
به گزارش حلقه وصل، بررسی وضعیت موجود تعامل در نهادهای رسمی و مردمی در ایران در حوزه فعالیتهای فرهنگی (سیاستگذاری، نظارت، مدیریت و تصدی) و همچنین مشکلات و موانع نهادهای مردمی در ارتباط با نهادهای رسمی و آسیبهای فعالیت نهادهای مردمی در حوزههای فرهنگی موضوعی محوری و مهم است که دکتر علی اکبر عصارنیا به آن پرداخته است.
تحلیل شما از وضعیت موجود تعامل در نهادهای رسمی و مردمی در ایران در حوزه فعالیتهای فرهنگی (سیاستگذاری، نظارت، مدیریت و تصدی) چیست؟
من معتقد هستم در کشور ساختاری را نداریم که وظیفه سیاستگذاری در این موضوع را داشته باشد. البته شورای عالی انقلاب فرهنگی، سیاستگذاری میکند اما تا به حال در این زمینه سیاستهایی مقرر نشده است.حتی در نقشه مهندسی فرهنگی فقط عواملی را بیان کردهاند و سیاستگذاری نشده است.ما در زمینه شرکتهای دانش بنیاد سیاستهای بهتری داریم. هم در عرصه سیاستگذاری و هم در عرصه مدیریت، دولت سیاستهایی را به کار میگیرد که شرکتهای دانش بنیاد تقویت شوند.
در برخی از کشورها برای ساماندهی نهادهای مردمی ساختار وجود دارد. مثلاًهمچون اصناف در حوزه اقتصاد و تجارت کهدر اتاق بازرگانی نماینده دارند، در حیطه فرهنگی هماتاقهای فکر و بنیادها را تعریف کردهاند و از آنها حمایت میکنند.البته حمایتهای رسمی صرفاً از پروژههای فرهنگی به جهت بازدهی اقتصادی انجام نمیشود. برداشت من این است که در بعضی ازموارد کاملاً با نگاه اقتصاد و بازار حمایت صورت میگیرد و در بعضی موارد اثرگذاری حاکمیتی برای آنها اهمیت دارد.
اما در ایران ما اصلاً ساختار دقیقی نداریم؛ یعنی ساختار اقتصادی ما در این زمینهخیلی نحیف است. چون ساختارها نحیف هستند،اغلب در خانه سینما دعوا است. در بحث حاکمیتی هم خیلی پراکندهکاری و ناپایدار، سلیقهای و متأثر از فضای سیاسی و ... کار میکنیم.
در نهایت در بحث اول معتقدم ما مشکل ساختاری داریم؛ یعنی ما هنوز از لحاظ ساختاری به این جمعبندی نرسیدیم که در قبال نهادهای مردمی چه باید کرد.البته در بعضی مواردمانند مساجد اوضاع بهتر است.
جایگاه و سهم نهادهای مردمی در حوزه فعالیتهای فرهنگی چیست؟
به اعتقاد من اگر بخواهیم کار فرهنگی را از یک منظر تقسیمبندی کنیم، شامل دو حوزه میشود.فعالیتها و کارهای آموزشی و فعالیتهای تربیتی. در حوزه آموزش سهم دولت خیلی بیشتر است. چون دانشگاهها و آموزش و پرورش در اختیار دولت هستند.بنابراین اگر مجموع آموزشگاههای آزاد و مدارس غیرانتفاعی و همۀ اینها را کنار هم بگذاریم باز در مقابل دولت سهم زیادی ندارند.
در بخش فعالیتهای تربیتی برعکس آموزش،نقش مردم خیلی زیاداست؛ یعنی بخش تربیت را واقعاً مردم به عهده گرفتهاند و برخلاف توقعی که وجود دارد دولت در این زمینه حرفی برای گفتن ندارد.البته وضعیت دولت در بعضی حوزههای تربیت بهتر بوده است.مثلاً حوزه مهارتهای فنی و حرفهای که دیگر آموزش به تنهایی کفایت نمیکند بلکه باید تربیت نیروی ماهر داشته باشیم.اما در حوزههای فرهنگی و اعتقادی و معنوی و انقلابی و... تقریباً نزدیک به 100 درصد اقدامات در دایره مردمی است؛ یعنی این مساجد و بسیج و... هستند که کار اصلی را انجام میدهند.
در لایههای مختلف فرهنگ مردم معمولاً در سیاستگذاری نقش کمی بر عهده دارند که این بحث به حرف اول ما برمیگردد؛ یعنی زمانی که سهم نهادهای مستقل و مردمی کم میشود و یا به تعبیر سؤال تعامل دولت و مردم در این زمینه خوب نباشد و به تعبیر دیگر ما مشکل ساختاری داشته باشیم. من مشکل را ناشی از ساختار میدانم و معتقدم تا ساختار درست نشود با هرگونه سیاستگذاری و اختصاص منابع مالی و بیان کردن تأکید و اهمیت مشکل حل نمیشود.
ما مشکل را باید در این حوزه به طور بنیادی حل کنیم و ساختارسازی کنیم؛ مثل اتاق صنایع و معادن در حوزه اقتصاد. آنها در سیاستگذاری نقش دارند اما نقش اجرایی ندارند.این بحث یک زمانی در شبکه تشکلهای بزرگ در سازمان ملی جوانان مطرح شده بود که بسیج و اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزان و سازمان جوانان هلال احمر و کانونهای فرهنگی و هنری در مقطع ریاست آقای حاج علی اکبری شبکه تشکلی داشتند و دولتی و نیمهدولتی و مردمی بودند.
مشکلات وموانع نهادهای مردمی در ارتباط با نهادهای رسمی چیست؟
ما معمولاً در موضوعات اشتراک لفظی داریم؛یعنی دولت و بدنه مردمی همه در یک موضوع کار میکنند که این به نظر من مهمترین آسیب و مشکل است. یعنی وقتی در موضوعاتی همچون خانواده، اقتصاد مقاومتی، رسانههای نوظهور و ...
از دولت سؤال میکنید که شما در این موارد چه کار انجام میدهید، میگویند در این حوزهها کارهای مختلفی صورت میگیردو از جمله تشکلهای آن حوزه را با دورههای آموزشی و توانمندسازی کمک میکنیم.اما واقعیت این است که هنوز مشکل اساسی پابرجا است و تا زمانی که حل نشود این کارهابه خروجی نمیرسد.آن مشکل و مانع جدی عبارت است از اینکه هر چند بخش مردمی و دولتدر موضوع با هم مشترک هستند، اما در مسائل باهم فرسنگها فاصله دارند.
چه در حوزه فرهنگ و چه اقتصاد مشکل همین است.آیا درکشور جایی هست که این موارد را مهندسی کرده، تقسیم کار کند، به هم نزدیک سازد و هماهنگی فکری در آن ایجاد کند؟ مثلاً در عرصه خانواده وقتی شما از بدنه مردمی سؤال میکنید دولت در این زمینه برای شما چه کار میکند؟ خیلی وقتها میگویند دولت نمیخواهد کاری کند، فقط کار ما را خراب نکند.
چرا این پاسخ را میدهند؟ چرا بسیاری از فعالین مردمی حوزه فرهنگ این تصور در ذهنشان هست که اگر دولت در حوزه کاری ما ورود نکند بهتر است؟ این جمله بسیار مهمی است که باید دقیق بررسی شود.پاسخ من این است که تصوری که دولت از مسائل موجود در آن موضوع دارد با تصوری که تشکلهای مردمی از مسائل آن موضوع دارند با هم تفاوت جدی دارد. یعنی به عنوان مثال در حوزه خانواده، دولت میخواهد چه کار کند؟ دولت میخواهد تسهیلات بدهد، وام بدهد، کلاسهای آموزشی برگزار کند و برنامههای فرهنگی درست کند.
ولی وقتی شما میروید سراغ تشکلهای مردمی، میگویند دولت با این مبانی که در حوزه خانواده دارد، دارد اصل خانواده را از هم میپاشد. ما در رفتارهای دولت به معنای اعم آن که شامل صدا و سیما، آموزش و پرورش و دیگر سازمانها میشود،آسیبهایی که البته غیرعامدانه است میبینیم. در پارهای از موارد برای همین گاهی مخاطب با پیامهای متناقض مواجه میشود. مثلاً دریک شبکه از تلویزیون درباره بحث سادگی ازدواج صحبت میشود در حالی که در شبکه دیگر خانههایی پرده آن چنانی دارد و روی میز نهارخوری غذا میخورند و با شیکترین لباسها و ماشینها در حال زندگی هستند.
آدم کدام حرف را باور کند؟ یعنی وقتی فرد میبیند صدا و سیما یک حرف میزند، پدر و مادر حرف دیگری میگویند، امام جماعت مسجد محله هم چیز دیگری میگوید، از خود میپرسد من به کدام حرف عمل کنم؟ در خیلی از بحثها مشکل ما این است.
گاهی خوددولت نمیداند چه کار میخواهد بکند. در بسیاری از موضوعات مثل خانواده برای فرهنگسازی داریم میلیاردها تومان در صدا و سیما خرج میکنیم و از سویی دیگر برای آنکه پول این صدا و سیما را درآوریم میلیاردها تومان داریم آگهی بازرگانی خلاف آن شعارها و پیامهای اولیه به اشتباه پخش میکنیم؛ یعنی داریم از راه اشتباه درآمدزایی میکنیم که خرج کار فرهنگی کنیم.
منبع: دبیرخانه شورای عالی فرهنگی