سرویس تلنگر _ محمد زندی: هالیوود؛ هزاران هزار مقاله و مستند درباره این کارخانه رویاسازی خواندهاید. از اهداف و وابستگیهایش به نهادها و سازمانها و لابیهای صهیونیستی بارها و بارها شنیده و حتما اسناد آن را دیدهاید.
نمیتوان منکر شد هالیوود با توجه به نفوذ بالایی که دارد، یک عرصه دیپلماتیک موازی برای گردانندگان آمریکا محسوب می شود و برخلاف دیپلماتهای اتوکشیده که مجبور هستند قواعد بین المللی را تا حدودی رعایت کنند، میتواند از هر روشی برای انتقال گفتمان مد نظر خود استفاده کند؛ جنگ، صلح، خدا یا شیطان!
یکی از موضوعات جذابی که در دو، سه دهه اخیر مورد توجه هالیوود قرار گرفته است، آخرالزمان است. بدون شک جنبههای تصویری و ایدههای جذابی که در پس این موضوع وجود دارد، برای سینماگران هالیوود و البته برای مخاطبین جذاب است. در حقیقت آخرالزمان یک بسته باز نشدهای است که سازندگان فیلمها میتوانند ایدههای خود را به هر شکلی به مخاطب انتقال دهند و البته تماشاگری که هنوز آخرالزمان را ندیده است، هم هیجان زده می شود، هم ممکن است بترسد و البته به طور حتم نمیتواند آن را کامل رد کند، چون نمیداند آخرالزمان چگونه است، شاید همین چیزی است که در پرده نقرهای دیده است.
در یک دهه گذشته با توجه به پیشرفت تکنولوژی و به کمک مدد گرفتن هالیوود از صنعت جلوه های ویژه، این علاقمندی و پرداختن به دنیای آخرالزمان بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. در ابتدا که فیلمهای آخرالزمان ساخته میشد، بیشتر به این موضوع پرداخته می شد که دنیا به دلیل حمله موجودات بیگانه و پیشرفت رباتها به ورطه نابودی رسیده است. کمکم با گذشت زمان و درگیر شدن مسائل مختلف سیاسی، این موضوعات گستردهتر شد و حتی همان داستانهای آخرالزمانی گذشته نیز این بار با درونمایهای فلسفی و با نگاه به ایدئولوژیهای دینی ساخته میشد. البته در تمامی این آخرالزمانها شاهد هستیم، دنیا در یک قدمی سقوط کامل قرار دارد و تقریبا چیزی از نسل انسان باقی نمانده است.
در همین راستا، چند هفته قبل سریالی سه قسمتی از شبکه SYFY پخش شد که بر اساس رمانی از نویسنده ضد خدای انگلیسی "آرتور سی کلارک" ساخته شده است: پایان طفولیت (Childhood Ends).
در ابتدای اولین قسمت شاهد هستیم ابرهایی عظیم بر آسمان شکل میگیرند و در پس آن سفیههای بزرگ فضایی ظاهر میشوند. تنها دقایقی بعد از ظاهر شدن در آسمان، برخی افراد زنده و همچنین برخی از مردگان که توسط یکی از موجودات فضایی که خود را سرپرست زمین می نامد، تسخیر شده تا پیام خود را انتقال دهند. آنها هدف خود از آمدن به زمین را نه تسخیر و نابودی و یا حتی تصرف سرزمینها، بلکه از بینبردن تنها یک چیز عنوان می کنند؛ "بیعدالتی"!
موجودات فضایی در اولین اقدام خود، دیوار حائل که رژیم صهیونیستی را از مردم غزه جدا میکرد، ناپدید میکنند و پس از آن اعراب و مردم اسرائیل و همینطور کم کم همه آدمهای دنیا با همه نژادها در کنار یکدیگر به آرامش و صلحی پایدار میرسند و حتی ناوهای آمریکایی تبدیل به کشتیهای باری میشوند که برای گرسنگان آفریقا غذا میبرند و به این شکل در مدت کوتاهی دیگر از فقر، بیماری، گرسنگی، نزاع، جنگ، زشتی، جهل، فاصله طبقاتی و نامهربانی خبری نیست و حتی انسانها به دلیل این شرایط ایدهآل، زندگی بسیار طولانیتری را تجربه میکنند و مسئله پیرشدن بسیار روند کندی دارد. در حقیقت انسانها در حالتی شبیه به بهشت زندگی میکنند.
با خواندن خلاصهای از ماجرا و روند فیلم، قطعاً به ذهنتان خطور کرد که این موضوع چقدر شبیه فرآیند ظهور است که در منابع تشیع به آنها پرداخته شده است.
در اولین گام پس از ظهور موجودات فضایی، برخی مردگان زنده میشوند که بیشک به مسئله رجعت در منابع شیعه و اینکه برخی افراد در هنگام ظهور زنده خواهند شد، اشاره داشته است.
رخدادهای بعد از آمدن فضاییها به گونهای ترسیم شده است که هر کدام از ما با دیدن آنها، دقیقا فضای بعد از ظهور را در ذهن خود ترسیم میکنیم. دیگر از جنگ و بیماری و نزاع، اختلاف طبقاتی و زشتیها خبری نخواهد بود و در حقیقت زندگی انسانها به نزدیکترین حالت به بهشت اخروی میرسد.
این تطابق در فیلم و روایتهای آخرالزمان در جای جای فیلم مشهود است. در قسمتی از فیلم، پیرمردی که تا قبل از آمدن فضاییها در فقر و در محلهای خراب زندگی میکرد، چند سال بعد از آمدن فضاییها در همان محله اما در حالی که کاملا متحول شده است و به یک مکان ایدهآل برای زندگی تبدیل شده است، زیست میکند.
در صحنهای پیرمرد با اشاره به آپارتمان روبروی محوطه سرسبزی که با کاروان خود در آنجا زندگی میکند، میگوید: "آدمها وقتی فهمیدند دیگر کسب پول ارزشی ندارد (منایع به طور مساوی بین همه انسانها تقسیم شده است و کسی نیازی به کارکردن ندارد) این آپارتمانها را رها کردهاند و به دنبال زندگی رویایی خود هستند و به این شکل الان من صاحب این آپارتمانها هستم". پیرمرد بعد به میوهها و سبزیجات باطراوت و تازه اشاره میکند که در هر جای این سیاره در حال رشد هستند.
حال برای درک بهتر و قرابت این صحنه با دنیای پس از ظهور به حدیث امیرالمونین(ع) که به بیان شرایط آن دوران میپردازد، اشاره میکنیم:
"زمین بَشاشیت خود را به سبب "عدل" ظاهر کند و آسمان باران خود را ببارد و درخت میوه خود را افزون دهد و زمین گیاه خود را برآورد و برای اهل زمین خود را زینت کند و وحوش ایمن باشند تا اینکه در همه اطراف زمین مانند چارپایان چرا کنند. زمین گنجهای خود را ظاهر کند."
در ادامه سریال، پس از چندین سال که موجودات فضایی تنها از طریق یک برگزیده با انسانها ارتباط برقرار میکردند (در فیلم از عنوان پیامبر برای او استفاده میشود) این موجودات که منجیهای بشریت هستند، خود را ظاهر میکنند ولی برخلاف تصور همه، آنها دقیقا به همان شکل سنتی شیطان هستند که در برخی کتب به ویژه کتب مربوط به مسیحیت ترسیم شدهاند.
برگزیدهای که عنوان پیامبر را به خود میگیرد!
لحظه ظهور منجی! که همراه با کودکان از سفینه خارج میشود!
اما مسئله در ادامه فراتر از ترسیم یک منجی میشود زیرا کم کم مردم، حتی آنهایی که انسانهایی متدین بودند نیز، دست از اعتقاد خود بر میدارند و حتی تنها فردی که معتقد است اینها خود شیطان هستند و قصد دارند در مقابل خدا بایستند، در ناامیدی مطلق دست به خودکشی میزند و در انتها همه مردم ایمان میآورند که اینها همانطور که خطابشان میکنند (Overlords) اربابان بشریت و جهان هستند و آنچه از خدا در ذهن داشتند، پنداری غلط بوده است!
در خاتمه سریال نیز مخاطب متوجه میشود که این دنیا قرار است به پایان برسد و قصد از آمدن این موجودات (اربابان) ایجاد دنیای پر نشاط و همراه با صلح و البته عادلانه برای آخرین دهههای زندگی بشر است و در انتها یک برگزیده که یک کودک است و از هیچ رابطه زناشویی شکل نگرفته است (اشاره به تولد حضرت مریم) قرار است همه کودکان را به سمت آفریقا هدایت کند تا از آنجا به همراه نمونههایی از حیوانات و گیاهان توسط اربابان برای باقیماندن نسل بشر به سیاره ایشان بروند ( بر اساس برخی اعتقادات علمی دانشمندان غربی نقطه آغاز شکلگیری زمین آفریقا است. ضمن اینکه این مهاجرت پایانی کودکان و حیوانات یادآور کشتی نوح است)
اما آنچه که بیان شد بیش از اینکه یادآور نقشههای دشمنان و شیطان برای انحراف از حقیقت ظهور که در این چند سال اخیر شدت یافته است، باشد (مانند مستند شبکه فاکس درباره امام زمان(عج) و ترویج خرافههایی درباره ایشان در سال 2011) زدن یک سوزن به خودمان است. در حالی که در دو ماه گذشته جشنواره سینما حقیقت و عمار را پشت سر گذراندیم، اما هیچ اثری در خصوص موضوع ظهور و بیان حقایق آن وجود نداشت. در جشنواره سینماحقیقت که حتی با وجود اینکه یک بخش ویژه برای این موضوع ایجاد کرده بودند ولی به دلیل عدم ارائه فیلمی در این زمینه این بخش از جشنواره حذف شد!
در میان این غفلتها و مغفولماندن نام امامی که زنده و حاضر است، بیش از پیش باید بر مضلومیت ایشان گریست؛ شاید عادت کردهایم که سهم ایشان تنها همان دعای الهم العجل الولیک الفرج بعد از اخبار شبانگاهی پنجشنبهشبها است.