به گزارش حلقه وصل، همزمان با تشدید تنشها میان لندن و تهران، «جک استراو» وزیر خارجه اسبق انگلیس در یادداشتی در نشریه «دیلی میل» به سوابق اقدامات ضدایرانی انگلیس در تاریخ اشاره کرده و نوشته است که مردم ایران حق دارند از لندن خشمگین باشند.
وی این یادداشت را با ذکر خاطرهای از سفر تفریحیاش به ایران در سال ۲۰۱۵ آغاز کرده و نوشته است که در این سفر با یک طومار ضدانگلیسی و پس از آن هم با افرادی روبهرو شده است که به سوابق استعماری و ضدایرانی انگلیس اعتراض میکردهاند. او البته این موارد را به اعضای بسیج و سپاه پاسداران نسبت داده و نوشته است که به دلیل این اقدامات، مجبور شده چهار روز زودتر از برنامه، ایران را ترک کند.
او که اخیرا کتابی تحت عنوان «کار انگلیسی» منتشر کرده است. او نام این کتاب را به ضربالمثل «کار، کار انگلیسیهاست» نسبت داده و نوشته است که اگر لندن میخواهد دلایل تنشهای اخیر در خلیج فارس را دریابد، باید به سابقه روابط دو کشور رجوع کند.
او سپس مینویسد:
«آنها دلایل خوبی دارند تا از «روباه حیلهگر و استعمارگر» - لقبی که به ما دادهاند - خشمگین باشند. ایران هرگز مستعمره بریتانیا نبوده، اما این به معنی نیست که ما از این کشور برای رسیدن به ثروت و قدرت، بهرهکشی نکردهایم.
مستعمرههایمان حداقل جاده، شبکه فاضلاب و خط آهن به دست آوردند، اما وضعیت در ایران کاملا برعکس بود. بریتانیا و روسیه، بعد از رقابت با هم برای کنترل این کشور، نهایتا به توافقی رسیدند که هرگونه ساخت خط آهن را تا دهه ۱۹۲۰ متوقف کرد.
در طول قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، ما با رشوه و فریب، ایران را به انجام خواستههایمان واداشتیم و هر وقت هم که اینها نتیجه نداد، در این کشور نیرو پیاده کردیم.
ما در جنگ اول جهانی به این کشور تجاوز کردیم و با این کار به شکلگیری یک قحطی فاجعهبار کمک کردیم. در جنگ دوم جهانی، ما به همراه روسها، این کشور را برای پنج سال، بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۶، اشغال کردیم.
ما در سال ۱۹۴۱ شاه را کنار گذاشتیم و پسر ضعیفتر و حرفشنوتر او را سر کار آوردیم.
زمانی که پارلمان ایران مبارزهای هشت ساله را برای ملی کردن پالایشگاه عظیم و شبکه گسترده چاههای نفتی «بریتیش پترولیوم» آغاز کرد، پاسخ امآی۶ و سیا راهاندازی یک کودتای موفق علیه محمد مصدق نخستوزیر منتخب ایران در سال ۱۹۵۳، بود.
ما به تقویت شاه در نیمه و اواخر دهه ۱۹۷۰ کمک کردیم، آن هم در حالی که روشن بود که او دارد پایگاه مردمیاش را، آن هم به شکلی فاجعهبار، از دست میدهد. در سال ۱۹۷۹، محمدرضا پهلوی در جریان انقلاب تحت رهبری آیتالله خمینی سرنگون شد و نتیجتا، جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت.
اما در دهه ۱۹۸۰، زمانی که صدام رئیسجمهور جدید عراق تصمیم گرفت بدون هرگونه توجیهی به ایران حمله کند، بدترین وضعیت سر رسید. در جنگ خونباری که شکل گرفت، میلیونها نفر در دو کشور جان خود را از دست دادند. تمام غرب - آمریکا، فرانسه، انگلستان و روسیه - از عراق حمایت کردند. برای هشت سال، ایران عملا تنها بود. این کشور توانست از شکستی سنگین فرار کند، اما این تجربه تلخ، بر هرآنچه پس از آن رخ داد اثر گذاشت و سوگیری کسانی را که امروز در قدرت هستند، شکل داد.»
استراو سپس با اشاره به سابق ترورهای گروهک تروریستی منافقین در ایران و روابط گرم «جان بولتون» مشاور امنیت ملی کاخ سفید با این گروهک، نوشته است که بولتون تصور میکند اگر به تحریم ایران ادامه دهد، جمهوری اسلامی ایران تسلیم شده و برای رسیدن به توافق «التماس میکند».
این دیپلمات انگلیسی میافزاید: «این رویکرد، نتیجه نمیدهد، چراکه بر اساس برداشت غلط از روحیات ایرانیها بنا شده است.»
او بیان اینکه تلاش آمریکا برای فشار به تهران، صرفا به افزایش اتحاد داخلی در ایران منجر شده، نوشته است: «پس از دو قرن تحقیر، ایران بیش از هرچیز به دنبال احترام و به رسمیت شناخته شدن است.»
در پایان این یادداشت آمده است: «من به عنوان کسی که در مرحله نخست مذاکرات هستهای با ایران (بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶) به مدت سه سال [با ایرانیها] مذاکره کردهام، میدانم که اگر به ایران احترام بگذارید، رسیدن به توافق ممکن است. بدون این کار، این بازی موش و گربه در خلیج [فارس] و بیثباتی مداوم در کل خاورمیانه، ادامه خواهد یافت. شاید نوع رفتار ایران را دوست نداشته باشیم، اما فهمیدن دلایل این رفتار، میتواند حیاتی باشد.»