به گزارش حلقه وصل، آیت الله علی اکبر رشاد در ابتدای درس خارج فقه امروز صبح خود در حوزه علمیه امام رضا (ع) تهران طی سخنانی در واکنش به اقدام نابخردانه یکی از معمّمین در به آتش کشیدن یکی از متون معتبر علمی واکنش نشان داد.
رئیس شورای حوزههای علمیه استان تهران با اشاره به حدیث مولای متقیان در حکمت ۶۷ نهج البلاغه پیرامون رفتارشناسی جاهل گفت: رفتار یک عمامه بسر مدعی طب اسلامی و انتشار آن در فضای مجازی در روزهای اخیر مایه تأسف و تعجب شد؛ به تعبیر امیرالمومنین حضرت علی (ع): «الْجَاهِلُ إِمَّا مُفْرِطٌ أَوْ مُفَرِّطٌ» (شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج ۱۸، ص ۲۱۶) «انسان جاهل همواره یا دچار افراط است یا گرفتار تفریط»؛ کلام حضرت در رفتارشناسی افراد جاهل بسیار عمیق و دقیق است. این رفتار سفاهت آمیز و نسنجیدهای که از این آقای معمم سرزد لطمهی سختی به حیثیت دین و دینداری، و مکتب اهل بیت (ع)، حوزه و زیّ روحانیت، حیثیت علمی کشور، جامعه اسلامی و ایران زد. واقعاً جای تأسف، تعجب است که چرا افرادی از سر جهل یا هواهای نفسانی یا به خاطر بعضی مطامع مادی، دست به کارهای قبیح و شنیعی از این قبیل (سوزاندن یک کتاب علمی معتبر) میزنند و حیثیت دین و علم را به بازی میگیرند؟. به بهانه اینکه طب مدرن، طب استعماری و مایه سلطه کفار است و به روشها و دستورهای غیر شرعی و احیاناً به توهم این آقا حرام میخواهد دردها را معالجه کند. این رفتار، رفتار بسیار قبیح و زشتی بود و یادآور دانش ستیزی و دانشمندسوزی قرون وسطایی بود. زمانی در غرب و میان مسیحیان رفتارهایی نظیر این رفتار اتفاق میافتاد، که میتوان گفت: در بستر مسیحیت کمابیش طبیعی بود برای این که مسیحیت موجود سر سازگاری با علم و دانش و تمدن ندارد. اما دین اسلام که یکسره علم، معرفت، آگاهی و آزادی است چنین رفتارهایی را بر نمی تابد.
هر آنچه ضد علمی باشد ضد دینی هم هست
وی با اشاره به اینکه این رفتارها ضد علمی است و هر آنچه ضد علمی باشد ضد دینی هم هست گفت: رفتارهای جاهلانه که روزگاری کسانی مثل کسروی مرتکب میشدند بیآنکه فهم کنند که غزلیات عرفانی چه مفاهیم و معارفی را القا و ارائه میکنند؛ در واقع امثال حافظ را به آتش کشیده و میسوزاندند و جشن کتابسوزی و حافظ سوزی راه میانداختند. این رفتارهای جاهلانه از امثال کسرویها انتظار میرفت اما از یک عمامه به سر در محیط حوزه بسیار بسیار دور از انتظار و خسارت بار بود. این رفتارها علاوه بر اینکه وجهه حوزه را مخدوش میکند چون یک عمامه به سر مرتکب این کار نسنجیده شده چهره جامعه روحانیت را نیز تخریب میکند. به نظر میرسد کسی که چنین رفتار نابخردانه و نسنجیدهای را انجام میدهد صلاحیت ذی طلبگی و روحانیت را ندارد چنین کسانی شایسته نیستند که در زیّ روحانیت باشند.
آفت نوظهور پرداختن طلاب به امور غیرمربوط به شؤون روحانیت
وی افزود: نمی دانم چه بلایی بر سر روحانیت و حوزه آمده است که هردم اتفاق تلخ جدیدی ناشی از رفتارهای نسنجیده و خلاف شؤون از سوی افرادی میافتد! البته که نمیتواند مجموعه این رفتارهای نادرست و خسارتبار پشت صحنه و پشت پرده نداشته باشد! به احتمال قوی جریانهایی در پشت پرده، این رفتارهای زشت را رقم میزنند که طلاب و روحانیون به کارهایی که ربطی به شئون روحانیت و اهداف و تکالیف طلبهها ندارد دست بزنند. یکی مطب دایر میکند! آیا کار ما طب الابدان است یا طب الادیان؟ با اشتغال به درمان جسم مردم -اگر درست هم باشد- از وظیفه اصلی مان، که درمان روح انسان است، باز میمانیم و این هنر نیست! گاهی رسانههای ما اینطور نشان میدهند که یک طلبه مطب دارد و بیماران را معالجه میکند. خب او هنر نکرده است از کار اصلی خود بازمانده است. این همه طبیب داریم مگر اطباء در کار دین دخالت میکنند و آیا حق دارند دخالت کنند؟ ما چه حقی داریم به نام طب سنتی طب اسلامی و عناوین مشابه آن در کار طب دخالت کنیم؟ و یا طلبهای به بهانه رسیدگی به حیوانات و ترحم به حیوانات و محیط زیست با حیوانات وحشی کار میکند. اخیراً خبر فاجعه آمیز دیگری پخش شد که طلبهای مسئول هیئت بولینگ و بیلیارد شده است.
تعجب از تصدی هیئت بولینگ و بیلیارد توسط یک طلبه
وی افزود: فرض کنیم که در بولینگ و بیلیارد قمار صورت نمیگیرد ولی آیا کار و انسان قحط بوده است که یک عمامه به سر مسئول این کار بشود؟ مسئول امری بشود که شبهه ناک است؟ قبل از انقلاب ساختمانهای ورزش بیلیارد قمارخانه بود اگر فرض کنیم الان به صورت ورزش درآمده و یک ورزش فکری است، آیا ما طلبهها همه وظایف خود را انجام دادهایم؟ همه مساجد پر از ائمه جماعات است؟ مدارس از حضور طلبههای فاضل، اخلاقی، خوش فکر خوش رفتار و مربی پر است؟ آیا پارکها را اداره کردهایم؟ مشکل همه شئون فرهنگی کشور حل شده و آیا همه شئون معنوی کشور مدیریت و تأمین شده است و حال نوبت به این رسیده که ما مسئول بیلیارد و بولینگ و طبابت جسمانی مردم بشویم؟ آیا کار ما واقعاً این است؟ این همه کارها و وظایف و تکالیف و ضروریت های بر زمین مانده وجود دارد بعد سراغ این جور امور برویم؟ یک عده هم خوششان میآید اما این کار غلط و انحرافی است و حاصل آن همین میشود که ملاحظه میکنید. وقتی یک طلبه خارج از وظایف و دور از زیّ طلبگی وارد امور و شئونی مانند طبابت مردم میشود از این جاها سر در میآورد که یک کتاب علمی معتبر را آتش بزند و در کل دنیا چهره تشیع، ایران اسلام و انقلاب و روحانیت و حوزه را خدشه دار کند با این ادعا که میخواهم دانش و علم جدید و قدیمی را ترویج کنم. خوب حالا فرض که کار درستی باشد. شما کار خودتان را انجام بدهید چه کار با سایر رشتهها و سایر رویکردها و اسلوبهای طبابت و درمان دارید؟
لطمه سنگینی که این رفتار به آرمان تاریخ ساز و مهم علم دینی میزند جبران ناپذیر است
لطمه سنگینی که این رفتارها به آرمان خطیر، حساس، تاریخ ساز و مهم تولید علم دینی میزند جبران ناپذیر است. چون بعضی این رفتار و این افراد را به عنوان و به حساب تولید علم دینی و عالمان دینی به معنای دانشمند دینی میگذارند! و بعد ما را متهم میکنند شما که دم از تولید علم دینی و علوم انسانی اسلامی می زنید میخواهید این چنین کنید و این میشود علم دینی! در حالی که کسی که چنین ادعایی ندارد و کسی نمیگوید. دشمنان ما نگفته و ناکرده ما را متهم میکنند که میخواهند همه چیز را از آیات و روایات استخراج کنند و میخواهند عقل و تجربه را کنار بگذارند. چند سال پیش بعضی از روشنفکران سکولار این اتهام را به آرمانداران و هواداران تولید علم دینی زدند که شما میخواهید علم نقلی را جایگزین علم عقلی و علم تجربی کنید. احدالناسی چنین حرفی را نمیزند و ادعایی را ندارد مگر افراد جاهلی نظیر این آقا. آن وقت این رفتار شاهد عینی میشود برای این افراد که ببینید ما گفتیم اینها میخواهند علم را فقط نقلی کنند این هم شاهدش! در حالی که کسی چنین ادعایی ندارد.
علم دینی، علم نقلی نیست
آیت الله علی اکبر رشاد با تصریح اینکه علم دینی چند منبعی است (تواما به اتکاء عقل، تجربه، نقل و حتا فطرت تولید میشود) گفت: بخشی از گزارههای علمی از آیات و روایات نیز قابل استنباط هستند. عمدتاً مبانی و پیش انگارههای علوم، زیرساختهای معرفتی و پیش فرضهای آن (بخصوص در مورد طبیعیات) و نیز منطق و معیارهای اعتبار آن از آیات و روایات قابل استنباط است. گزارههای علوم انسانی از آیات و روایات قابل استنباط است اما بنا نیست که فقط با استناد به نقل، علوم انسانی اسلامی تولید کنیم! آن هم نقل سست و نقل بی سند. هزاران روایت اگر در طب و طبیعیات در منابع ثبت و ضبط شده باشد از این هزارها معلوم نیست چند ده تا و یا حداکثر چند صدتا به لحاظ سند معتبر و قابل اعتماد هستند. علم را نمیتوان با همه گستردگی و تنوعی که امروزه دارد و تبدیل به اقیانوسی کران ناپیدا شده سند معتبر آمده تولید کرد و نام آن را علم دینی و علم اسلامی و طب اسلامی و طبیعات اسلامی گذاشت. علم دینی از روشگان و آمیخت ساختگان برخوردار است. یعنی علم دینی هم از منبع عقل، هم از منبع قرآن، هم از منبع آیات و هم از ابزار تجربه استفاده کرده و حتی از منبع فطرت استفاده میکند و علم دینی برایند همه منابع و مجاری معتبر معرفتی است نه صرفاً روایات، آن هم روایاتی که غالباً فاقد سند و فاقد اعتبار است!
وی افزود: روایات فراوانی داریم که توصیه میکند حکمت را حتی از کافر اخذ کنید میخواهد بگوید آیات و روایات را از کافر اخذ کنید؟ این یعنی عقل انسانی در حوزه حکمت در حوزه معرفت حجت است حتی اگر کافر باشد. اگر حسب قواعد عقلی یک حکیم کافر هم چیزی گفته باشد حجت است. آیا وقتی گفته میشود اطلب العلم ولو بالصین؛ یعنی بروید تفسیر آیات و روایات را از کفرستان چین یاد بگیرید؟ میخواهد بگوید گوهر، گوهر است ولو در دهان حیوان مطرودی باشد. بروید و اخذ کنید این به این معناست. یعنی از عقول از تجارب. یعنی دانش و معرفت را ولو از کفار و کفرستان اگر روی مبانی و قواعد صحیح و درست تولید شده اخذ کنید. یعنی اینها معتبر است. اصولاً در معارفی از این دست که باید واقع نما باشند و ناظر به نفس الامر اشیا و حقایق واقعمند هستند حجیت حتی اصولی کفایت نمیکند یعنی ظنون کفایت نمیکند اینکه بگوییم به اعتبار ظنون ولو ظنون معتبره مثلاً خبر واحد حجت میتوانیم عمل کنیم، چون خبر واحد حجت، خبر واحد ذاتاً و شرعا و به لحاظ دانش اصول حجت نیست. شارع با تقریر و تأیید اتمام حجت گذاشته روی خبر واحد. و حجت او شریعت شناختی است نه معرفت شناختی.
علم طب و طبیعی نیازمند دلایل و منابع کاشف است، ادله ظنی کافی نیست
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همچنین تصریح داشت: ما در مسائل اعتباری قبول داریم شارع حجت جعل میکند؛ حجت مجعول در شئون و امور اعتباریه اما در امور حقیقی و در حقایق نیازمند حجت کاشف هستیم. باید واقع حقیقت را کشف کنیم و علوم از این قسم هستند و با فقه فرق میکند. شارع در فقه جاعل است و حق دارد که طرق کشف جعل را نیز خود جعل کند اما در مسائل علمی که با حقایقی سروکار داریم آن جا نمیشود با طرق اعتباری به حقایق خارجی واقعمند پی برد. آنجا نیازمند به طرق کاشفیم که واقع را کشف کنیم. در طب نمیتوانیم صرف اینکه خبر واحدی در دست ماست و احیاناً توصیه به امری کرده به آن اعتماد کرده و بر اساس آن چیزی را تجویز کنیم. چون حجیت اصولی در اینجا کفایت نمیکند. احیاناً اعتماد به حجیت اصولی در چنین مواردی خطا بوده و علمی نیست و واقع را کشف نمیکند چون رابطه وجودی باید برقرار کنیم باید واقع را کشف کنیم. در اعتباریات التزام منشأ اثر است. انقیاد در مقابل مولا منشأ اثر است. اما در مسئله طب انقیاد منشأ نیست آنجا کشف واقع است. که این دارو واقعاً این خاصیت را دارد و اگر این دارو را مصرف کنیم این اثر را خواهد داشت اینجا اعتبار نیست حقیقت است. وانگهی اخبار با فرض اینکه خبر واحد باشد، حجت خبر واحد موثق در دست ماست با این فرض که بپذیریم که چنین نیست بپذیریم که حجت است و حجت اصولی را کافی بدانیم اما آنجا به لحاظ دلالت هم باید خبر را بررسی کرد. با اخبار اینگونه نمیشود رفتار کرد. اصلاً فرض کنید سند صحیح و درست است اما حال نوبت به تحلیل دلالی روایت میرسد. باید دید که این روایات چه میخواهد بگوید. مثلاً اینکه بگویند عسل شفاست. اما شیخ صدوق میگوید ببینید عسل شفاست ولی نه علی الطلاق، برای طبع بارد شفاست. اگر معصوم فرموده عسل شفا است حتی در لسان قرآن هم آمده باشد ولی برای طبع بارد است. این طور نیست که بگوییم علی الاطلاق شفا است و کسی به صورت مفرط عسل بخورد دچار مرض قند میشود.
نظر شیخ صدوق (قدّه) راجع به روایات طب
وی با اشاره به باب ۴۴ کتاب الاعتقادات شیخ صدوق اِبنِ بابوَیه (۳۰۶ ۳۸۱) درباره اعتقاد شیعه راجع به اخبار طب، تصریح داشت: شیخ صدوق جز محدث فقیهان و محدث متکلمان اقدم ما و حقاً تالی تلو معصومین است. کلام و فقه او مبتنی بر حدیث بوده و احیاناً چه بسا حتی متهم به نوعی اخباریگری خفیف باشد، که البته چنین نیست. در کتاب الاعتقادات که اعتقادات شیعه را در شئون و امور مختلف امور خرد و کلان بیان کرده است که اعتقاد ما شیعیان در آنها چیست و خیلی کتاب ارزشمندی است. چقدر بزرگان ما هوشمند بودند برای اینکه این گونه اتهامات به دامن تشیع و مکتب اهل بیت (س) نچسبد این کتابها را نوشتهاند، الاعتقادات را هزار سال پیش شیخ صدوق نوشته است. مردی که ۹۰۰ سال بعد از فوت، در جریان حادثه سیل بدنش از مرقدش بیرون افتاده بود، پیکر او را با حضور فتحعلیشاه و شماری از حکماً و فقهای تهران مشاهده کردند دیدند حالت و حتی رنگ بدن او تغییر نکرده است. آیت الله نجفی مرعشی از مراجع معاصر میفرماید: پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی که جزو علمایی بوده که در آن واقعه حضور داشته میفرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود» و حکیمی مثل آقا علی مدرس زنوزی (معروف به حکیم مؤسس و حکیم طهران) بر اساس نظریه خود که میگوید کسانی که نفس قوی دارند ارتباط نفس آنها با بدن پس از مرگ هم قطع نمیشود و محفوظ میماند و بدن را تصرف میکنند و حفظ میکنند، نظریه خود را بر اساس همین واقعه اثبات میکند. به خاطر قوت نفس این مرد بزرگ که پس از مرگ در بدن و متعلقات آن تصرف کرده و نهصد سال بدن سالم مانده و گویی او نوعی و حدی از ولایت تکوینی داشته است. با توجه به مطالبی که در کتاب الاعتقادات آمده معلوم میشود که هزار سال پیش هم شیعه دچار اینچنین انحرافاتی بوده است. و الا عقیده درباره اخبار طب که ظاهراً جز عقاید شیعه نیست ولی معلوم میشود مبتلابه بوده و مسئله بوده برای آنها و فرموده مبنای شیعه راجع به اخبار طب چیست! جواب این سوال را میدهد، شیخ صدوق هزار سال پیش جواب این رفتارهای سفاهت آمیز و جاهلانه را دادهاند و پیشاپیش خواستهاند چنین انحرافاتی را معالجه کنند و با چنین انحرافات و تحریفات و رفتارهای غلط مقابله کنند.
اکثر اخبار طب، علاوه بر اشکال سندی، مشکل دلالی دارند قال الشیخ أبوجعفررضی الله عنه: اعتقادنا فی الأخبار الوارده فی الطبّ أنّها علی وجوه: منها: ما قیل علی هواء مکّه و المدینه: فلا یجوز استعماله فی سائر الأهویه. و منها: ما أخبر به العالمعلیهالسلام علی ما عرف من طبع السائل و لم یتعدّ موضعه، إذ کان أعرف بطبعه منه. و منها: ما دلّسه المخالفون فی الکتب، لتقبیح صوره المذهب عندالناس. و منها: ما وقع فیه و هم و سهو من ناقله. و منها: ما حفظ بعضه و نسی بعضه ۱٫ و ما روی فی العسل أنّه شفاء من کلّ داء ۲، فهو صحیح. و معناه أنّه شفاء من کلّ داء بارد.
این مدرس خارج حوزه افزود: او در کتاب الاعتقادات میگوید بعضی از این روایات مناسب هوای مکه و مدینه بوده است. در روایات آمده کسی به رسول خدا (ص) مراجعه و پرسیده است، من نسبت به این کسالت چه کنم و حضرت مطابق اقتضای هوای مکه پاسخ فرموده اند. آیا میشود در کل عالم، در ایران یا اروپا و جهان برای معالجه آن درد اینگونه عمل کنیم؟ این حجت نیست. برای آن زمان و آن شرایط جغرافیایی بوده و به اقتضای شرایط جغرافیایی و آب و هوایی و اقلیمی مکه یا مدینه حضرت چیزی فرموده است. جایز نیست کاربرد آن را در سایر هوا و شرایط اقلیمی داشته باشیم. از معصوم سوال شده و جوابی که ایشان داده ناظر به وضعیت و شرایط خاص آن سوال کننده بوده است چون معصوم طبع آن سائل را می شناخته است. این درمان خاص را برای او تجویز کرده است این خیلی پیشرفته است این طب مدرن است امروزه طب جدید درمان را شخصی میکند اصلاً نمیگویند داروی سرماخوردگی چیست میگویند داروی سرماخوردگی این شخص این است به اصطلاح امروزی آنالیز میکنند ویژگیها و شرایط فرد و شخص و مختصات شخصی فرد را در میآورند و بعد او را درمان میکنند. امروزه طب به این سمت میرود و شیخ صدوق به نقل از شیخ طوسی میگوید درمان گاهی از ناحیه معصوم اینگونه بوده و شخصی بوده است.
وی در پایان یادآور شد: طلبههای دلسوز، مخلص با انگیزه که دنبال طب اسلامی می روید حواستان را جمع کنید ببینید شیخ صدوق چه فرموده است. هزار سال پیش شیخ طوسی و به نقل از او شیخ صدوق گفته است که مواظب باشید ممکن است دم زدن از طب اسلامی توطئه هم باشد و بخشی از این روایات، روایاتی است که مخالفین ما ساخته اند و به ما، به اهل بیت و شیعیان برای مخدوش کردن چهره مکتب اهل بیت نزد مردم نسبت دادهاند. چقدر دقیق است. چقدر عمیق و چقدر سنجیده است. در بعضی از روایات نیز متن درست نقل نشده ناقل گرفتار وهم و فهم غلط و اشتباه فهی شده یا دچار سهو شده است. اشکال از ناقل است نه اینکه سند غلط است. سند درست است، یک ناقل عاقل هم نقل کرده و اصلاً خبر موثق است اما متن را درست نقل نکرده است. باز هم اشکال دلالی است. وقتی در دلالت این همه اشکال وجود دارد فرضا که سند هم درست باشد گاهی یک روایت را کسی نقل کرده و بخشی را اشتباهاً حذف کرده است و در نتیجه روایات ناقص به دست ما رسیده است و اگر همه اجزای این روایت به دست ما رسیده بود میتوانست ملاک عمل قرار گیرد. همه نقدها و تخطئه روایات طب راجع به جهات دلالی این روایات است. بر فرض که سند هم درست باشد تازه این اشکالات وارد است.
اخیراً دوره چهار جلدی از همین آقا راجع به توصیههای پیامبر اکرم (ص) در مسئله طب، سلامت و طول عمر به دست من رسید. عمده روایتهای آن بی سند است. وقتی روایات سند درست و دقیقی ندارند نوبت به بررسی دِلالی نمیرسد. الا در موارد خاص که به اعتبار محفوف به قرینه بودن و علائم آفاقی و انفسی متقن بتوانیم به روایت ضعیف السند تمسک کنیم. خبر واحد در حکم فقهی اگر حجت باشد در گزاره علمی و اعتقادی حجت نیست چون عقاید و علم حاکی از واقع باید باشند و گزارهّای آن واقع نما هستند چه در عقاید چه در علوم. در نتیجه اگر کسی چنین توصیههایی کند و افراد عمل کنند و ضرر و زیان به کسی برسد به لحاظ فقهی این ضمان آور است. این که بگویید این دارو را مصرف کنید درمان میشوید و مصرف کند و مبتلا به بیماریهای عدیده شده و سلامت او به خطر بیفتد این آقا ضامن است. اینگونه نظر دادن خیلی خطرناک است و ما چه خسارتهایی که ندیده ایم. اخیراً یکی از بزرگان ما به دلیل همین قضایا از به اعتبار اینکه به اطباء علم طب مدرن مراجعه نکرد و همین آقایان طب سنتی و به اصطلاح اسلامی دور ایشان را گرفتند از دست رفت، البته بین طب سنتی و اسلامی تفاوت وجود دارد. البته طب سنتی غیر از طب اسلامی است.
طب سنتی مانند کتاب قانون ابن سیناست. این طب در واقع همان طب علمی ولی با رویکردی متفاوت است. البته طب سنتی هم مانند طب مدرن باید مطالعه شده و روی قواعد باشد. بنده ادعای طب اسلامی را از آن جهت تخطئه میکنم که عدهای بی مبنا و منطق مدعی آنند، ولی مطلق نمیگوییم طب اسلامی اصلاً نداریم میگوئیم باید مانند هر علم دیگری روی مبانی، اصول، و قواعد استوار باشد. همانطور که در ادله عقلی و نقلی کلامی با قواعد محکم مواجه میشویم و عقاید را استخراج و دنیا و آخرت خود را مبتنی بر آن بنیان میکنیم در حوزه طب و طبیعیات نیز باید اینگونه عمل کنیم. نه اینکه ناگهان انبوهی از روایات بی سند را بدون بررسی فنی و مضبوط دلالی مبنا کنیم و با سلامت و زندگی مردم بازی کنیم و حیثیت روحانیت و تشیع را به بازی بگیریم و در دنیا این گونه مطرح شود که ببینید اینها مخالف علم و دانش و تمدن هستند و اینگونه لطمه به همه شئون اسلام و ایران و تشیع بخورد. شدیداً از این قضیه متاسف هستیم و توصیه میکنیم دستگاههای مربوطه و مسئولان مجدانه به این قضایا رسیدگی کنند.