به گزارش حلقه وصل، ساعت یک بامداد ۲۴ مهر گذشته راز جنایتی در شرق تهران فاش شد که در آن مرد ۴۷ سالهای به نام منصور دست به قتل عام فجیعی زده بود. منصور دو دختر جوانش و همچنین پدر و مادرزنش را به طرز هولناکی به قتل رسانده و بعد دست به خودکشی زده بود که زنده ماند. قتلگاه در خیابان نصر سوم اتوبان شهید محلاتی رخ داده بود. اجساد پدرزن ۷۹ ساله و مادرزن ۷۰ ساله در سالن پذیرایی غرق خون و اجساد ساناز ۱۷ ساله و سولماز ۱۹ ساله در اتاق خواب روی تخت خوابشان افتاده بود. منصور در زمانی که همه اعضای خانوادهاش البته در غیاب همسر مطلقه اش خواب بودند با چاقو به بریدن گلوی دختران و پدر و مادرزنش اقدام کرده است.
اعترافمنصور گفت: من و همسرم بعد از طلاق، باهم صیغه شدیم، اما او دیگر من را نمیخواست حتی گل خریدن من را مسخره میکرد تا این که قهر کرد. شب قتل به بهانه این که قصد دارم به شهرهای شمالی بروم و ویلایم را بفروشم، از پدر و مادر همسرم خواستم به خانه مان بیایند تا دخترانم تنها نباشند. همان شب ابتدا با شیرموز آنها را بی هوش کردم سپس با چاقو یکی را پس از دیگری کشتم. این مرد روز سه شنبه در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد که همسر سابق منصور برای قتل دو دختر و مادرش درخواست دیه کرد، اما برای قتل پدرش خواستار قصاص منصور شد. سپس منصور در جایگاه دفاع قرار گرفت و در حالی که در گذشته به قتل دختران و پدر و مادرزنش اعتراف کرده بود ادعا کرد بی گناه است و نمیداند قاتل کیست؟!
ناگفتههای مادر خانوادههنوز شوکه است دلتنگ دختران، مادر و پدرش است:
چطور متوجه قتل عام خانواده ات شدی؟ روز حادثه به پدر، مادر و دخترانم زنگ زدم، اما کسی جواب نداد و با گذشت زمان نگران شدم. همان روز به خانه شوهرم رفتم کلید ساختمان را داشتم، وارد حیاط خانه شدم، خودروی منصور نبود، خودم را پشت در خانه رساندم، صدایی به گوش نمیرسید و احتمال دادم که همگی به شمال رفته اند و دیگر داخل خانه نشدم.
به پلیس زنگ زدی؟ بله، چون منصور قصد داشت مرا به هر طریق که شده به خانه بازگرداند و احتمال دادم او با ربودن اعضای خانوادهام سعی دارد مرا به خانه بکشاند.
در کلانتری چه شد؟ نگاهها روی من سنگینی میکرد و بعضی از ماموران همدیگر را نگاه میکردند و به آرامی میگفتند این زن مادر بچههاست.
چطور متوجه ماجرا شدی؟ برادرم مرا به حیاط کلانتری کشاند و بعد از کلی سکوت و داستان سرایی ماجرای قتل فرزندانم به دست پدرشان را گفت درباره سرنوشت پدر و مادر ادعا کرد که آنها در بیمارستان هستند، اما با گذشت زمان همه ماجرا را شنیدم.
با منصور ازدواج سنتی داشتی یا همدیگر را میشناختید؟ ۱۷ ساله بودم که همراه منصور در یک مطب کار میکردم. من به عنوان منشی آن جا مشغول کار بودم و خیلی زود منصور به خواستگاریام آمد و با هم ازدواج کردیم.
با منصور اختلاف داشتی؟ منصور دست بزن داشت، اما همیشه سکوت کردم و حتی بعد از تولد فرزندانم نیز این اختلافات بیشتر شد و منصور از من بیشتر فاصله میگرفت.
چند سال قبل از همسرت طلاق گرفتی؟ سال ۹۳ از منصور جدا شدم.
چرا ساناز و سولماز با پدرشان بودند؟ منصور ادعا کرد که خوب نیست دخترانم و من در یک خانه تنها زندگی کنیم به همین دلیل فرزندانم را از من گرفت و به خانه خودش برد.
چطور باز با آنها زندگی کردی؟ منصور تهدید کرد اگر به خانه اش بازنگردم دیگر اجازه نمیدهد فرزندانم را ببینم و دخترانم را به خارج از کشور میبرد و دیگر دستم به آنها نمیرسد به همین دلیل مجبور شدم به خانه منصور بازگردم.
دوباره به عقدش در آمدی؟ قرار بود با هم عقد کنیم، اما منصور هر روز بهانهای میآورد و نتوانستیم در این چهار سال عقد کنیم.
تغییر در زندگی ات رخ داد؟ نه، منصور همچنان دست بزن داشت و همیشه با هم درگیر میشدیم و من به خاطر فرزندانم مجبور به ادامه زندگی بودم.
منصور ادعا کرده به او خیانت کردی؟ نه، دروغ است. خودش خیانتکار بود.
خیانت؟! قبل از جدایی، منصورخیانتهایش را کتمان میکرد، اما بعد از طلاق و زندگی مجدد بدون هیچ ترسی وقتی میفهمیدم با زنان دیگر در رابطه است هیچ حرفی نمیزد و به کارهایش ادامه میداد.
تا قبل از دادگاه از منصور خبر داشتی؟ چند روز بعد از این که به زندان رفت، در خانه بودم که تلفن خانه ام به صدا در آمد. وقتی گوشی را برداشتم منصور از پشت خط که در زندان بود گفت، دخترانت از تو متنفر بودند و نمیخواستند با تو زندگی کنند.
حرفش درست بود؟ من و دخترانم به همدیگر وابسته بودیم و حرفهایی که منصور میزد، دروغ بود.
شنیدم چند بار دست به خودکشی زدی؟ روزهای اول از نظر روحی و روانی به هم ریخته بودم و تحمل این همه غم را نداشتم.
الان شرایط ات چطور است؟ تحت نظر پزشک هستم و توانستم کمی آرام شوم.
شنیدم ادامه تحصیل دادی؟ بله، به یاد دخترم که دانشجوی حقوق بود شروع به تحصیل کردم و به تازگی در دانشگاه و در رشته حقوق قبول شده ام.
تصمیم به بخشش نداری؟ باور نمیکنید، آن قدر از منصور میترسم که برخی مواقع فکر میکنم از زندان فرار کرده و میخواهد به سراغم بیاید تا حکم اجرا نشود به آرامش نمیرسم.
منصور را در دادگاه دیدی؟ بله، حال خوبی نداشتم و فقط یک لحظه دیدمش و دیگر نگاهش نکردم.
خانواده اش با تو حرف زدند؟ تنها یکی از برادرانش را در دادگاه دیدم که به هم سلام کردیم و دیگر هیچ حرفی نزدند.
بنا به این گزارش، قضات پس از پایان جلسه، برای صدور حکم نهایی وارد شور شدند و به زودی حکم این مرد اعلام خواهد شد.
تحلیل کارشناس خشم فروخورده عامل قتل خانوادگی دکتر جعفر بای آسیب شناس اجتماعی ارتکاب به قتل آن هم از جنس خانوادگی اقدامی خشن و تلخ است که به هر حال هر فردی توان انجام آن را ندارد و به همین سادگی هر فردی مرتکب این عمل غیرانسانی نمیشود. افرادی که اقدام به کشتن اعضای خانواده خود آن هم به صورت دسته جمعی میکنند قطعا کمبودهای شخصیتی دارند و با قرار گرفتن در ناملایمات و سختی ها، چون توان حل مشکلات و معضلات خود را ندارند، ممکن است در عصبانیتهای آنی مرتکب این عمل هولناک شوند. در قتلهای خانوادگی، افرادی که خشن هستند در یک لحظه بر اساس خشم کنترل نشده و احساساتی که توان مدیریت اش را ندارند، دچار پرخاش میشوند و دست به قتل میزنند و در اعترافات به این مسئله اشاره میکنند که قصد کشتن نداشتند، اما برخی افراد که ضعف شخصیتی دارند، ممکن است برای کشتن اعضای خانواده شان از قبل مسائلی را طراحی کنند و با برنامه ریزی مرتکب چنین رفتار غیر اخلاقی شوند.
خشمهای فروخورده، کینه، عقده و حقارت، بخشی از مشکلات این افراد است که خود را قاتل معرفی میکنند. در نظام تربیتی برخی خانوادهها یک نوع رهاشدگی و سرگردانی وجود دارد که سبب میشود افراد نتوانند احساسات خود را مدیریت کنند به این دلیل که خانواده آنها در نوع تعلیم و تربیت شان قصور کرده اند و به آنها بها داده نشده است، زیرا از پایه ساختار خانوادگی این افراد مشکل داشته است.
این افراد در مدیریت خشم، شادی، غم و... بسیارضعیف عمل میکنند و آستانه تحمل شان پایین است به همین علت است که نسنجیده و با کوچکترین خشم و عصبانیت دست به قتل خانوادگی میزنند. وقتی در خانوادهها درک متقابل وجود نداشته باشد و گفتمان خانوادگی کم رنگ شود، افراد دچار خلأهای عاطفی میشوند که با کاهش روابط بین فردی، تک محوری آنها را به سوی جرم هدایت میکند.
کاهش ارتباطات عاطفی بین اعضای خانواده و روابط سرد و بی روح سبب میشود شخصیت افراد خشن شکل بگیرد و به راحتی برای رسیدن به آرامش بعد از عصبانیت مرتکب قتل اعضای خانواده خود شوند و، چون این افراد کارکرد تربیتی شان ضعیف است به راحتی با قتل دست به انتقام جوییهای بی اساس میزنند. متاسفانه واژه مقدس خانواده رنگ باخته و کم رنگ شدن معنویات سبب شده وجوه مشترکی بین اعضای خانواده وجود نداشته باشد و ضعیف شدن پیوندهای عاطفی ممکن است هر اتفاقی را در نظام خانواده رقم بزند.
منبع: روزنامه خراسان