حلقه وصل:صادق یزدانی
سحرگاه جمعه 13 دی ماه شاید تلخترین جمعه چهل ساله گذشته برای هر ایرانی رقم خورد. خبر، غیرقابل باور و تصور بود و آرزوی همه این بود که کاش دروغ باشد. خبری که همه جهان را تکان داد. مردم دنیا کسی را از دست دادند که مدیون فداکاریهایش در مبارزه با داعش و نابودی این جنایتکاران بودند؛ هر چند تصویر رسانهها چیز دیگری از او ساخته بود.
***
«همه آمده بودند.» این بهترین تیتری است که برای تشییع یک قهرمان مسلمان ایرانی میتوان استفاده کرد.
مدتی بود که از همه جا این نغمه به گوش میرسید که جامعه دچار افتراق شده است و مردم مایوس شدهاند و اختلاف و دودستگی وجود دارد. پس از آشوبهای سال 96 و افزایش مشکلات اقتصادی، همچنان جامعه ملتهب و آماده اتفاقات تازه بود. مساله گرانی بنزین در سال 98 عاملی برای رخدادهای تازه شد و دشمنِ همیشه آماده هم برای سوء استفاده از این اتفاق، لحظهشماری میکرد تا بتواند باز هم از این آب گلآلود ماهی صید کند.
اما در میان همه این بحرانها و اتفاقات، خون حاج قاسم سلیمانی عاملی قوی و پررنگ برای اتحاد و انسجام میان ایرانیان شد. هر چند این هزینهای گزاف و قیمتی بالاست اما خبط و خطای دشمنِ همیشهی مردم دنیا (آمریکا)، وسیلهای شد تا ایران، رنگ اتحاد به خود ببیند و مردم، فارغ از همه مشکلات و گرفتاریهایی که دشمنان و بیتدبیری مدعیان تدبیر برایشان ایجاد کرده است، به میدان آمدند.
شکوه حضور ایرانیها جلوهای عجیب پیدا کرد. پس از مراسم تشییع امام خمینی(ره)، مراسم حاج قاسم، بزرگترین تشییع نام گرفت و همه آمدند تا نشان دهند که به گفتمان مقاومت پایبندند و قدر مدافعانشان را میدانند. مردم آمدند تا بگویند شبهات و سوالات مسخرهای از این جنس که «نه غزه نه لبنان...» و... تنها یک هجمه رسانهای از طریق اکانتهای فیک سعودینشین است و قرار نیست این ابهامات در ایرانیها اثری بگذارد.
مردم، قدردان کسانی هستند که برایشان جانفشانی میکنند و حاج قاسم قله این جانفشانیها بود؛ کسی که سالها در دفاع مقدس دینش را ادا کرد و بعد از آن هم در جبهه نبرد خارج از ایران، به فکر حفظ مرزهای ایران و اسلام بود و مفهوم مقاومت را برای ایرانیان ترجمه کرد. علاوه بر این، تشییع حاج قاسم، عاملی برای پیوند میان مردم ایران با عراقیها و کشمیریها و افغانستانیها و... شد. آنها هم برای بزرگداشتش سنگ تمام گذاشتند و انسجام جبهه مقاومت هم به برکت این خون، احیا شد.
طبیعی است که این اتحاد و انسجام را دشمنِ همیشگی نمیتواند ببیند و به فکر راهی برای تخریب آن میگردد. تفاوتی نمیکند که هواپیمای بوئینگ به دلیل خطای انسانی یک نیروی فداکار و امتحان پسداده سقوط کرده باشد یا به دلیل هک شدن سیستم موشکی و نفوذ در سیستم دفاعی و کنترل کردن هواپیما توسط دشمن از راه دور و اختلال در رادار و هزار گمانه دیگر؛ مهم آن است که دشمن از این فرصت برای ایجاد تشتت و دودستگی و بر هم زدن اتحاد و انسجام استفاده میکند و از ایرانیان و محور مقاومت، انتقام میگیرد.
دستگاه رسانهای آمریکایی تمام تلاشش را کرد تا ایرانیها به جای فکر کردن به توفیق عظیم انتقام سخت در عینالاسد، به فکر عدم صداقت مسئولان کشور باشند و شجاعت مثالزدنی در بیان واقعیت این اتفاق را نادیده بگیرند. همه این اقدامات و برنامهریزیها برای ایجاد تفرقه و تردید و بدبینی در مردم و برای انتقامگیری از انسجام مثالزدنیای بود که با شهادت حاج قاسم رخ داد و شیرینی این اتحاد را به کام مردم تلخ کرد. این برنامه دقیقا شبیه آن اتفاقی بود که پس از انتخابات سال 88 و حضور حداکثری مردم پای صندوق رای رخ داد که با فتنه 8 ماهه، شیرینی آن حرکت عظیم هم تلخ شد.
به نظر میرسد حالا باید حرکت بعدی شطرنج آنها را حدس زد و حرکات خود را با آن تنظیم کرد و اتفاقا نباید انتظار یک بازیکن منطقی و جوانمرد را هم داشت. باید پیشبینی یک ناجوانمردی و خباثت دیگر را از دشمن داشت. آمریکاییها مخفیانه و پنهانی عمل کردند و کسی در دنیا و ایران دستشان را ندیده است. منطقی است که ضربه جمهوری اسلامی نیز باید از این جنس باشد؛ بسوزاند اما اثری از زننده ضربه مشخص نباشد. ضربه عینالاسد نشان داد که آمریکا حاضر است به هر دروغی متوسل شود اما زیر بار اینکه ایران به او صدمهای وارد کرده است، نرود و این بهترین فرصت برای ماست.
دشمن حالا از همه حربههایش استفاده کرده و در حوزه فرهنگ و ورزش و اقتصاد و مذهب و... پیادهنظامش را مجهز کرده است تا جو روانی جامعه را به هم بریزد و الحق در کُفرش، ثابتقدم، هنرمند، طراح و مبتکر است. اما نمیداند که «و مکروا و مکرالله والله خیرالحاکمین» و «من کان لله کان الله له» البته به این شرط که کار ما برای خدا باشد.