به گزارش حلقه وصل، «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمدحسین مهدویان این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است، این فیلم برداشتی از زندگی احمد متوسلیان از فرماندهان سپاه پاسداران در جنگ بود. این اثر سینمایی که به نسبت دیگر آثار سینمای ایران بسیار متفاوت است توانسته نظر مخاطبان را به خود جذب کند.
صادق کرمیار نویسنده، کارگردان و منتقد و محمدحسین مهدویان کارگردان این اثر سینمایی، در بخش اول این مصاحبه بحث مخاطب شناسی کارگردان مورد بررسی قرار گرفت و اینکه کارگردان به خوبی می دانسته است که این اثر را برای چه گروه از مخاطبان جلوی دوربین برده است.
اما در بخش دوم این مصاحبه صادق کرمیار اشاره میکند که فیلمساز در بخش هایی از فیلم می توانست اطلاعات بیشتری را از شخصیت اصلی داستان ارائه دهد تا مخاطب بیشتر با او آشنا شود. وی همچنین در بخش دیگری از صحبت های خود بیان می کند که احمد متوسلیان می تواند الگوی کاملی از یک مرد در جامعه باشد.
محمدحسین مهدویان نیز در بخشی از این مصاحبه بیان می کند که نقد مناسب می تواند به فیلمساز کمک کند تا در آینده به بهترین نحو آثار خود را جلوی دوربین ببرد. وی همچنین بیان کرد یکی از مهمترین اهدافش در این فیلم دنبال کردن شخصیت احمد متوسلیان بود و نمی خواست فیلم رویدادمحور باشد.
صادق کرمیار درباره به تصویر کشیدن روابط احمد متوسلیان و همرزمانش در فیلم «ایستاده در غبار» گفت: در برخوردهای احمد متوسلیان با شهید وزوایی، فیلمساز بسیار دقیق و حساب شده با موضوع روبرو شده ولی این به آن معنا نیست که این بخش کامل و جامع است بلکه این بخش به اندازه ای که فیلمساز می خواسته آن را به مخاطب نشان دهد، ساخته شده است. این در حالی است که نیاز مخاطب بیشتر از این اطلاعاتی بود که فیلمساز داده است اما فیلمساز ترجیح داده است که همین اندازه اطلاعات را در اختیار مخاطب قرار دهد و مخاطب اگر به دنبال اطلاعات بیشتر است خودش سراغ تحقیق و پیگیری برود.
لازم است روایت سینمایی از جنگ در دهه ۶۰ با امروز متفاوت باشد
این نویسنده درباره برخورد احمد متوسلیان با شهید وزوایی که در این فیلم به تصویر درآمده است، توضیح داد: او درست ترین و منطقی ترین برخورد به عنوان یک فرمانده نظامی را انجام می دهد. کسانی که نسبت به مباحث نظامی اطلاعات ندارند این برخورد را به حساب اخلاق تند احمد متوسلیان می گذارند، در صورتی که متوسلیان در این بخش برخورد نظامی داشته است. این امر نشان می دهد که احمد متوسلیان مسلط به کار فرماندهی است. روایت از این شخصیت یک روایت رئال و مبتنی بر واقعیت های تاریخی آن دوره و با پرهیز از اغراقگویی هایی است که در روایت های درونی ممکن است رخ دهد. فیلمساز این شخصیت را برای آن دسته از مخاطبانی که از اول مدنظر داشته به نمایش گذاشته و اگر فیلمساز می خواست این شخصیت را برای مخاطب خاص روایت کند، بی شک این شیوه روایت را انتخاب نمی کرد.
وی دلیل تاکیدش بر اهمیت مخاطب را اینگونه بیان کرد: تاکید من روی مخاطب شناسی به این دلیل است که امروز فیلمسازان ما به مخاطب اهمیت نمی دهند و تنها فیلم خود را می سازند.
کرمیار با بازگشت به بحث روایت در سینمای دفاع مقدس عنوان کرد: در دهه ۶۰ که جنگ جریان داشت طبیعی بود که هر اثر هنری که خلق می شد همسو با سیاست های جنگی باشد یعنی این آثار باید دارای حماسه، شهادت و دیگر عناصر لازم در چنین روایت هایی می بود، اما بعد از پایان جنگ ضرورتی به این کار نبود اما همچنان فیلمسازان و نویسندگان ما فیلم های دفاع مقدس را با همان گفتمان دهه ۶۰ می ساختند.
نویسنده رمان «نامیرا» با اشاره به اینکه شیوه روایت در «ایستاده در غبار» یک شیوه متعادل در برخورد با گفتمان حاکم بر دفاع مقدس است، تاکید کرد: این برخورد نه برخوردی است که همه چیز را مقدس نشان دهد و نه برخوردی که همه چیز را لمپنی نشان دهد. این شیوه نگاه متعادل بر گفتمان حاکم بر دفاع مقدس که به نظر من می تواند نقطه عطفی برای رفتارهای هنری و برخوردهای هنری با دفاع مقدس باشد بسیار ارزشمند است و باید به آن توجه ویژه کرد. با توجه به اینکه سینما یک هنر صنعت است باید کسانی که در این حوزه سرمایه گذاری می کنند که اکثرا هم بخش خصوصی نیستند، نگاه خود را توسعه دهند. در ظاهر موسسه ای که برای این فیلم سرمایه گذاری کرده است، چنین نگاهی را داشته و سعی کرده است تعادل را در روایت «ایستاده در غبار» بپذیرد. شاید اگر فیلمساز در جای دیگری مانند «روایت فتح» این فیلم را می ساخت، «ایستاده در غبار» اینگونه ساخته نمی شد. سرمایه گذاران این فیلم با شناخت تازه ای وارد گفتمان دفاع مقدس می شوند و این شناخت تازه می تواند ارتباط بین نسلی را در عرصه دفاعی کشور افزایش دهد. فکر می کنم اگر این نگاه در فیلمسازان دیگر گسترش پیدا کند و این شیوه روایت از دفاع مقدس تبیین شود و کسانی که می خواهند سرمایه گذاری کنند با این شیوه روایت ارتباط برقرار کنند، می توانیم شاهد اتفاق تازه ای در فیلمسازی جنگ داشته باشیم.
عناصر فیلم با شیوه روایت آن همگام است
وی با اشاره به اینکه موسیقی فیلم به ریتم روایت کمک کرده است، توضیح داد: در واقع علاوه بر اینکه موسیقی از ریتم روایت کمک گرفته است، خود به ریتم نیز کمک کرده است. با توجه به اینکه فیلم به فصل های مختلف تقسیم شده فیلمساز ریتم فیلم را به مرور تند کرده و موسیقی به این ریتم کمک کرده است. البته باید این را بگویم که عناصر فیلمسازی را نمی توان به صورت مجزا مورد بررسی قرار داد، چرا که همه این عناصر وابسته به فکر و تفکر فیلمساز است، در واقع هرکدام از این عناصر از عناصر دیگر تاثیر می گیرند و هم بر عناصر دیگر تاثیر می گذارند. یعنی طراح صحنه در این فیلم هم از شیوه و ساختار روایت تاثیر گرفته و هم بر آن تاثیر گذاشته است. بازی ها نیز به همین گونه است، سخت ترین کار فیلمساز در این فیلم این است که «ایستاده در غبار» هیچ دیالوگی ندارد و چند دیالوگی هم که وجود دارد کاملا مستند از صداهایی است که از احمد متوسلیان باقی مانده است. در این شیوه روایت، هم بازی گرفتن از بازیگر بسیار دشوار و هم بازی کردن بازیگر دشوار است. فکر می کنم محمدحسین مهدویان در این بخش ریسک کرده و البته ریسک او بسیار موفقیت آمیز بوده گرچه می توانست در لایه های این شخصیت عمیق تر پیش رود. بخش هایی در این فیلم بود که فیلمساز میتوانست به خوبی لایه های عمیق تری از شخصیت متوسلیان را برای مخاطب نشان دهد که این اتفاق رخ نداده است. امیدوارم این کارگردان در تجربه های بعدی فیلمسازی خود در کنار ادامه دادن این شیوه فیلمسازی برای شناخت دفاع مقدس به نسل جدید، به نشان دادن لایه های بیشتری از شخصیت داستان خود توجه کند.
کرمیار بیان کرد: اگر قرار بود این فیلم برای نسل گذشته که جنگ را دیده اند، ساخته شود باید با نگاه همین نسل جلوی دوربین می رفت. نسل جدید هم که می خواهد با نگاه انتقادی سیاسی به جنگ نگاه کند که این نگاه هم یک نگاه سطحی است، اما نگاه سومی که می توان دفاع مقدس را در جنگ نشان داد، همان شیوه ای است که محمد حسین مهدویان از آن در فیلم خود استفاده کرده است.
محمد حسین مهدویان کارگردان فیلم در ادامه این نشست و درباره نکاتی که صادق کرمیار درباره فیلم گفته است، بیان کرد: آقای کرمیار به نکات بسیار دقیقی در این فیلم اشاره کردند و بخشی از این گفته ها به گونه ای نیت خوانی از نظر من بود که بسیاری از آنها درست بود. زمانی که فیلم می سازیم، تصمیم هایی می گیریم که برخی از این تصمیم ها ناخودآگاه است. فیلم ساختن با تحلیل کردن فیلم فرق دارد، در هنگام تحلیل یک فیلم می توان آن را به اجزای مختلف خرد کرد، اما هنگام فیلمسازی نمی توان به این مساله توجه کرد و باید همه موارد فیلمسازی را مورد توجه قرار داد که مخاطب هم در کنار آن وجود دارد. گاهی هم در این میان ممکن است که کارگردان غفلت هایی در این زمینه داشته باشد. گاهی فیلمساز در طول کار تصمیم هایی می گیرد که تنها خودش می داند چرا چنین تصمیمی گرفته است.
وی توضیح داد: بعد از ساخته شدن فیلم، کارگردن مجبور است که از آن وضعیت ناخودآگاه که منجر به ساخت فیلم شد به یک وضعیت خودآگاه برسد چراکه با دیده شدن فیلم سوال های مختلفی از سوی مخاطب برای لحظه هایی از فیلم مطرح می شود.
این کارگردان تاکید کرد: به هر حال نقدهای آقای کرمیار بسیار درست بود و شنیدن این نقدها به من کمک می کند تا بتوانم خود را برای فیلم های دیگرم تربیت کنم، تا این موارد به گونه ای در ناخودآگاه من قرار گیرد تا بتوانم آن را در فیلم بعدی اعمال کنم زیرا اتفاقا قرار است فیلم بعدی خود را نیز با همین شیوه جلوی دوربین ببرم. به هر حال من باید در ناخودآگاهم چیزهایی را بکارم که به خلق درست کار بعدی ام کمک کند.
مهدویان: ما فیلمسازان از نقد آثارمان بینیاز نیستیم
وی بیان کرد: فیلمسازان ما نیازمند نقد و تحلیل آثار خود هستند و تنها مدلی از نقد به کار فیلمسازان می خورد که او را نسبت به ابعاد تازه ای از کارش آگاه کند. این مدل نقد به فیلمساز یاد می دهد که آن چه که در ذهن کارگردان شکل گرفته است به صورت اوراق شده آن چگونه توسط مخاطب و منتقد دیده می شود و یاد میگیرد که چه چیزهایی را در ذهن خود پرورش دهد تا در نهایت تبدیل به ناخودآگاه من شود تا در هنگام ساخت فیلم جدیدم به کمکم بیاید.
صادق کرمیار در ادامه این نشست گفت: گاهی در طول فیلمسازی یک چیزهایی برای خود فیلمساز جا افتاده است و باید دقت کند و بداند که این چیزها می تواند برای مخاطب هم جا افتاده باشد یا خیر. در یک سکانس می بینیم که یکی از شخصیت های فیلم برای یک جراحی باید داروی بیهوشی مصرف کند که بعد از به هوش آمدن شروع به صحبت درباره مسائلی می کند، در همین میان وقتی نوبت به جراحی متوسلیان می رسد اجازه تزریق داروی بیهوشی را نمی دهد و ترجیح می دهد درد بکشد اما بیهوش نشود. از نظر من این سکانس می توانست برای فیلمساز جای کار بیشتری داشته باشد تا بتواند دلیل کار این شخصیت را نشان دهد. توجه به این مسائل می تواند به کارهای دیگر فیلمساز در آینده کمک کند.
وی ادامه داد: فیلمساز باید به نقطه هایی از این دست که می تواند روی مخاطب تاثیرگذار باشد، دقت بیشتری کند. اینکه امروز من به عنوان یکی از افراد جامعه حاضر هستم تا چه اندازه زجر بکشم تا بخشی از شهر خود صدمه نبیند؟ نمایش چنین از خودگذشتگی هایی توسط هنر امکان پذیر است و می تواند روی جامعه تاثیرگذار باشد. برای چنین کاری هنرمند باید با زبان مخاطب، حس و نگاه او آشنا باشد تا بتواند این معنی را به مخاطب منتقل کند. به سرمایه گذار این فیلم توصیه می کنم تا دوباره فرصت کار به محمدحسین مهدویان دهد تا این کارگردان بتواند سبک فیلمسازی خود را ادامه دهد، البته فیلمساز نیز باید به این مساله توجه کند که نباید این سبک فیلمسازی تبدیل به یک سری دوزی شود زیرا این خطر برای او وجود دارد.
کرمیار با تاکید بر اینکه فیلمساز باید به نقاط عطف مفهومی فیلم توجه نشان می داد تا مخاطب بتواند به خوبی با آن مواجه شود، عنوان کرد: البته باید این را توجه داشت که فیلمساز می خواسته است در این فیلم به همین اندازه از داستان را نشان دهد ولی با شناختی که از مخاطب این روزها پیدا کردم به نظرم مخاطب نیاز داشت تمرکز بیشتری روی نقطه های عطف مفهومی فیلم داشته باشد تا بتواند به مواردی از شخصیت متوسلیان پی برد.
فیلمی که میتوانست سیاستزده بشود و نشد
وی در ادامه بحث خود در بخش ابتدایی این نشست که پرهیز فیلمساز از ورود به مباحث سیاسی را نقطه قوت کار دانسته بود، توضیح داد: یکی از موارد مهمی که هوشمندی فیلمساز را نشان می دهد این است که وارد مباحث سیاسی نشده و فیلم دچار سیاست زدگی نشده است. این در حالی است که در آن دوره تاریخی اتفاقات سیاسی بسیار مهمی رخ داده است و این نشان دهنده هوشمندی فیلمساز است که نشان می دهد به خوبی از اتفاقات آن دوره خبر داشته است ولی می خواسته است از کنار آن عبور کند و تنها روی شخصیت متوسلیان مانور دهد.
مهدویان درباره این بخش از صحبت های کرمیار تاکید کرد: دقیقا من در فیلم همین هدف را داشتم و می خواستم تنها شخصیت اصلی را دنبال کنم و فیلم رویدادمحور نباشد، چراکه فیلم وارد فاز دیگری می شد. آنچه در حال حاضر برای من از اهمیت بسیاری برخوردار است، این است که جوان هایی که این فیلم را می بینند، احمد متوسلیان را دوست دارند و به او علاقمند می شوند. به خصوص دختران جوان به این شخصیت احساس علاقه پیدا می کنند و به گونه ای نگاه عاشقانه نسبت به مردی با چنین ویژگیهایی دارند.
کرمیار نیز تاکید کرد: به این دلیل که دختران جوان در این فیلم یک مرد می بینند؛ مردی که این روزها کمتر شبیه آن را میبینند. البته این را باید بدانیم که احمد متوسلیان توسط محمدحسین مهدویان بازآفرینی شده و این بازآفرینی مبتنی بر واقعیت های تاریخی آن دوران و شخصیت اصلی احمد متوسلیان است.
این منتقد سینما در پایان این بخش از صحبتهایش تاکید کرد: اگر دختران جامعه ما از این شخصیت خوششان می آید به این دلیل است که جامعه ما نیازمند الگویی از مرد است که بتوان به او تکیه کرد. این فیلم نشان داد برای معرفی الگوی یک مرد به جامعه، افرادی مانند احمد متوسلیان مناسب و دلچسب هستند. به هر حال شخصیت کلی مردان امروز جامعه ماحاصل تک تک عناصر جامعه امروزی است، ما آنها را اینگونه تربیت کردیم و اگر اشکالی است از ما است نه از آنها. اگر اشکالی در بین جوان های امروز ما وجود دارد، از نگاه فرهنگی مسئولان است. اکثر مسئولان فرهنگی ما طی ۳۰ سال گذشته دغدغه فرهنگی نداشتند و تنها به فرهنگ نگاه سیاسی داشتند. به همین دلیل جامعه ما به جایی رسیده است که شناخت یک مرد به ما لذت می دهد.