سودای سقوط خوزستان
شکست صدام در روزهای پایانی جنگ چنان برایش سخت بود که برای پیروزی در جنگی که علیه ایران ترتیب داده و نامش را قادسیه صدام گذاشته بود، 21 تیر با حمله به تنگه ابوقریب سعی کرد آخرین نیش و دندان خود را هم نشان دهد. از سویی هدف دیگری از حمله به ابوقریب داشت؛ مهرههای عملیات تهاجمی مرصاد را بچیند تا راه برای نفوذ منافقان به خاک کشورمان باز شود. در آستانه مطرح شدن قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل گمان میرفت، جنگ آخرین روزهای خود را پشتسر میگذراند. با حمله به تنگه ابوقریب؛ تنگهای نامی و استراتژیک،کینه سخت صدام از ایران مشهود شد. چنانچه همه چیز آنطور که طراحان بعثی جنگ و رفقای آن ورِ آبیشان چیده بودند پیش میرفت، سقوط خوزستان قطعی بود. این یعنی سرنوشت ایران در آخرین روزهای جنگ، تغییر میکرد.
از مرخصی تا بهشت!
وقتی خبر حمله به تنگه رسید، رزمندگان غیور«گردان عمار»؛ همان رزمندگانی که قرار بود به خانه برگردند به جای اتوبوس و قطاری که آنها را به شهرشان میرساند، سوار کامیونهایی شدند که آنها را خط مقدم برد. جایی که دشمن با تمام توان، تسلیحات و طراحی دقیق قبلی، خواب پیروزی میدید. «گلعلی بابایی»، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس در گفتوگویی با یکی از رسانه ها درباره گردان عمار میگوید که اینها بیشترشان بچههای تهران بودند و قرار بود با قطار تهران-اهواز به خانه برگردند که دستور آمد: گردان عمار را به تنگه برگردانید.
پایمردی این گردان در ساعات نبرد نفسگیر آن هم با لبهایی تشنه، تاریخ را طور دیگری رقم زد. جوانانی که ساخت فیلم تنگه ابوقریب به حدود 3 دهه مهجوریت آن ها پایان داد و نامشان را به زبان ها انداخت. ایستادگی و جان بر کفیشان، ای بسا مصداق این شعر شاهنامه باشد: همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم
صدام مهاجم جنگی
با فاصله ای کوتاه از حماسه تنگه ابوقریب؛ 5 مرداد عملیات مرصاد رقم خورد. عملیاتی که سازمان مجاهدین خلق و صدام دست به دست هم دادند تا آبروی «قادسیه صدام» در واپسین روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با نامی که منافقان برای این عملیات انتخاب کرده بودند؛ «فروغ جاویدان» حفظ شود. عراق غنیمت خود را بردارد و منافقان هم غنیمتی خود را. غافل از اینکه یاری خدا و غیرت رزمندگان ایرانی، سرنوشت دیگری رقم زد. به دلیل تهاجم پس از پذیرفتن قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل، چهره خصم دشمن در مجامع بینالمللی آشکار شد؛ صدام به عنوان «متجاوز جنگی» شناخته شد. این دستاورد به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای ایران در تاریخ هشت ساله جنگ با عراق یاد میشود.
پیروزی عقیده بر عقده
دشمنی که در قالب فروغ جاویدانش برای سقوط 3 روزه تهران نقشه کشیده بود، شکست سختی خورد. با بیش از 4 هزار و 800 کشته که از آن تعداد طبق اعتراف منافقان در نشریه «مجاهد» بیش از 2 هزارتای آن از اعضای این سازمان بودند. در این آمار، تعداد 16 نفره هلاکت سران و مسئولان ارتش آزادی مجاهدین خلق، شورای ملی مقاومت و ارتش آزادی از ضربه سخت ساختاری به این سازمان خبر میدهد. این در حالی است که در این عملیات که تمام تجهیزات دشمن علیه ما به کار گرفته شده بود، تعداد کشتههای ما بسیار کمتر از دشمن مهاجم یعنی 304 شهید بود. اگرچه در این عملیات دشمن با توان تسلیحاتی بالایی به میدان آمده بود اما بی حرمتی به پیکر و چهره شهدای ما و حتی استفاده از قنداقه تفنگ برای ضربه زدن و به شهادت رساندن رزمنده های زخمی ایرانی، نشان دهنده اوج بغض صدام و منافقان و حاکی از پیروزی عقیده ما بر عقده آنهاست.
شش روز پس از قطعنامه!
فرماندهی نیروهای ایران در عملیات مرصاد را «علی صیاد شیرازی» با رمز «یا علی» برعهده داشت. «مسعود رجوی» هم فرماندهی نیروهای مجاهدین خلق را انجام میداد. مرور مستندات و خاطرات جنگ هم البته حاکی از حضور «مریم رجوی» در ماشین ضدگلوله در این عملیات است. عملیاتی که صدام در مصاحبهای تلویزیونی درباره آن گفت: «بعد از مدتی خواهیم دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهد کرد و همینطور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید.» این عملیات در حالی رقم خورد که 6 روز پس از قبول قطعنامه توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات را زیر پا گذاشتند و مردم را به خاک و خون کشیدند. مردمی که فوج فوج از دشمن بیزارتر می شدند.48 ساعته به تهران نرسیدند!
اظهارات مسعود رجوی درباره این عملیات هم یکی دیگر از نکات قابلتأمل است که قدرت رزمندگان اسلام را مشهود میکند. او در ادعایی در شب عملیات گفته بود: «48 ساعته به تهران میرسیم.» حتی خود را در زمره ابرقدرتها توصیف کرد: «کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است.» دلگرمی رجوی به نیروهایش اگرچه ادبیاتی حمایتگرانه داشت اما در اصل، حاکی از قدرت نیروی هوایی کشور حتی در آن شرایط سخت بود. البته همدستی چرک رژیم بعث با مجاهدین خلق را هم به وضوح بیان کرد: «از پایگاه نوژه هم نهراسید. هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم، هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند.» تمهیداتی که در حد شکست باقی ماند و با حمله نیروهای زمینی و هوایی ایران بهویژه در تنگه «چهار زبر»، فروغ جاویدان را زمینگیر کرد. برخی تحلیلگران دفاع مقدس پذیرفتن این پیروزی نیروهای نظامی ایران به فرماندهی صیاد شیرازی را برای منافقان چنان تلخ می دانند که ترور او در فروردین سال1378 را کاملاً به کینهجویی و شکست تلخ منافقان مرتبط. روزی که این فرمانده عالی و موفق جنگ به آرزوی دیرینه اش؛ شهادت رسید و ثابت کرد حذف فیزیکی همچنان بزرگترین نشانه عجز دشمن در برابر یاران متعهد و مومن انقلاب است.
پس از طبس...
با مرور به احوال روزهای پایانی و سرنوشت ساز جنگ، شاید بد نباشد نگاهی آماری به جنگ هشت ساله ایران و عراق داشته باشیم. جنگی که با عنوان «طولانیترین جنگ قرن» یاد میشود. یک و نیم ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ و 2 ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ طول کشید، 31 شهریور 1359 آغاز شد. دقیقا مدتی بعد از آنکه تلاش آمریکاییها برای تصرف نظامی ایران در اردیبهشت 1359در دشت طبس، مقهور طوفان و ناکام شد. این جنگ 29 مرداد1367 به پایان رسید. نظر مشترک بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران جنگ و خاورمیانه حاکی از این است که جنگ تحمیلی بیش از آنکه ساخته و پرداخته عراق باشد؛ فرمایشی نظامی با وعدههای بسیار به صدام تشنه قدرت از سوی کشورهایی است که تلاششان برای شکست نظامی انقلاب اسلامی ایران، لباس بعثی پوشید و به میدان آمد. آمارهای مستند از تاریخ جنگ ایران و عراق از 26 کشوری می گویند که عراق را تن بُن دندان علیه ایران مسلح کردند. به دست نیاوردن پیروزی در این جنگ تنها ناکامی صدام نبود که به تعبیری به زانو درآمدن این کشورها بود که شورای امنیت سازمان ملل را به میانجیگری فرستادند.
اشتباهِ اول صدام
از شیوههای تحلیل یک جنگ، بررسی آمار و ارقام است. اعداد در چنین جایگاهی، بیش از آنکه ماهیت کمّی داشته باشند گویای احوالات جنگ و ای بسا تحقیق و تفحّص معنوی هستند. به دلیل وسعت دامنه جنگ ایران و عراق، پیشروی هر دو کشور در خاک یکدیگر همچنین مدت زمان منطقی که در هر جنگ برای تفکیک آمار مجروحان، جانبازان، شهدا و اسرا در نظر گرفته میشود بالاخره یازده خرداد سال 1395پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران آمار کلی شهدای این جنگ را منتشر کرد. جنگی که ما آن را با عناوین جنگ هشت ساله، هشت سال دفاع مقدس یا جنگ تحمیلی مینامیم اما صدام برای آن عنوانی با ماهیت جوسازی روانی به کار میبرد؛ «قادسیه صدام». عنوانی که قصد داشت، بگوید کشورهای عرب زبان علیه جمهوری اسلامی با هم یکی و متحدند. اتحادی که با اشتباه تاکتیکی صدام در آغاز جنگ؛ حمله به استان عرب زبان کشورمان و شهر خرمشهر خواه ناخواه هیمنه پوشالی و کذب بودنش عیان شد.
لالهها را بشمار!
ایران خاک سرخی دارد و به تعبیر شاعر نامی کشورمان عارف قزوینی از خون جوانان وطن چه لالهها که ندمیده است. شاهد این شعر و ادعا آمار شهدای دفاع مقدس است. ما در این جنگ 213 هزار و 255 شهید در ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ، ﺣﻤلههای انجام شده توسط دشمن به شهرها و ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻣﺘﻔﺮﻗﻪ دوران جنگ داشتیم. حس غریبی دارد این آمار. گویی کسی ما را به گلستانی بزرگ برده و میگوید: بیا و لالهها را بشمار!
155هزار زندگی
برخی کارشناسان معتقدند برای جبران خسارتهای مادی و معنوی جنگ ما به ازای هر سال جنگ، باید 10 سال زمان بگذرد. به تعبیری برای جبران زخمهای جنگ تحمیلی ایران و عراق 80 سال زمان نیاز داریم. پذیرش این گفته شاید با تحلیل این آمار جور دربیاید؛ 155259 نفر از شهدای دفاع مقدس مجرد بودند. افرادی که چه بسا در آستانه سن ازدواج بودند و عشقی در دل داشتند اما جنگ مجال نداد. به دیگر تعبیر، بیش از 155 هزار زندگی مشترک تشکیل نشد. این عددحاکی از این هم هست که همسران دختران دمِ بخت بسیاری در جنگ به شهادت رسیدند. مردان و زنان جوان ما به هم نرسیدند و آرزوی ازدواج و پدر و مادر شدن به دلشان ماند. این هم زوایه ای دیگر از نسل کشی و جنایات جنگی است که صدام نام خود را به آن گره زد.
فصل پرواز فهمیده ها
در دنیا جنگ تحمیلی ما را با شهید فهمیده هایش میشناسند. مشتاقان و سینهچاکان دفاع از دین، انقلاب، وطن و ناموسهایی که هنوز پشت لبشان سبز نشده بود. همانهایی که شاید به تعبیری جلوه و مصداقی دیگر از آن جمله ماندگار امام خمینی(ره) بودند. همان جمله ای که وقتی مامور ساواک از امام(ره) پرسید: یاران شما کجایند؟ این جمله تاریخی را فرمودند: «یاران من در گهوارههای مادرانشان هستند.» جنگ ما را در دنیا با نوجوانان آزده ای می شناسند که در اردوگاه اسارت دست بعثیها را بستند و چشمان بسیاری را به خود خیره کردند؛ وقتی به خبرنگار زن گفتند اگر حجابش را رعایت نکند با او مصاحبه نخواهند کرد. آمار 7 هزار و 54 نفر شهدای 14 ﺳﺎﻟﻪ ﻭ ﮐوچک ترِ دفاع مقدس میگوید؛ شهادت پای دل میخواهد نه تن! ملاک پرواز، سن و سال نیست. به تعبیر این روزهای دنیای مجازی، سن فقط یک عدد است.
بمباران، شجاعمان کرد!
آمار 3136 نفر خانه دار و 2906ﮐﻮﺩﮎِ شهید هم حاکی از چه می تواند باشد جز مرور خاطره تلخ بمبارانهای هوایی شهرها، بمباران شیمیایی سردشت، حمله به روستاهای مرزی، آوار چند خانه و مدرسه؟! آماری که به خیال دشمن باید ترس به دل و جان مردم و خانوادهها می انداخت اما درون مایه و شعورِ شعارهایی این چنین شد: جنگ، جنگ تا پیروزی... مردمی که امام خمینی(ره) در مراسم بزرگداشت شهید مطهری در وصفشان جمله کوبنده و روشنگرانهای مطرح کرد: بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر میشود.
جنگ تمام نشده!
ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿ ﯽ ﻋﺮﺍﻕ علیه ﺍﯾﺮﺍﻥ 2 هزار و 887 ﺭﻭﺯ حدود 96 ﻣﺎه معادل 8 ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ. این اعداد، تفسیرِ زمانی از رزم رزمندگان در جبهه و ایستگاههای مردمی حمایت از رزمندگان در جای جای کشور است. یعنی 8 سال تمام مادران و خواهران ما پشت جبهه در مدارس، مساجد و هیئتها ملحفهها و لباسهای خونین رزمندگان را شستند. مربا، کمپوت و نان پختند، طلاهایشان را فروختند میوه و خشکبار خریدند و فرستادند. لباس دوختند، ساک رزم دست عزیزشان دادند و کاسه بدرقه آب دست خودشان. پا گذاشتند روی دل. عزیزشان را راهی میدان خون و خمپاره کردند. آمار شهدای گمنام و مفقودالاثر روایت می کند از حال غریب مادران و پدرانی که هنوز چشمبراهند تا خبری از میوه ی جانشان بیاید. راستی چه کسی گفته جنگ تمام شده؟ درست نگفته! دست کم همه چیز را نگفته. جنگ اینجا هنوز ادامه دارد، اینجا در چشمان سرخ از اشک و انتظار پدران و مادرانی چشم براه.
8 سال، غرور و افتخار
ﺩﺭ 8 ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ 19 ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ، 19 ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﻣﺘﻮﺳﻂ و 125 ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﮐﻮﭼﮏ، ﺗﻮﺳﻂ رزمندگان اجرا شد که آماری بیش از 213 ﻫﺰﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ ، 140 ﻫﺰﺍﺭ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ، 320 ﻫﺰﺍﺭ ﻣ ﺮﻭﺡ و 40 ﻫﺰﺍﺭ ﺁﺯﺍﺩه به موازات آن در تاریخ معاصر کشورمان غرورآفرین و ماندگار شد. در این ﺟﻨﮓ آمار 72 هزار و 363 نفری ﺍﺳرای عراقی، 366 ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻭ 90 ﻫ ﯿﮑﻮﭘﺘﺮ ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﺷﺪه حاکی از آن است که انقلاب نوپای اسلامی ایران، درسی سخت به دشمن داد؛ دشمنی که به تنهایی به میدان نیامده بود و کمکهای بسیاری از دولت های متخاصم دریافت میکرد.
رمزهایی برای گشایش
یکی از عناوین برازنده و ماندگار جنگ، استفاده از واژه دفاع مقدس است. رزمندگان ما با دلی مملو از ایمان می جنگیدند. شوق شهادت داشتند. جنگ را نه بلا و سختی که امتحانی برای ایمان و عقیده می دانستند. شب های عملیات، شبهای مناجات، توسل و اوج گرفتن روحیه آنها بود. پیش از آنکه به سلاح و تاکتیک قوی که داشتند، دل ببندند به رمزها دل، گرم می کردند و دل می بستند. 7ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﯾﺎ ﺍﻟ ﻪ ، 13 ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟ ﻪ(ص)، 7ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﺑﺎﻧﺎﻡ یاﻋ ﯽ(ع) ، 13ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ یاﺯﻫﺮﺍ(س)، 11 ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ یاﺣﺴﯿﻦ(ع) و 8ﻋﻤ ﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ(ع) رقم خورد. رمزهایی که عین گشایش بود؛ یا بال شهادت شان را باز می کرد یا مسیر کمالشان را. بیخود نیست که حالا وقتی پای حرف بازماندگان جنگ مینشینی، تماشای حسرت و دلتنگیشان ساده نیست.