمی خطاب کردن آرمانخواهی و یا ایدئولوژیک و غیر معقول خواندن آن به دنبال حضور در سیستم جهانی و نظام بینالملل به قیمت قلب ماهیت تشیع، حفظ ظواهر آن و دست کشیدن از آرمانهاست. از این نوع نگاه را میتوان به عنوان ذبح آرمان به پای واقعیت یاد کرد.