حلقه وصل: چند روزی است که موضوع بین آیت الله آملی لاریجانی و آیت الله یزدی نقل محافل و سوژه داغ رسانهها شده است. علی صدرینیا مستندساز و فعال رسانه ای در مطلبی در این باره نوشته است:
در چند روز اخیر ماجرای خبرهای مربوط به آیت الله آملی لاریجانی در صدر خبرها بود و تحلیلهای بسیاری درباره این ماجرا نوشته شد؛ اما به نظرم بررسی علت داغ شدن اخبار مذکور بدون در نظر گرفتن نقش ضلع های زیر باعث تحلیل سطحی و جوگیرانه این ماجرا میشود:
ضلع اول: ضعفهای آقای آملی لاریجانی و قوه قضائیه در دوره او؛ از رسانه نافهمی قوه قضائیه در دوره او، تا فاصله داشتن خودش از افکار عمومی و رسانهها، کم بودن سعه صدرش در برابر انتقادات، نوع مواجههاش با ماجرای طبری و تفاوت موضع بیانیه دفترش و موضع خودش درباره او و...
ضلع دوم: کینههای شکل گرفته نسبت به او؛ آیت الله آملی لاریجانی وسط بحبوحه فتنه۸۸ ریاست قوه قضائیه را به عهده میگیرد؛ بسیاری از دادگاهها و حکمها درباره این ماجرا در دوره او به سرانجام میرسد؛ طبیعی است که بسیاری از اصلاح طلبان دل خوشی از او نداشته باشند.
کمی بعدتر با پروندههای فساد منتسب به اطرافیان احمدی نژاد به طور جدی برخورد میکند؛ آملی لاریجانی هزینهاش را هم میدهد؛ احمدی نژاد و اطرافیانش حسابی کینه او را به دل میگیرند و در هر کوی و برزنی بساط میکنند و به او حمله میکنند.
مهدی و فائزه و فاطمه هاشمی رفسنجانی در دوره او حکم زندان میگیرند؛ برای اینکه بدانید یک دهه قبل چقدر این رفتار با فرزندان هاشمی بعید به نظر میرسید فقط همین را به یاد بیاورید که حاج سعید قاسمی گفته بود اگر فائزه نصف روز به زندان برود ریشم را میتراشم! هاشمی و طرفدارانش و رسانههایش هم کینه آملی را به دل میگیرند.
آملی لاریجانی در برخورد با برادر روحانی و جهانگیری هم بدون تعارف عمل میکند و پرونده آنها را هم به جریان میاندازد؛ بی تعارف. او در روزهایی که روحانی مواضع سیاسی فرهنگی اجتماعی شاذی میگرفت، هم سکوت نمیکند و هر هفته دقیق ترین مواضع را علیه او میگیرد، و در جریان مذاکرات هستهای هم برخلاف برادرش علی که در ماجرای برجام عملکردی غلط و کارنامهای پر از خطا را از خود به جا میگذارد، او تنها رئیس قوه ای میشود که فنی و دقیق روند مذاکرات و اشتباهات مذاکرات هستهای را نقد میکند؛ روحانی و اطرافیانش هم کینه او را به دل میگیرند و بارها به او و قوه قضائیه حمله میکنند.جنگیدن در چندین جبهه هزینه بالایی دارد و همه این کینههای متراکم یک ضلع دیگر داغ شدن خبرسازیها علیه آملی را تشکیل میدهند. .
ضلع سوم من معتقدم که در این خبرسازیهای اخیر علیه آملی لاریجانی، هرچند که ضلع اول عامل آغاز خبرسازیهاست، اما نقش دو ضلع اخیر در شکل گرفتن این فضا بیش از بقیه اضلاع بود؛ و البته ضلع دوم و سوم هم طبیعتا در داغ شدن این فضا تلاش بسیاری کردند؛ یعنی طبیعتا هر مسئولی در کشور نقایصی دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد و تا زمان مشخص شدن همه ابعاد آن نمیتوان قضاوت دقیقی نسبت به آن داشت؛ اما آنچه که یکباره یک دستگیری در زیرمجموعه آملی لاریجانی را تبدیل به حملات جدی و شایعه پراکنیهای فراوان میکند، صرفا این نقایص نیست، بلکه به انگیزه بازیگران متفاوت این صحنه برمیگردد.
در این همگرایی اضلاع مختلف، بخشی از جریان انقلاب نیز سردرگم و تحت تاثیر این فضاسازی حرکت میکنند و بی توجه به راست و دروغهای این ماجرا، ناگهان بر مبنای خبرسازیها و شایعات به حمله و تحلیل کردن ماجرا مشغول میشوند. یک دفعه آملی لاریجانی را آماج حملات قرار میدهند؛ وقتی سکوتش را میبینند میگویند اگر واقعا خبرها درست نبوده، پس چرا تکذیبیه نمیدهد؛ و وقتی او پاسخ این حملهکنندگان را میدهد، میگویند چرا مصلحت نظام را درک نکرده تا سکوت کند؟! وقتی در پاسخ خود صراحت به خرج نمیدهد، میگویند حتما ریگی به کفشش بوده که نمیتواند صریح و شفاف پاسخ دهد؛ و وقتی با صراحت پاسخ میگوید، میگویند حتما در اعترافات طبری چیزهایی بوده که او ترسیده که شفاف دست به تهدید زده... و این ماجرا تا جایی ادامه پیدا میکند که حتی آیت الله یزدی واکنش تندی نشان میدهد و این واکنش هم با پاسخ بسیار تند آیت الله آملی لاریجانی مواجه میشود... این وسط دعوایی به پا میشود، و همان جریانهای کینه به دل گرفته در این دعوا میدمند و در نهایت آمدنیوز و بی بی سی تفسیر میکنند که این همان رئیس قوه قضائیه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظامی بود که رهبر ایران بارها از او تعریف کرده بود؛ یا این دو آیت الله هر دو منصوب رهبر ایران در شورای نگهبان بودند؛ و نتیجه میگیرند که این شورای نگهبان صلاحیت نظارت بر انتخابات و قانون را ندارد!
آنها میدانند که از داغ کردن این دعوا چه هدفی را دنبال میکنند؛ اینکه هر مسئول ارشدی را در کشور فردی فاسد و ناکارآمد نشان دهند و در نهایت رهبری و نظام ایران را هدف قرار دهند؛ اما آنچه که مشخص نیست این است که شخصیتهای سیاسی انقلابی و رسانههای ارزشی هم میدانند وسط این دعوا دنبال چه هدفی هستند یا بدون مشخص شدن ابعاد ماجرا و بر اساس شایعات و فضاسازیها، جوگیرانه و کورکورانه مشغول خبرسازی و تحلیل اند؟