حلقه وصل: شهید بهشتی، سیاستمدار و فقیه ایرانی و اولین رئیس دیوان عالی کشور پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بود. وی سرانجام در سمت ریاست قوه قضائیه، در شامگاه ۷ تیر سال ۱۳۶۰ در حین سخنرانی در تالار حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار بمب همراه با ۷۲ تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشور به شهادت رسید. این حادثه از جمله اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق منافقین در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشود.
به همین مناسبت، پایگاه خبری-تحلیلی «حلقه وصل» گفتگویی تفصیلی با دکتر قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران انجام داده و درباره موضوعاتی همچون ویژگیهای بارز شهید بهشتی، تاسیس هیات موتلفه، بازجوییهای متعدد ساواک از شهید بهشتی، روابط بنیصدر و شهید بهشتی طرح سوال کرده که در ادامه متن این گفتگو آمده است:
* آقای دکتر در شروع مصاحبه، کمی درباره شهید بهشتی و ویژگی های بارز ایشان صحبت کنید؟
یکی از چهره های درخشان در میان رجال برجسته اسلامی، شهید ایت الله سید محمد حسین بهشتی، متولد 1307 در اصفهان است که خانواده پدری و مادری ایشان از رجال اسلامی و عرفان و معارف الهی بود. شهید بهشتی تحصیلات اولیه خود را در زادگاه شروع کرد و سال های 1317 و 1318 به قم می آید و در آنجا به درس امام خمینی (ره)، آیت الله برجرودی و آیت الله سید محمد تقی خوانساری و علامه طباطبایی و ... وارد می شوند. ایشان استعداد و ذوق و نبوغ ویژه ای داشت؛ البته شهید مطهری، امام موسی صدر و ... این ویژگی ها را هر کدام به شکلی دارا بودند. شهید بهشتی در کنار تحصیلات حوزوی به دروس دانشگاهی هم راه پیدا کرد؛ به طوری که دکتری خود را در رشته الهیات از دانشگاه تهران گرفت.
* ویژگی خاص شهید بهشتی که ایشان را از دیگران متمایز میکرد و باعث ترقی و پیشرفت او در دوران تحصیل و زندگی شده بود، چه بود؟
ویژگی خاصِ او در زندگی، نخست نظم و انضباط در تحصیل مطالعات و تحقیق و دیگری مطالعات ریشه ای، مبنایی و رجوع به کتب متون بود. او پس از مدتی توانست به درجه اجتهاد برسد و درهمان شهر قم به تدریس زبان انگلیسی در دبیرستان ها پرداخت و مدرسه دین و دانش را با مبانی و معارف اسلامی تاسیس و شاگردان خوبی تربیت کرد. در سال های دهه 30 به تهران آمد و در انجمن اسلامی پزشکان و مهندسین و همچنین در مکتب الرضا که یک هیات برجسته ای در تشکیلات مرحوم حاج علی اکبری غفاری بود، سخنرانی هایی داشتند. با آغاز نهضت امام، به عنوان چهره روحانی انقلابی ارتباط خود را با روحانیان اصفهان حفظ می کند و بیانیه می دهد.
* با تاسیس هیات موتلفه چه تغییراتی در مسیر زندگی شهید بهشتی ایجاد شد؟ با اعزام ایشان به آلمان تلاش هایی برای ایجاد موج اسلامی کردن و شناساندن آن و همچنین تغییر برخی ساختار صورت گرفت؛ کمی در این باره توضیح دهید.
با تاسیس هیات موتلفه، اعضای موسس از امام میخواهند که چند نفر را برای کارهای ایدیولوژیکی انتخاب کنند و ایشان، شهید بهشتی، شهید باهنر، ایت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله محی الدین انواری را انتخاب و معرفی می کنند و برای این ها جلسات فکری و ایدیولوژی برگزار کرد. با دستگیری اعضای هیات موتلفه بعد از قتل حسنعلی منصور، احساس خطری برای ایشان ایجاد می شود که با وساطت احمد خوانساری، ایشان به عنوان مسول مسجد ایرانیان در آلمان به این کشور اعزام می شود. با ورود به این منطقه، ابتدا نام آن جا را به مرکز اسلامی هامبورگ تغییر و دستور می دهد که نشریه پیکار منتشر شود؛ همچنین جلساتی را برای خواص اعضا می گذارد و در 3 جلسه یک ساختار علمی و عملی از تشکیلات ارائه می دهد. در آنجا ضرورت و نوع تشکیلات اسلامی و تفاوت تشکیلات اسلامی با تشکلایت سیاسی را توضیح میدهد. در اروپا علاوه بر حذب توده، جامعه سوسیالیستی ها و جریان جبهه ملی، تشکیلاتی تحت عنوان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا وجود داشت که ابتدا تشکلی صنفی بود و بعدها به تشکیلات سیاسی تبدیل شد که ابتکار و مدیریت آن با مارکسیست ها بود. اما با ورود شهید بهشتی، او اتحادیه انجمن های اسلامی اروپا را تاسیس می کند و در این اتحادیه بچه های مذهبی از همکاری با جبهه ملی به تشکلایت انجمن اسلامی می آیند. شهید بهشتی استعداد فوق العاده ای در زبان و ادبیات داشت و علاده بر اینکه ادبیات عرب و انگلیسی با ادبیات و فرهنگ آلمان هم آشنا شد.
* این شهید بزرگوار چندین بار از سوی ساواک مورد بازجویی قرار میگیرد و به صورت مستمر تحت نظر بود؛ آیا این اقدامات موجب شد تا از رسالت خود بازبماند یا خیر؟
شهید بهشتی سال 49 سفری به ایران می آید، اما ساواک دیگر اجازه بازگشت به ایشان نمی دهد و مجبور می شود که در ایران ماندگار شود و با توجه به اینکه ایشان معلم بود، در بخش کتاب های درسی (تدوین تعلیمات دینی) مشارکت می کند بدون اینکه نامی از او باشد؛ از سوی دیگر نیز با انحراف سازمان مجاهدین خلق در سال 54، بحث شناخت در منزل را شروع می کند که نقد جریان التقاط است؛ جلسات او درباره تاریخ اسلام و موضوعات مختلف عمدتا مکتوب و از نوارهای صوتی پیاده شد. شهید بهشتی ارتباطات خوب خود را حتی با روشنفکران مذهبی مثل استاد شریعتی داشت. در تهران با روحانیان فرهیخته مثل ایت الله طالقانی، آیت الله مهدوی کنی و ایت الله موسوی اردبیلی جلساتی داشتند که منجر به تاسیس جامعه روحانیان مبارز تهران شد. یعنی یک تشکل منظم در اواخر سال 54 شروع شد و در سال 56 با انتشار بیانیه ای، جامعه روحانیان، اعلام موجودیت می کند.
با بسته شدن حسینیه ارشاد توسط ساواک، ایشان با ایت الله موسوی اردبیلی و جحت الاسلام باهنر مکتب توحید را در میدان توحید تاسیس می کند؛ از این دوره ساواک بیشتر ایشان زیر نظر داشت اگرچه اولین اسناد ساواک درباره ایشان به سال 1341 و اظهارات ایشان در دفاع از حضرت امام و نهضت باز میگردد. به قدری ساواک شهید بهشتی را کنترل میکرد، که حتی نامه های ایشان برای امام موسی صدر و ایت الله مصباح را سانسور میکردند و برخی نامه ها در پرونده ایشان وجود داشت؛ یا حتی گاهی نامه ها را به صاحبان نمی دادند و یا کپی می کردند و دوباره نامه را پست میکردند. یک بار او را احضار میکنند و از او درباره اقداماتش سوال میپرسند و ایشان توضیح مختصری می دهند. در سال 54 فردی به نام باقر نجفی با هدایت ساواک با شهید بهشتی تماس میگیرد و میگوید که شما به تلویزیون بیایید و صحبت کنید که ایشان قبول نمیکند. در همان ماه ساواک او را احضار میکند و بازجویی مفصل می شود. از او میپرسند «در آلمان چه کار میکردی؟ در تهران چه کار میکنی؟ از طرف تلویزیون کسی با شما صحبت کنی؟ شهید بهشتی هم پاسخ می دهد که مشغول کارهای علمی هستم. بعدها در همین رابطه و بازجویی ها از ایشان، کتابی تحت عنوان شهید ایت الله دکتر سید محمد بهشتی به روایات اسناد ساواک بیرون آمد.
* یکی از مهمترین بخش های زندگی شهید بهشتی، سخنرانی های مهم و تاثیرگذار در دوران انقلاب بوده است؛ این سخنرانی ها چه ویژگی هایی داشت؟
سخنرانی های او 3 ویژگی خاص دارد؛ نخست دعوت افراد به کار تشکیلاتی منظم با مبانی ایدیولوژی اسلامی، دیگری فهم و درک مسایل اسلامی با توجه به جامعیت اسلام است؛ چرا که او یکی از خطرات برای نسل جوان را نگاه تک بعدی به اسلام می دانست و معنقد بود که اسلام را زمانی که جامع مطرح میکنیم، همه ابعاد آن باید مورد نظر باشد. سومین خصوصیات سخنرانی های ایشان، جذابیت حداکثر سخنرانی ها برای هدایت نسل جوان است. در دوران انقلاب شهید بهشتی، مدیریت عملی و فکری را در تهران بر عهده داشت؛ در یزد و جنوب آیت اله صدوق، در مشهد آیت الله خامنه و هاشمی نژاد و در تبریز ایت الله شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی یک مرکزیت یا موقعیت خاص داشتند. سال 56- 57 ساماندهی راهپیمایی ها با ایشان انجام میشد و در بعضی موارد مانند راهپیمایی تاسوعا خود او بیانیه را میخواند یا سخنرانی می کرد.
* تاسیس یک حزب اسلامی جزو آرمان های شهید بهشتی بود؛ چرا امام با تشکیل این حزب مخالفت کرد؟
در سفر به فرانسه، این مساله را با امام مطرح می کند اما امام موافقت نمی کند و میفرمایند که شما بروید و شورای انقلاب را تشکیل بدهید. ایشان وقتی به تهران بازگشت، شورای انقلاب را تاسیس می کند که البته رییس شورا شهید مطهری بود اما عملا مدیریتِ شورا، دست خود اوست. پس از آزادی ایت الله طالقانی از زندان، ریاست شورا به ایشان محول می شود. سال 58 وقتی اعضای حزب با امام دیدار می کند، می فرمایند که من نمیدانم در درون حزب چه میگذرد اما چون 5 مجتهد عضو این حزب هستید، یک حجت است.. این حزب به عنوان یک تشکیلات قوی، کارآمدی و کارایی خوبی داشت و اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی بهشتی بود.
* پس از تاسیس شورای انقلاب، که یک شورای کاملا قانونی بود، برخی اعضا مشکلاتی ایجاد کردند؛ این اتفاقات از کجا نشات گرفت؟
بله؛ برخی اعضا خصوص طیف نهضت آزادی به دلیل عدم قانونگرایی، معضلاتی ایجاد می کردند؛ در حالی که شورای انقلاب در راس مملکت بود و قانون تصویب می کرد و در این دوران، بیش از 1000 قانون به تصویب رسید. دولت قانونی آن زمان در ذیل شورای انقلاب بود؛ نکته مهمی که در حال حاضر باید محققان به آن بیشتر توجه کنند. با اینکه پس از شهادت مطهری، شهید بهشتی رییس شورای انقلاب و مسول جهادسازندگی است، دولت موقت به ایشان امکانات مالی نمی داد. نقشی که شهید بهشتی در تصحیح و تصویب قانون اساسی داشتند، حائز اهمیت و مورد توجه است.
* پس از تشکیل مجلس خبرگانِ قانون اساسی، حملات و تخریب ها علیه این مجلس و شهید بهشتی آغاز شد، این تلاش ها از سوی چه کسانی و کدام سازمان ها بود و چه هدفی را دنبال می کردند؟ گفته می شود آمریکا پشت این قضیه بود اما هیچ وقت شفاف سازی در این مورد صورت نگرفت
عمدتا حملات طیف های مختلفی که مخالفت و متنتقد با اسلام و انقلاب و نظام بودند، از مجلس خبرگان شروع به حمله و احیانا تخریب شخصیت آیت الله بهشتی کردند. ایشان با توجه به جایگاهی که به عنوان فردی فقیه و قانون گرا داشت، در تصویب قانون اساسی نقش عمده ای داشت؛ اگرچه ما 70 فقیه و مجتهد مسلم در مجلس خبرگان داشتیم. طرح انحلال مجلس خبرگان در دولت موقت تصویب می شود و اقای بازرگان خدمت اقا میروند و میگویند که میخواهیم مجلس خبرگان را منحل کنیم؛ امام می فرمایند که ربطی به شما ندارد. بعدها امیر انتظام به مامور آمریکایی میگوید اشتباه از طرف بازرگان بود که این را با ایت الله خمنیی مطرح کمردو اگر این کار انحام نمیشد، ما مجلس را منحل رده بودیم. اقای بازرگان به خیلی از ابهامات و سوالات در این رابطه نه خودش پاسخ داد و نه دکتر یزدی. امیدواریم وارثان به این ابهامات پاسخ دهند.
در مجلس خبرگان، قانون اساسی تصویب شد و از همان ابتدا لبه تیز حملات متوجه بهشتی بود. مرحله بعدی، مساله انتخابات ریاست جمهوری است وعده ای آقای بهشتی را به عنوان رییس جمهور انتخاب کرده بودند اما امام معتقد بود که شخص روحانی لازم نیست رییس جمهور شود. از طرفی دیگر در مجلس خبرگان و شورای انقلاب، عملکرد بنی صدر ضعف ها و عیوب ایشان مشخص بود. حزب جمهوری اسلامی و جریان خط امام حاضر نبودند، بنی صدر رییس جمهور شود.
اقای جلال الدین فارسی از طرف حزب جمهوری اسلامی، به عنوان کاندیدای رییس جمهور مطرح می شود اما چون او متولد افغانستان بود، امام فرموند بهتر است، کنار برود تا ابهامی در حرکت انقلاب و انتخابات باشد. اقای حبیبی انتخاب می شود اما فرصتی برای تبلیغ او نبود. نهایتا بنی صدر رییس جمهور می شود و با رییس جمهور شدن ایشان شورای انقلاب و انتخابات مجلس شورای اسلامی، کار شورای انقلاب به پایان می رسد. انتخاب مجلس اغاز شد و اکثریت قریب به اتفاق کاندیداها، خط امامی بودند؛ اگرچه نهضت آزادی ها یک فراکسیون داشتند.
* روند جدایی بنی صدر از معیارهای انقلاب از چه سالی آغاز شد؟ بنی صدر با شهید بهشتی و علما مخالف بود یا مخالفت اصلی او با امام و انقلاب بود؟ منافقین در این میان چه نقشی داشتند؟
از سال 59 نغمه های روند جدایی بنی صدر در مقابل معیارهای انقلاب و قانون اساسی داریم و اولین نغمه نیز روز 17 شهریور 59 و سخنرانی او در میدان شهدا بود. مساله بعدی، انتخاب نخست وزیر بود و ایده ال بنی صدر این بود که علیرضا نوبری از شاگردهای او انتخاب شود اما نهایتا شهید رجایی به عنوان نخست وزیر انتخاب شد؛ اما بنی صدر مخالفت کرد اما در واقعیت این مقاومت و مخالفت برابر امام و انقلاب بود.
از 17 شهریور 59 ارتباط بنی صدر با منافقین گسترش یافت و با سخنرانی او در تاریخ 14 اسفند در دانشگاه تهران، عملا بنی صدر وارد یک درگیری شد و دستور داد بچه های حزب الهی را بزنند و در این بازه زمانی، پیوند تمام احزاب چپ و ملی و منافقین با بنی صدر ایجاد شد. با بررسی هایی که آیت الله یزدی و آیت الله مهدوی کنی انجام دادند، ادله خطا و ایجاد شقاق از بنی صدر را ارائه دادند و از سوی دیگر سپاه و دادستانی، اطلاعات و گزارش های خوبی از قضایا داشت و نهایتا در فرودین 60 این رویایی تمام احزاب چپ و ملی و اغتشاشات آغاز شد.
* با سخنرانی های بنی صدر که عملا و به طور مشخص مخالفت خود را با امام و انقلاب مشخص کرد، امام نسبت به برکناری او اقدام کرد؛ پس از اعلام برکناری بنی صدر، چه تحرکاتی از سوی موافقان و دوستان بنی صدر صورت گرفت؟
منافقین، بازوی نظامی رییس جمهور مطرح شدند و یک جنگ روانی به وجود آورند؛ بنی صدر در ایلام و کرمانشاه دعوت به اغتشاش می کند و امام طی یک بیانیه ای اعلام کرد که بنی صدر از نمایندگی فرماندهی کل قوا برکنار شد و تیمسار فلاحی موقتا انتخاب شد و تاکید کردند که لازم نیست آقای فلاحی کار نظامی انجام دهد. از 20 خرداد سال 60 که مساله برکناری بنی صدر مطرح می شود، چه خود بنی صدر و چه روزنامه ها و جریانات جبهه ملی، مردم را در تقابل و تعارض قرار می دهند. 30 خرداد وقتی مجلس اعلام عدم صلاحیت رییس جمهوری را اعلام می کند، منافقین مبارزه مسلحانه را آغاز میکنند و در میدان فردوسی با قمه و پنجه بکس وارد میدان می شوند و پس از آن ترورها شروع می شود. از اولین ترورها، ترورآیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر و دو روز بعد انفجار در حزب جمهوری اسلامی بود.
یکی از ویژگی هایی که شهید بهشتی در کارهای خود داشت، دور اندیشی و آینده نگری عمیقِ او بود. به طورمثال در سخنرانی در سال 58 اعلام می کند که در حال حاضر که شور انقلابی زیاد است باید 2 کار اساسی انجام دهیم؛ یکی قانون را حاکم کنیم و دوم اینکه نیروهای مکتبی در راس و بدنه نظام قرار دهیم تا 10 سال بعد که شور انقلابی خوابید، نظام آسیب نبیند. یا به طور مثال برخی بچه ها میگفتند، نمی شود کار کرد اما شهید بهشتی خطاب به آن میگفت که اتفاقا در این شرایط شما کارشناس می شوید.
* آقای دکتر در میان صحبت های خود عنوان کردید که برخی اتهاماتی را به شهید بهشتی وارد می کردند و بارها ایشان را ترور شخصیت میکردند، مصداقی تر می توانید توضیح دهید؟
اولین اتهامی که به او انتساب میدادند این بود که انحصار طلب بود در حالی که ایشان هر کس را در چهارجوب قانون بررسی می کرد. در مواضع سیاسی عدالت و تقوا را رعایت می کرد. به طور مثال مهندس بازرگان مقاله ای علیه بهشتی مینویسد. فردا با ایشان مصاحبه می کنند و میگویند که اقای بازرگان علیه شما اظهاراتی را داشته اند، شهید بهشتی میگویند که بعید است، ایشان از روشنفکران است. می گویند از دهه 40 نحوه مبارزات تغییر کرده و ما اختلاف بینش و نگرش داریم. دراینجا شاهد هستیم که ایشان پاسخ میدهند اما بدون هیج اساعه ادبی. یا مثلا میگفتند که او در کاخ زندکی می کند و زندگی اشرافی دارد اما چیزی که روشن است این بود که بهشتی را بهانه قرار داده بودند که اساس خط امام و مبانی اما را بکوبند. عمدتا او خودش را با آن روش معنوی و تقوای سیاسی که داشت، به صورت عکس العملی با کسی برخورد نمی کرد. در زمان محاکمه تقی شهرام به بهشتی فحاشی میکردند، اما او میگفت تا زمانی که به من توهین می کنند، عیبی ندارد اما وقتی معضل امنیتی شد، اوضاع فرق میکند. مساله بعدی سعه صدر او بود که واقعا در تحمل کم نظیر بود. دکتر غلامعلی رجایی کتابی تدوین کرده به نام ویژگی های شخصیتی بهشتی که در آن دوستان و کسانی که با شهید بهشتی ارتباط داشتند، هر کس روایتی می گوید. شهید بهشتی یک انسان خودساخته و به نقل از امام فردی مظلوم در مقابل اتهامات بود. برخی افراد ساده اندیش هم باور کرده بودند که او انحصار طلب است.
* بیش از 30 سال از شهادت ایشان میگذرد، آیا در این سال ها تواسنتیم دین خود را نسبت به ایشان ادا کنیم؟
متاسفانه پس از 30 سال، کار فاخری درباره این شخصیت نه تنها انجام ندادیم، بلکه کارهای معمولی ما نسبت به ابعاد شخصیتی ایشان ناچیز است. یکی از مهمترین ویژگی های ایشان قانونگرایی است و برقراری عدالت در برخورد با گروه ها و احزاب و شخصیت ها را در اجرای قانون می دید. باید به تبیین و تحلیل زندگی علمی و عملی ایشان بپردازیم وبرای نسل های آینده، اندیشه هایشان به عنوان اندیشه اسلامی تببین شود.
* مواضع امام نسبت به شخصیت شهید بهشتی چگونه بود؟
امام شهید بهشتی را یک مجتهد مسلم، یک فرد با تقوا، مدیر، مدبر، متعهد و فیلسوف و اندیشمند می دانست. امام می فرمودند که بیش از 20 سال از نزدیک با شهید بهشتی آشنا هستند و حتی یک مورد غیبت از او نشنیده ام.
* مواضع شهید بهشتی نسبت به استکبار ستیزی و آمریکا؟
ما در اینجا 2 مساله داریم؛ یکی به لحاظ مبانی اسلامی و فقهی است که در واقع سلطه اجنبی بر جامعه اسلامی حرام است. موضوع دوم روحیه استکباری آمریکا ست که خوی تجاوز و تعدی در ذات (حاکمیت سرمایه داری)اوست. آمریکا به دلیل خوی استکباری و سلطه گری که شرعی و اسلامی حرام است و هم قران می گوید یهود را به عنوان دوست نگیرید. نکته حائز اهمیت این است که استقلال جامعه اسلامی باید حفظ شود.
* مواضع مردم بعد از اتفاق ترور؟
جنگ روانی و تبلیغات علیه شهید بهشتی بر افراد عامی و متدین ساده اندیش هم اثر کرد. ایشان وقتی شهید شد، تمام این تبلیغات از طرفی خنثی شد و ماهیت مخالفین او چه جبهه ملی و چپ و ... مشخص و جامعه متوجه شد چه فریبی خورده اند. ولی همان موقع که اکثریت جامعه امام را قبول داشت، عادی بود که امثال بهشتی را یاران امام می دانستند.
* نظر شما درباره نفوذی که در گذشته وجود داشت و نفودی که امروزه وجود دارد؛ و اینکه اگر بهره گیری هایی از کار تشکیلاتی شهید بهشتی می شد، امروز چه مشکلاتی را نداشتیم؟
نفوذ چیزی که بوده و هست و خواهد بود و در تاریخ هر جا ببینید، وجود داشته است. این نفوذ گاهی از سوی افراد فرصت طلب، سرمایه دار و دوست بود. یکی از مشکلات عمده ما احزاب و گروه ها و سازمان ها در چهارچوب قانون عمل نمی کنند.