
خانم همیز با توجه به اینکه شما یک شخصیت اجتماعی و آکادمی هستید، آیا خارج از محیط آکادمیک در مجموعههای فرهنگی، انقلابی و آموزشی مردمی فعالیت دارید یا نه؟
بله، اگر مکانهایی که برنامه های فرهنگی منسجم و مدونی دارند، از من دعوت کنند با آنها همکاری میکنم و بیشتر همکاری من علمی است.
در این محیطهایی که فعالیت میکنید، صرفا خانمها هستند یا آقایان نیز حضور دارند؟
چون بیشتر محیط های مذهبی من را دعوت میکنند، میشود گفت که کاملا تفکیک شده هستند. یعنی خانمهای متخصص دور هم گروه تشکیل دادهاند. در بیشتر خبرگزاری ها من دیدم که خانم و آقا با هم کار میکنند، اما چون مذهبی هستند، بخش خواهران با بخش برادرانشان از طریق تلفن در ارتباطند و آنطور که من دیدم محیط داخلی این خبرگزاریها تفکیک است.
از نظر شما صحبت کردن در مورد همکاری بین زنان و مردان در محیطهای فرهنگی موضوعیت دارد یا نه؟
باید یک مقداری عمیقتر در مورد این مسئله دقت کنیم. هر چند در وضعیت ضروری طبیعتا خانمها و آقایان برای انجام یک سری از کارها باید همکاری کنند. من خودم یادم است که حدود سال 74 یا 75 با دانشگاه امیر کبیر همکاری میکردم، یک شب ساعت 8 باید برای انجام کاری به یکی از بخشها میرفتم. وقتی وارد شدم، دیدم که بچه های مذهبی هشت نفر آقا و یک نفر خانم نشستهاند و دارند تصمیمات فرهنگی میگیرند، خیلی ناراحت شدم. آن دختر را خیلی دعوا کردم. گفتم چطور با اینکه همه مذهبی هستید ولی برای برنامه های فرهنگی با هشت نفر آقا در دانشکده نشستید؟ گفتم که من اصلا چنین چیزی را قبول ندارم، کار خوبی نیست. بعدها این دختر با یکی از آقایان همان جلسه ازدواج کرد و یکی دیگر از آقایان همان جلسه به شدت اینها را اذیت میکرد، حتی کارشان به دادگاه و شکایتهای خاص رسید. وقتی آن دختر با من صحبت میکرد، گفتم: دیدی او میخواست با تو ازدواج کند و چون نتوانست، حالا آدمی شده که موزیانه در زندگی شما دخالت میکند. این تجربهای بوده که من مشاهده و عاقبت آن را دیدم. اینها چیزهایی نیست که در کشور بیگانه اتفاق افتاده باشد، از بچههای مسلمان خانوادههای خودمان هستند. بنابراین اگر اصول و ضوابطی را که خداوند برای بشر گذاشته، حتی در برنامههای فرهنگی نادیده بگیریم، نه تنها کار فرهنگی ما خیلی موثر نخواهد بود بلکه ضایعاتی هم به همراه خواهد داشت.
پس شما قبول دارید که این موضوع، موضوع مهمی برای بحث است؟
بله، حتما. چون ضایعات دارد که بعضی مواقع اجتنابناپذیر است.
از نظر شما از چه جنبههایی باید به این مسئله پرداخت؟
اول باید مقدمهی کوتاهی بگویم. خداوند انسان را جاودانه خلق کرده است. ما ازلی نبودیم، ولی ابدی هستیم. حالا اگر بخواهیم جاودانه بودنمان را تجسم کنیم، من میگویم که میلیاردها سال زندگی خواهیم کرد. بدن ما لباس روح ماست که بعد از مرگ دفنش میکنیم. روح ما لباس برزخی می پوشید و میلیونها سال در برزخ هستیم تا وقتی که خورشید خاموش شود و ستارهها فرو بریزد. در قیامت دوباره بدن ما، تن روح ما میآید و آنجا میزان و ترازو گذاشتهاند و باید پاسخگو باشیم. بنابراین چون ما ارزشمند هستیم، مسئول خلق شدهایم و باید پاسخگو باشیم. تمام کارهایی که در این دنیا می خواهیم انجام دهیم، باید برای زندگی میلیارد ساله ما پاسخ داشته باشد. نمیتوانیم بگوییم که نیت من و او خوب است، خدا را هم قبول داریم، با هم صحبت کنیم، بنشینیم و بلند شویم! با ید پرسید این جا شیطان چه میشود؟ ما چقدر میتوانیم شیطان را مدیریت کنیم که در نیت های ما دخالت نکند؟ چقدر میتوانیم حواشی کار خودمان را مطابق با نظام هستی تطبیق دهیم؟ ما باید ببینیم که حدود کار ما چگونه است؟ اینکه تا چه حدی ما میتوانیم در این قضایا بدون هیچ نوع آسیبی همکاری کنیم، قرآن و مراجع عظام تعیین کردهاند و من اختلاط دخترها و پسرها رادربحث فرهنگی ، قبل از ازدواج اصلا قبول ندارم.
حتی در محیطهای کاری؟
بله. تا وقتی که ازدواج نکردهاند، حتی در محیطهای کاری. این اختلاطها سامان خوبی نخواهد داشت. خانمها حواسشان نیست که با حضور آنها در جنس مرد چه انقلابی میشود. و مردها نسبت به این حضور زنها شدیدا آسیبپذیر هستند و برای همین قرآن کریم در آیه 30 سوره نور میفرماید: پیغمبر به مردهای مومن بگو که نگاه نکنند یا تمایلات جنسیشان را حفظ کنند. حضور دخترها، پسرهایی را که میخواهند با آنها قبل از ازدواج کار کنند و سالم بمانند به شدت دچار مشکل میکنند. برای همین خیلی سفارش شده است که خواب انسان متاهل بهتر از نمازشب انسان مجرد است و پسری که ازدواج کرده باشد نصف دینش در ارتباط با نامحرم حفظ شده است، به شرط اینکه خود او تقوا داشته باشد و اهل نماز باشد. بنابراین پسرها قبل از ازدواج اگر بخواهند با دخترهای مجرد کارهای فرهنگی انجام دهند، بیشتر جاذبه های جنسی اینها را کنار هم جمع کرده است و من اصلا به این نشستها خوشبین نیستم. نه اینکه خوشبین نیستم، این نشستها را موثر نمیدانم. چون من مشاور هستم. آن قدر دخترها به من مراجعه میکنند و میگویند: خانم ما داشتیم کارهای فرهنگی میکردیم. آقایی از من خواستگاری کرد. من هر چقدر مخالفت کردم که نمیخواهم، آخر اینقدر ایشان رفت و آمد که ما پذیرفتیم. حالا در زندگی مدیریت من را نمی پذیرد.
از نظر شما پرداختن به موضوع همکاری خانم و آقا در محیطهای کاری صرفا یک موضوع نظری و تئوری است یا اینکه موضوع مبتلابه جامعه است و بعد از مشخص شدن نتایج این موضوع میشود آن را در دستور کار عملی مجموعه های فرهنگی قرار داد؟
ما باید ببینیم که در پایان کار فرهنگی مختلط می خواهیم چه کار کنیم. می خواهیم خودمان را مصون نگه داریم؟ جامعهمان را هدایت کنیم؟ هدفمان کجاست؟ با چه ابزاری حرکت میکنیم؟ اصلا این طور نیست که بگوییم؛ ما میخواهیم جامعهمان را نجات دهیم ولی خودمان تباه شویم. قرآن اول میگوید: «قوا انفسکم» بعد میگوید: «اهلیکم». میگوید اول خودت و بعد خانوادهات را از آتش حفظ کن و با اجتماع کار ندارد. یک نفر آدم در این قضیه برای اجتماع باز خواست نمیشود. در نهی از منکر ، امت بازخواست میشوند. بنابراین ما میخواهیم جامعه را امر به معروف و نهی از منکر کنیم. اگر خودم در ارتباط با همکارم دچار آسیب شوم، نمیشود. اگر تقوا نداشته باشند، ازدواج کردهها هم در معرض آسیب هستند. اگر اهل رعایت قوانین الهی نباشند. آنها نیز مصون از این آسیبها نیستند.
اگر شرایط کاری و فرهنگی جامعه به شکلی بود که دختر و پسر ناگزیر به همکاری شوند و راه فراری نباشد، مراودات این افراد باید در چه سطحی باشند؟ آیا با گفتن اینکه «صلاح نیست» و «من مخالف هستم» میشود همه چیز را حل کرد؟
قرآن میفرماید که مرد بایستی از محیط خانواده زن انتخاب کند. وقتی که شما در محیط کار با همسرتان آشنا میشوید این یعنی شما از محیط خانواده وارد انتخاب همسر نمیشوید و انتخاب در محیط کار مختلط حتما «یک پسندی» را به دنبال میآورد. دختر یک پسری را می پسندد یا پسری یک دختر را میپسنددپس کار فرهنگی یک سرپوش است.
یعنی هیچ راهی غیر از این وجود ندارد؟
اصلا وجود ندارد. ابلیس خودش گفته در جایی که یک زن و مرد نامحرم با هم باشند من نفر سوم هستم. آندورا بهم مشغول میکنم که به هم فکر کنند. این اصلا اجتناب ناپذیر است. نکته دیگر اینکه قرآن به ما میگوید که انتخاب همسر چه شاخصهای باید داشته باشد. خیلی جالب است. میفرماید: «محصنات غير مسافحات ولا متخذات أخدان»، به آقایان میگوید: اگر میخواهید زن بگیرید، زنی بگیرید که "محصنات" باشد. حصن یعنی قلعه نفوذ ناپذیر، اونامحرم زدا باشد ، کسی نتواند به حریم او نزدیک شود. و غير "مسافحات"، اهل شوخی و ارتباطات صمیمانه نباشد، و کسی را بعنوان دوست پنهانی انتخاب نکند. شما بگویید، در رفتارهای فرهنگی میشود که شما با هم دوست نشوید؟ میشود به هم محبت نکنید؟ مثلا میگویید که من چقدر تشنه هستم. او بلند میشود و برای شما آب میآورد. آیا این اظهار محبت هست یا نه؟ خیلی ساده است.
بعضی از افراد معتقدند که با شرایط و ضوابطی میتوان با جنس مخالف دوست بود؟
آنهایی که میگویند با شرایط و ضوابطی میشود دوست شد. از زندگی میلیارد سالی انسان خبر ندارند. آنها به زندگی دنیایی انسان نظر میکنند. میگویند: چه اشکالی دارد که شما با ایشان و دیگری دوست باشی؟ دکارت میگوید: زن میتواند شوهر داشته باشد و با مردی هم دوست باشد، از شوهرش بچه بیاورد ولی با او هم تعامل داشته باشد. همین چیزی که الان در ادارات ما برقرار است. شوهر دارد و برای او بچه میآورد. ولی با آقای همکارش به شدت صمیمی است و به همدیگر محبتهای زیادی هم میکنند، محرم هم نیستند. این نوع ارتباطها الان به شدت رواج دارد و فساد انگیز است.
خداوند در آیه 25 سوره نساء میفرماید: زن قبل از ازدواجش نباید دوست پسر داشته باشد. شما کتاب «نظام حقوق زن» آقای مطهری را مطالعه کنید. در قبل ازظهوراسلام زنها با مردها به صورت دوست ارتباط داشتند، اما ارتباط جنسی نداشتند. همان چیزی که الان در جامعه به عنوان دوست دختر و دوست پسر باب است و با همدیگر ارتباط کلامی و رفتاری دارند ولی ارتباط خصوصی با هم برقرار نمیکنند. قرآن میگویند که این ممنوع است و اگر دختری قبل از ازدواج چنین ارتباطی داشته باشد، به درد شما نمی خورد،اگرمیخواهی اورا به عنوان مادر فرزندت انتخاب کنی ، چون هدف از ازدواج آرامش زن و مرد و تداوم نسل است.
از نظر شما بچههای مذهبیها که ازدواج کردهاند، میتوانند در محیطهای فرهنگی و تشکلها با همدیگر کار کنند؟
اینها از آسیب در امان نیستند. ازدواج کردهها باید بیشتر روی خودشان کار کنند. مقایسهها اگر نباشد و اگر تحت نظر یک استاد صاحب نفس و پاکدامنی حضور داشته باشند، آسیبها کم میشود، ولی از بین نمی رود. به هر حال ذهنها همیشه به دنبال کمال و برتری می گردند.
محیطهای فرهنگی الان با گذشته فرق دارند، الان در خیلی از مجموعهها مدیر میخواهد از پتانسیلها استفاده و درآمدزایی کند و استفاده از خانمها و آقایان میتواند باعث پیشبرد کیفی کارها شود و خیلیها بر اساس اعتقاداتشان میخواهد کار کنند؟
من میگویم که هر کاری را میتوانیم انجام دهیم. ببخشید این مثال را میزنم. به یک نفر گفتند که با کفش نمیشود نماز خواند، گفت من با کفش نماز خواندم و شد. ما میگوییم اختلاط زن و مرد در هر صورتی پیامدهایی را به دنبال دارد و اگر شما میخواهید برای پیشبرد کارتان از عناصری استفاده کنید، میتوانید کارتان را پیش ببرید ولی آیا واقعا دنیا و آخرت خود را میتوانید حفظ کنید؟ واقعا اختلاط در تهذیب نفس و پرهیز از گناه این قدر شما را کمک میکند که در این کار وارد شوید و آسیبی بوجود نیاورید؟ من معتقدم که حتما در درون آنها آسیب است، منتهی میشود آسیب آن را کم کرد.
با توجه به اینکه بعد از انقلاب اسلامی خیلی از مجموعهها و محیطهایی بوجود آمد که نیاز داشتند زن و مرد با هم همکاری کنند، فکر میکنید بعد از انقلاب بیشتر این تجربهها مثبت بودند یا منفی؟
به هر حال کارهایی انجام شد، ضایعات پنهان را که به ما خبر ندادند؛ اینکه چه اتفاقهایی در این مجموعهها افتاد. شما ببینید چه کسی میتواند در محیطهای مختلط کار کند و ذهنش را کنترل کند؟ واقعا با این وضعیت ضعف دینی که ما در افراد میبینیم، اکثرا نماز صبحشان قضا میشود! اکثرا خودراازخواندن قرآن وتدبردرآن محروم میکنند! میشود پاکدامن بمانند ؟ شهید بهشتی وتمام 72 نفری که با ایشان شهید شدند وشاگردان ثابت ایشان بودند. در 72 نفر اصلا خانم نبود. یعنی آنها هم کارهای فرهنگی کلان برای نجات اسلام و مسلمانان میکردند ولی با خانمها همکاری نداشتند و میخواستند خودشان را حفظ کنند. همان بهتر که آقایان دور هم جمع شوند و خانمها نیز دور هم جمع شوند و کاری برای اسلام انجام دهند. اگر اینها ضایعات نداشت، بزرگان به آن میپرداختند. چون نپرداختند نشان می دهد که ضایعات دارد. یعنی یک امرجدی است. و چیزی نیست که بخواهیم نسبت به آن بیاعتنا باشیم. البته شما حتما در این مصاحبه بگویید که من تلفنی با شما مصاحبه میکنم که معلوم شود، من و شما که دو نفر نامحرم هستیم اصلا هم دیگر را ندیدیم.
پس شما چگونه در دانشگاه امیرکبیر برای پسران و دختران تدریس میکردید؟
از امام خمینی فتوا گرفتند، گفتند، آیا زن میتواند استاد آقایان و خانمها باشد؟ فرمودند که در جایگاه علمی فرق میکند. اینجا بحث اختلاط نیست، بحث خصوصی شدن نیست، بحث بگو و بخند نیست، بحث تبادل علمی است. تازه شرط گذاشتند، فرمودند: زن میتواند استاد باشد به شرطی که مفسده نداشته باشد. یعنی اینکه مثلا پس از کلاس آقا پسر دنبال او راه نیافتد و با او شوخی کند و بخندد. در دانشگاه که درس میدادم، دخترها جلو و پسرها آخر کلاس مینشستند. به پسرها میگفتم که سوال حضوری نکنید، آنها کتبی سوال میکردند. وقتی که از کلاس خارج میشدم هیچ پسری حق نداشت دنبال من راه بیافتد و بگوید که من سوال دارم.
پسرها نظر شما را قبول میکردند؟
بله، دقیقا قبول میکردند و به من احترام میگذاشتند.
اگر در دانشگاه دختر و پسر بخواهند کار آزمایشگاهی انجام دهند و هیچ مفسدهای نباشد، از نظر شما اشکالی ندارد؟
الان پسر من در دانشگاه یک کار کلان انجام میدهد. ایشان میگفت وقتی استاد برای گروه ما، دو نفر دختر را انتخاب کرد. چون دیدم دخترهایی که با من کار میکنند ملاحظه من را نمیکنند و من نمیتوانم دینم را حفظ کنم با هر ترفندی که شد، گروهم را عوض کردم.
شما فرض کنید که یک نفر مثل فرزندتان کلا کار در این محیطها را نمیپسندند و به اجبار کار در این محیط را قبول کرده است. آیا این فرد میتواند با حفظ چارچوبها به کار خود ادامه دهد؟ یا اینکه باید به طرق مختلف اعلام نارضایتی کند؟
کار وقتی به کسی تحمیل میشود او مجبور است که آن را انجام دهد. باید برای تغییر اوضاع تلاش کرد. ما باید نسبت به محیط خودمان حساس باشیم، والا در محیط خودمان هم آَسیب میبینیم. ولی استثناء هم در این قضایا داریم. من نمی خواهم بگویم که همه دچار مشکل میشوند، همه آسیب میبینند.
ولی شما همه موارد مطلوب را استثناء میدانید؟
بله، دقیقا. من نتیجه مطلوب را واقعا استثناء میدانم ولی میگویم که در وضعیت استثنائی -دختر ازدواج کرده یا پسر ازدواج کرده- مهذب باشند، واقعا به نمازشان احترام بگذارند، نمازشان را با توجه بخوانند، چون نماز انسان را از فحشا و منکر نگه میدارد. در محیطهایی که مجبورند و باید با هم کار کنند، داریم که خداوند کمکشان می کند.
به نظر شما خانمها در مجموعههای فرهنگی در همه قسمت ها میتوانند، کار کنند، مثلا مدیر، منشی یا آبدارچی مجموعه باشند. یا در قسمتهایی خاصی خانمها اصلا نباید وارد شوند؟
خانمها اگر بخواهند با آقایان کار کنند، حتما آسیب میزنند. خانمها متوجه نیستند که چه اثری روی مرد به وجود میآورند. من با خانم ها کار کردم، فکر میکنند که خیلی آدم بیغرض و سالمی هستند و کار خودشان را میکنند. ولی حرکات و سکناتشان در چشم مردها مینشیند و روی آنها اثر میگذارد. آقایان این طور خلق شدند که لذت ببرند.
یعنی آسیبی که مردها میبینند بیشتر از خانمهاست؟
دقیقا. داستانهایی از قرآن کریم ، به ما عبرت میآموزند. خداوند حتما انسانها را امتحان جنسی میکند. اگر از امتحان سرافراز بیرون بیایند، پاداشهای بسیار با عظمتی برای آنهاست. مثلا شما دقت کنید که حضرت یوسف در کنار یک محیط بسیار کشنده و شکنندهای که در آنجا غلام است و هیچ نوع تصمیمگیری برای حیات زندگی خود ندارد، پاکدامنی به خرج میدهد. خداوند پول فراوان، مقام مملکتی و عزت به او میدهد. من همیشه این را به پسرها میگویم که اگر بتوانید خودتان را از آلودگی حفاظت کنید، خدای حضرت یوسف همان خدای شماست. نه پیر، نه جوان و نه عوض شده است. این همان خدای یوسف است. خداوند در قرآن وقتی میخواهد از یک مرد صحبت کند، میفرماید: مردها باید دو صفت بارز داشته باشند؛ قوی و امین باشند. مرد باید این خاصیت را داشته باشد. وقتی این طور شد و مسائل جانبی و آلوده را از اطرافش برداشت و توانست خودش را مدیریت تطهیر کند، خدای او مانند خدای حضرت یوسف است. و به کمالاتی که اوراباید برساند، میرساند. بنابراین این را هم باید به پسرها آموزش بدهیم که اگر در چنین محیطهایی قرار گرفتند، بدانند که خداوند دارد آنها را امتحان میکند.
شما با همکاریهای اینترنتی بین خانمها و آقایان در شبکههای اجتماعی و... چقدر موافق هستید؟
وقتی آقایان از من دعوت به همکاری میکنند و یا تماس میگیرند. من در پیامک به هیچ عنوان به آقایان «سلام» عرض نمیکنم، مینویسم با «عرض ادب». این حصاری بین من و اوست. از کلماتی در پیامک استفاده میکنم که هیچ بارعاطفی را به دنبال نداشته باشد. سلام روابط رایک مقداری خصوصیتر میکند. من خودم برای آقایی که به من پیامک داده که بیا فلان جا و سخنرانی کن، می نویسم: «با عرض ادب. زنگ زدم. موفق نشدم.» میبینید که حصار در آن وجود دارد. «تماس گرفتم، جواب ندادید؟ کجا بودید؟» در همه اینها بارعاطفی است. من یادم است یک آقایی از من برای سخنرانی در یک اداره خیلی مشهور دعوت کرد و به من گفت: ما برای حجاب خیلی کار کردهایم ولی موفق نشدیم. شما نفوذ کلام دارید، و از من دعوت کرد. من رفتم، الحمدالله این قدر کار موثر واقع شد که خود خانمها میگفتند که چقدر ما در نظراتمان تغییر حاصل شد. چند وقت گذشت، دیدم این آقا برای من پیامکهای مذهبی میفرستد. بلافاصله به او پیامک دادم که «من برای همسرم احترام قائل هستم. خواهش میکنم برای من پیامک مذهبی نفرستید.» به من پیامک داد که «من مدیر گروه هستم، این پیامک را برای همه میفرستم.» گفتم: «من احتیاج ندارم.» درست است که تلفن من را همسرم نمیبیند، اما من دلم نمیخواهد پیامک مذهبی از طرف یک مرد برایم بیاید. چه معنایی دارد، من خودم قرآن و روایات را میخوانم. چه احتیاجی است که یک آقایی که به من نامحرم است برای من پیامهای مذهبی بفرستد. در این ارتباطات اجتماعی من باید خودم مواظب خودم باشم. الان خیلی پیامکهای عاطفی در این ارتباطهاست. به دنبال این ارتباطها، ملاقاتهای حضوری و روابط ادامهداری است. آیا ما واقعا میتوانیم اینها را مدیریت و حفظ کنیم؟ از خداوند که همه چیز را میبیند حیایی نداریم؟ وقتی جدیتر نگاه کنیم، میبینیم که سر خودمان کلاه میگذاریم. به خاطر کشش جنسی است که ما با همدیگر کار میکنیم، کار فرهنگی برای خدا نیست. یک سرپوش روی آن میگذاریم و میگویم کار برای خداست. خدا به چنین کاری احتیاج ندارد.
چقدر با این موافق هستید که بچههایی که با همدیگر در دفتر تشکل بسیج دانشگاهها، هیئتها و... فعالیت میکنند میتوانند از میان همکارانشان برای خود همسر انتخاب کنند؟ آیا باید مدیران مجموعه به اینها کمک کنند یا بکلی این نوع آشناییها نباید صورت گیرد؟
در مورد ازدواج و انتخاب همسر، من خودم الان سه عروس و یک داماد دارم. سالها هم در این مسیر کار کردهام و با این تجربیات با شما صحبت میکنم. قرآن میگوید که برای ازدواج بندگان صالح ، اقدام کنید. یعنی اینها بایستی کمالات داشته باشند تا باهم ازدواج کنند، نه اینکه به مجرد زن و مرد هستند، به همدیگر نزدیک کنیم. کسی که رئیس این مجموعه است باید کمالات را در نظر داشته باشد. ما شاهد بودیم که وقتی در مجموعههایی زن و مرد بودن با هم ازدواج کردند. بنابراین من اینها را توصیه نمیکنم. به خاطر اینکه برای معرفی کردن دختر و پسر، اینقدر باید تحت تعالیم خاص قرار گیرند تا به کمالاتی برسند، بعد به هم معرفی شوند. نه اینکه چون در یک مجموعه هستند به همدیگر معرفی شوند. من مجموعاً نمیگویم که ازدواج بکنند یا ازدواج نکنند، میگویم مناسبها را به هم معرفی کنید.
با رفتارهای دوگانه بعضی از مدیران فرهنگی که در شعار خیلی حرفها را میزنند ولی به دلیل صرفه اقتصادی و دستمزد پایینتر از خانمها استفاده میکنند، چه باید کرد؟
ما تا جامعه را نسبت به این افکار آگاه نکنیم، سودجوها همیشه کار خودشان را میکنند. حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه جملهای دارند، میفرمایند: وقتی جاهلان جامعه تعدادشان بالا میرود، رئیس آنها یک منافقی میشود که به سود خودش کار میکند نه برای اسلام و خدا. بنابراین در هر مجموعه و ساختاری که دور هم جمع میشوند -چه مادی و چه غیرمادی- اگر جهل بر آنها حاکم باشد، از دستبرد و خیانتهای رئیسشان در امان نیستند. ما فقط می توانیم عقلانیت را در آن مجموعه بالا ببریم. افکار عمومی بالنده شوند و اجازه ندهندآنها سودجویی کنند. ما معمولا میگوییم اختلاط دختر و پسر حتما ضایعات دارد. اسلام مقدس از اختلاط خوب یاد نمیکند، بلکه فیلترهایی هم در نظر میگیرد. همه معتقد هستند که ضرر دارد. صددرصد ضرر دارد. اینها سالم از آن محیط بیرون نمیآیند. یا دنیا یا آخرتشان آسیب میبیند. موارد زیادی داشتیم، مثلا دختری میگفت: من برای رئیسم کار میکردم، خیلی محجبه بودم، خیلی رعایت میکنم. یک روز ایشان من را برای ناهار به منزلشان دعوت کرد. نمیتوانستم بگویم نه، منزلشان رفتم و با خانم و بچههایش ملاقات کردم. زن او از من خیلی پذیرایی شایستهای انجام داد. بعد از یک یا دو هفته این آقا از من بعنوان همسر دوم خواستگاری کرد. من داشتم از تعجب میمردم، یعنی چه؟ اینها چیزهای سادهای نیست.
وجه تمایز مدلی که شما معرفی میکنید با مدلهای فمینیستی و مدلهای خیلی تندرو در چیست؟
ما هیچ وقت نمیتوانیم بگوییم که صاحب نظر این طرح هستیم و این طرح خودمان است. ما باید آنچه را که خدا و رسولش برای نجات دنیا و بالندگی زندگی آخرت به ما میدهند، مدنظر داشته باشیم. من اصلا ادعا نمیکنم که از تمام زوایایش اشراف پیدا کردهام و مصاحبه کوتاه من و شما باز هم نمیتواند تمام الگوهای در ذهن مرا به شما معرفی کند. در این وقت کوتاه خیلی چیزها بیان نشد و نمیشود بررسی کرد. ولی میخواهم بگویم امام علی علیهالسلام در نهج البلاغه میفرماید: « الیمین و الشمال مضله» کندروها و تندروها، هر در گمراهی هستند و همیشه میانه رو بودن آدم را بهتر به ثمر میرساند. خداوند با موازینی که در قرآن به ما عنایت میکند، میانه رو بودن را نشان میدهد. شما به سوره قصص در کتاب المیزان نگاه کنید، حضرت موسی علیه السلام میگوید که ما پسران یعقوب پشت زنها راه نمیرویم. یعنی من اگر در بیابان پشت سر شما راه بروم، ناخودآگاه ذهنم مشغول شما میشود، به شما فکر میکنم. این حرکت داعشی یا وهابیتی نیست. این قدرت یک مرد پاکدامن و مطهر است. خودش، خودش را محدود میکند. میگوید شما پشت سر من راه بیایید.
این نشان میدهد که یک فردی که میخواهد حصار داشته باشد و آلوده نشود، برای خودش قانون گذاشته است. اما شما نگاه کنید. وهابیت الان دارد غوغا میکند و در بحث جهاد نکاح کثیفترین کار را انجام میدهد. از زن هایی استفاده میکند که شوهر دارند. وقتی از پلههای هواپیما پایین میآید میگوید من افتخار میکنم که صاحب فرزندی از این جنگجوهای داعش هستم. شما در کتاب شهید مطهری بخوانید، این نوع ازدواج در جاهلیت عرب رواج داشته که زنهایشان را به مردان جنگنده و رزمنده میدادند تا از آنها باردار شوند. افتخار میکردند که زن من حامل فرزندی از اوست. قبل از اسلام عرب جاهلی این کار را انجام میداد، ربطی به اسلام ندارد. آنها این کارهای کثیف را انجام میدهند و بعد زنها را در سوراخها میکنند و میگویند که زنها در اتاق خودشان کولر روشن نکنند، شاید همسایه بفهمد که این زن تنهاست. شما نگاه کنید که این بحثهایشان چقدر مسخره است. خودشان زن شوهردار را به مرد اجنبی میدهند. ا
فمینیستها مردزدا هستند و اشتباه بزرگی میکنند. در قرآن در بحث «الرجال قوامون علی النساء» امام مجتبی علیهالسلام میگویند که یک یهودی دانشمند به پیغمبر میگویدکه یارسول الله چرا شما میگویید که مردها برتر از زنها هستند؟ پیغمبر (صلی الله علیه السلام) خیلی زیبا میفرماید که برتری مردها مثل برتری آسمان است بر زمین، مثل برتری آب است بر زمین. میفرماید که آسمان زمین را با خورشید حفاظت میکند. خورشید مایه حیات زندگی است. بعد میفرماید که از آسمان چطور باران میآید، زمین مرده سیراب میشود، گل و گیاه و این همه زیبایی از آن میروید. میفرماید به واسطه مردان و حفاظت اززنان، زنان زنده میشوند. فمینیست میگوید که مرد باید بمیرد. پیغمبر صلی الله علیه السلام میفرماید: مرد مدیر خانواده است و زن مدیر خانه است. در دو شأن جداگانه هر دو مدیر هستند.
با توجه به شرایط الان جامعه که خانمها بیشتر از آقایان تحصیل میکنند و طبیعتا بیشتر جویای شغل هستند و بیشتر آنها در محیطهای غیرمذهبی و غیرفرهنگی کار میکنند، مدل شما را چطور میتوان به عنوان یک مدل قابل عملیاتی برای مردم ارائه داد؟
ما باید پاسخ شبهات افرادی که به ما حمله میکنند را بدهیم و افکار جامعه را قانع کنیم که این یک مسئله پرنتیجه و مثبتی است تا آنها خود انتخاب کنند و نفعش را ببرند. مرد میخواهد همسرش برای خودش باشد نه برای دهها مرد دیگر!
میخواهم بگویم که مدل شما مدلی نیست که بشود در جامعه آن را رواج داد؟
چرا؟ من الان با تمام مخاطبهایم این کار را انجام میدهم.
چرا ما در جامعهمان نمیبینیم؟
چون جامعه شما میلیونی است. من روی چند صد نفر کار میکنم.