حلقه وصل: معروف است که روزی ملانصرالدین براي خريدن نان به نانوايی رفت و چون صف نانوايی شلوغ بود، فكری به ذهنش رسيد و اعلام كرد كه در كوچه بالايی آش نذری میدهند. همه برای گرفتن آش نذری ، صف نان را رها كردند و رفتند آش بگیرند. وقتی همه رفتند، ملا در يك لحظه پيش خود فكر كرد، نكند واقعا دارند آش نذری میدهند؟ و خودش هم بدون اين كه نان بخرد، راهی محل خیالی آش نذری شد.
حکایت این سالهای دیپلماتهای کشور بی شباهت به این داستان نیست. یعنی ابتدا تاکتیکی را شروع میکنند و در داخل میگویند برای فریب دشمن و ایجاد شکاف در بین آنها این کار را کردیم، بعد خودشان هم باورشان میشود و فریب خودشان را میخورند و هدف اصلی فراموششان میشود. یک روز میگویند درست است که مذاکره نتیجه خوبی نداد اما بین آمریکا و اروپا شکاف ایجاد کردیم؛ دموکراتها و جمهوریخواههای آمریکا را به جان هم انداختیم؛ میانه عربستان و اسرائیل را با آمریکا شکرآب کردیم... و خودشان هم یادشان میرود که از روز اول رفته بودند با این هدف که تحریمها را بردارند، حالا ممکن است یکی از تاکتیکها هم ایجاد شکاف بین جبهه دشمن باشد؛ اما دیپلماسی ملانصرالدینی ناگهان هدف را فراموش میکند و تاکتیک فریب را با هدف اشتباه میگیرد!
خلاصه این روزها که دیپلماتهای کشور تلاش میکنند بگویند ترامپ هم حتی آدم خوبی است و دنبال جنگ و دعوا نیست و این جان بولتون و رفقایش هستند که رفیق نابابی برای ترامپ بودهاند، و رسانههای اصلاح طلب در داخل به این ایجاد شکاف هوشمندانه در دولت امریکا مینازند، هیچ بعید ندانید که فردا روزی ترامپ جان بولتون را برکنار کند و همین دیپلماتهای کارکشته ما یک دفعه پیش خودشان فکر کنند که نکند حالا واقعا ترامپ آدم خوبی است و مشکل واقعا از جان بولتون بوده؟! و اعلام کنند خب دیگر مشکل حل شد، مشکل جان بولتون بود وگرنه ترامپ که از اول دنبال زیر میز مذاکره زدن نبود، پس برویم دنبال مذاکره با ترامپ! در دیپلماسی ملانصرالدینی هیچ چیزی بعید نیست.