به گزارش حلقه وصل، «سود فیلمسازی در سینمای ایران در تولید است»؛ جملهای که چندسالی است برای توضیح معادلات سینمایی بین اهالی سینما رد و بدل میشود. فارغ از ادعاها درباره منشأ پولهایی که دهه ۹۰ به سینما وارد شدهاند و به نظر میرسد که جریان سینما را هم در اختیار دارند، اتکای سینمای یک کشور بر تولید و نه اکران حتماً زنگ خطر به حساب میآید.
صنعت سینما در دنیا، حتی اگر از سوی دولت مورد حمایت قرار میگیرد، اساساً در سازوکارهای اقتصادی بر اکران، حضور مخاطب در سالن سینما و فروش تکیه دارد. چرخهای که یکی از اساسیترین فرایندهای سینما به مثابه صنعت و به طور کلی حیات سینما در یک کشور محسوب میشود. مدتهاست که این چرخه در ایران معیوب است و به نظر میرسد در مسیر بهبود هم قرار ندارد. با ارزیابی کلی آمار و ارقام چند سال اخیر در تولید، اکران و فروش میشود به تحلیل درستی یا نادرستی این گزاره رسید.
سنگ بزرگ اکران پیش پای سازمان سینمایی
سال ۹۹ بود که آمار فیلمهای آماده اکران، سروصدای زیادی به پا کرد؛ ۳۰۰ فیلم پشت خط اکران! آماری که البته واکنش مدیران سینمایی وقت را بهدنبال داشت و اعلام شد که تعداد فیلمهای این فهرست ۱۲۰ فیلم است. هرچند این تعداد فیلم در صف اکران هم، برای سینمایی در ابعاد سینمای ایران مشکل آفرین است اما با یک حساب و کتاب ساده میشود به آمار تقریبی از تعداد فیلمهای پشت خط اکران تا انتهای سال ۱۴۰۰ رسید.سال ۹۸ و در روزهای منتهی به سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر، تعداد فیلمهای متقاضی حضور در این رویداد ۱۱۵ فیلم اعلام شد.
با اضافه کردن این تعداد به حدود ۲۰ فیلمی که تا انتهای همان سال هنوز روی پرده نرفته بودند، تعداد فیلمهای پشت اکران به ۱۳۵ فیلم میرسد. سال بعد و در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر ۱۱۰ فیلم فرم حضور در جشنواره را پر کرد. با این حساب تا پایان سال ۹۹ به تعداد حدودی ۲۴۵ فیلم اکران نشده میرسیم. چهلمین جشنواره فیلم فجر هم با ۹۴ فیلم متقاضی حضور کارش را آغاز کرد که اضافه شدن این تعداد به ۲۴۵ فیلم قبلی آمار را به ۳۳۹ فیلم میرساند.
با یک نسبت تقریبی اگر نیمی از این تعداد را آثار گروه هنر و تجربه یا دارای پروانه ساخت ویدیویی محسوب کنیم، به حدود ۱۷۰ فیلم میرسیم. از این تعداد مجموعاً در سال ۹۹ و ۱۴۰۰، ۶۱ فیلم اکران شده که در نهایت ما را به حدود ۱۱۰ فیلم پشت اکران تا پایان سال ۱۴۰۰ میرساند. عددی که در معادلات تولید و اکران سینمای ایران در دوسال کرونازده، نسبت به اواسط سال ۱۳۹۹ تغییر چندانی نکرده است و سازمان سینمایی همچنان معضل بزرگ فیلمهای پشت خط اکران را پیش رو دارد. با فاکتور گرفتن از برخی فیلمها که اعلام شد در دو دوره متقاضی حضور در جشنواره بودند این آمار بر اساس فیلمهای شرکتکننده در جشنواره فیلم فجر به دست آمده است اما در این سالها فیلمهایی نیز تولید شدهاند که فرم شرکت در جشنواره را پر نکردند و این هم به تعداد فیلمهای پشت اکران اضافه خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
«تولید رانتی» بزرگترین بحران سینمای ایران
بازار فروش کساد، بازار تولید سکه!
سینمای ایران در بدترین سال خود یعنی ۱۳۹۹، در مجموع کمی بیشتر از ۹ میلیارد تومان فروش داشته است. رقمی تقریباً یک چهارم فروش فیلم مطرب و ۳۳ برابر کمتر از فروش کل سینمای ایران در سال ۱۳۹۸! به همین نسبت مجموع مخاطبان سینما در سال ۱۳۹۹ فقط ۶۰۰ هزار نفر بوده است در حالی که همین آمار در سال ۱۳۹۸ بیش از بیستوشش میلیون نفر بوده است. وضعیتی که لابد در حالت عادی و برقرار بودن چرخه سالم تولید و اکران باید یک فاجعه و ورشکستگی تمامعیار برای سینما به حساب بیاید. با وجود این اما سال بعد، حدود ۹۵ فیلم، بر اساس آمار متقاضی چهلمین جشنواره فیلم فجر، کار تولید خود را به پایان رساندهاند. آماری که با وجود افت وحشتناک فروش در گیشه، از متوسط تولید در سینمای ایران، که حدود ۹۰ فیلم در سال است، کمتر نشده است!
همین مقایسه ساده بین آمار دو سال کرونایی سینما در ایران کافی است تا دستکم به این نتیجه برسیم که چرخه تولید، توزیع و اکران بیمار است. اتفاق رخ داده در این مدت نشان میدهد که اساساً جریان تولید در سینما به فروش و مخاطب، چندان بستگی ندارد. به عبارت دیگر دست فیلمساز در جیب فیلم و مخاطب نیست. این اتفاق همزمان علت و معلول یک سیکل معیوب است، سیکلی که در آن فیلمساز سودش را در اکران نمیبیند. بنابراین برای مخاطب و آوردن او به سالن سینما فیلم نمیسازد. این موضوع هم کیفیت فیلم و در مجموع سینما در ایران را بهشدت نازل میکند وهمین جامعه محدود مخاطبین سینما را از سالنها دورتر میکند. در نهایت با یک چرخه بیمار روبهرو هستیم؛ سینمایی که به اکران و فروش وابستگی ندارد، کیفیت و پسند مخاطب در آن واجد اهمیت نیست، مخاطبی که به همین دلایل به سینما نمیآید و سالن، بهعنوان زیرساخت اصلی سینما، در آن بیکارکرد است.
جمال ساداتیان تهیهکننده سینما در این باره میگوید: «چون تهیه کنندگان سرمایه را از جایی غیر از سینما تأمین میکنند و در این فرایند تهیهکننده هم مستخدم سرمایه میشود، دغدغهای برای بازگشت سرمایه و اکران و موفقیت در گیشه ندارند. تهیهکنندهای که از خودش سرمایه بگذارد در درجه اول قطعاً به آب و آتش میزند که فیلم قابل قبولی بسازد که بر اساس ذائقه مخاطب باشد و بعد تمام تلاشش را میکند تا اکران موفقی داشته باشد. اگر فیلمی با این رویکرد اکران شود هم به شاکله سینما کمک میکند و هم به سینماداری. رویکرد فعلی ساخت فیلمها و تهیه سرمایه از بیرون سینما به سینماداری کشور هم لطمه زیادی وارد کرده است. دلیل وضعیت بسیار اسفناک سینماداری امروز ما، ساخت فیلمهایی با این فرایند است که برای سازندگانشان دیگر اکران و موفقیت در گیشه موضوعیتی ندارد.»
انگشت اتهام به سوی کیست؟
به وضوح پیداست که در فرایند فعلی، قوام سینمای ایران به مخاطب نیست. مسألهای که یکی از موانع بزرگ بدل شدن سینما به صنعت در کشور محسوب میشود. این اتفاق معلول راههایی است که این روزها سرمایه ساخته شدن فیلم را تأمین میکنند؛ نهادهای دولتی و سرمایهگذاران خارجی.
طبق اعلام رسمی سرمایهگذاران فیلمهای سینمایی در چهلمین جشنواره فیلم فجر ۸ فیلم از ۲۲ فیلم، در جشنواره سی و نهم که ۱۶ فیلم در آن شرکت داشتند، ۴ فیلم، در جشنواره سی و هشتم با ۲۳ فیلم، ۳ فیلم، و در جشنواره سی و هفتم از مجموع ۳۳ فیلم ۶ فیلم با مشارکت یا سرمایهگذاری نهادهایی با بودجه دولتی مثل سازمان هنری رسانهای اوج، حوزه هنری و بنیاد سینمایی فارابی ساخته شدهاند. در واقع به طور میانگین و طبق این آمار در این چهار دوره حدود ۲۵ درصد فیلمها با مشارکت بودجه دولتی به تولید رسیدهاند. درصد مشارکتی که البته در دوسال اخیر رشد زیادی داشته است. بقیه فیلمها نیز طبعاً و بر اساس این آمار باید توسط سرمایهگذاران خصوصی ساخته شده باشد. فیلمهایی که اغلب یا اکران نشدهاند یا اکران ناموفقی را پشت سر گذاشتهاند.
در سال ۹۸ که آخرین سال نرمال برای سینمای ایران به حساب میآید حدود ۸۰ تا ۸۵ فیلمها زیانده بودهاند! ادامه داشتن تولید با آمارهای فروش و اکران فعلی سؤال اساسیای در چرخه سینما به حساب میآید. سؤالی که سیدجمال ساداتیان در پاسخش میگوید: «ما امروز بیش از ۶۰۰ تهیه کننده داریم اما اغلب حاضر نیستند از سرمایه خودشان برای فیلمسازی هزینه کنند. بهدلیل بحرانهای اقتصادی فعلی کسی رغبتی به سرمایهگذاری ندارد مگر از راه گرفتن بودجه از ارگانهای دولتی یا صاحبان سرمایه که خارج از سینما هستند چون پول از جاهای مختلف تهیه میشود و به همین دلیل هم چندان به بازگشت پولها احتیاجی ندارند چرخه تولید و اکران دچار مشکل شده است. کسانی که قدرت، توانایی، منطق یا ارتباطات خوبی دارند و میتوانند از طرق مختلف سرمایه تهیه کنند میتوانند چند فیلم درسال بسازند که اکران هم نشده باشد یا حتی در گیشه موفق نباشد اما همچنان به فیلمسازی ادامه بدهند. این موضوع دال بر این است که سینما بهدلیل دخالتهایی که در آن میشود، مبتنی بر شاکله اصلیاش نیست و من معتقدم با این روند نمیتواند جایگاه اصلی خودش را پیدا کند.»
سینما در ایران اگر قرار است راه صنعتی شدن را بپیماید باید از پس بایستههای یک صنعت برآید و بر ذائقه و نظر مخاطب حرفهای و عمومی مبتنی باشد. در درجه اول برای مخاطب احترام قائل باشد و آثار باکیفیت بسازد، سلیقه مخاطب را بشناسد و برای ادامه حیات به استقبال او نیازمند باشد. صنعت سینما در صورتی که فرایندی سالم و طبیعی داشته باشد، شبیه هرصنعت دیگری باید درصورت دوری مخاطب از سالن، به ورشستگی و رکود برسد و توانی برای ادامه تولید نداشته باشد و با پرشدن سالنها رونق بگیرد.
حذف سالن از چرخه سینما، اتفاقی که این روزها افتاده است و بیاعتباری اکران برای سازندگان، همین سینمای نیمه جان را هم بهزودی از پا می اندازد. پا گرفتن تشکلهای صنفی واقعی، اتحادیهها و ساختارهایی برای نظارت بر راههای تأمین سرمایه و سرمایهگذاران سینمایی، کمرنگ شدن بودجههای دولتی در ساخت فیلم و رسیدن به مدل مطلوبی برای مدیریت سینمایی و دوری از مدیریتهای مقطعی و سوگیریهای سیاسی میتوانند سینما را از شرایط فعلی نجات دهند. آنچه در نهایت مهم است اینکه سینما با شرایط فعلی موجود معیوب و ناقص مینماید که حیاتی طبیعی ندارد و برای زنده ماندن و بازگشت مخاطب باید به روال طبیعی سینما در جهان برگردد. با وجود این باید دید کسی به صدای این آژیر خطر گوش خواهد داد؟