به گزارش حلقه وصل، «با جامهای شوکران» رمانی از «عبدالمجید نجفی» است و در حوزه دفاع مقدس که به زندگی و جهاد آزادگان در طول سالهای اسارت میپردازد.
کتاب از دید دانای کل نوشته شده و نثری روان و آشنایی دارد هر چند نوآوری در شکل روایی متن وجود ندارد اما تعدد حوادث و پیچیدگی داستان خواننده را مجذوب خود خواهد کرد.
«با جامهای شوکران» زندگی «محسن» است که همراه خانوادهاش در تبریز زندگی میکند. محسن تصمیم میگیرد به جبهه برود و برای آنکه خانواندهاش نگران نباشد میگوید که در جبهه امدادگر است در حالی که مسئولیتی در جبهه دارد. او در یکی از عملیاتها به اسارت درمیآید. و بعد از تحمل شکنجههای متعدد با اتمام جنگ به کشور برمیگردد.
قسمتی از متن کتاب
«سعید پیراهن مشکی پوشیده بود و از چشم راستش خون میآمد؛ اما بی توجه به اطراف سرگرم مسگری بود؛ برای او و مارال. به انتهای بازار رسیده و سوار ماشینهای کمپرسی شد. قیافههای مردان دستار بر سر و زنها و بچههایی که به ظاره ایستاده بودند، کش میآمد.
باد خنکی میوزید، پرچمها در اهتزاز بود و چفیهها در باد میرقصیدند. از خوزستان رسته بودند، از گرمای پنجاه درجه بالای صفر، از پشههای خون آشام، و حالا به درههای سرسبز و ارتفاعات زیبا رسیده بودند. خورشید نور خود را از لابهلای شاخهها بر کف جنگل میپاشید، اما همه مسگرهای جهان، توی سر او ظرفهای مسی میساختند.
هوا بوی جنگل میداد؛ بوی نم و بوی برگها و سرخسهای خیس. کیلومترها از مرز رد شده و در خاک عراق پیش رفته بودند. بچهها در پشت کمپرسیها غوغا میکردند و او کرخت نشسته و پشت به دیواره آهنی داده بود. از کنار پای کسی، نصف صورت سعید را میدید و مسگرها دست بردار نبودند...»
«با جامهای شوکران» نوشته «عبدالمجید نجفی» در 240 صفحه و 2200 نسخه توسط انتشارات «عصر داستان» منتشر شده است.