به گزارش سرویس استان های حلقه وصل، مراسم بزرگداشت سالروز شهادت حضرت رقیه(س) شب گذشته ۲۰ مهرماه در موکب الیالطریق کربلا در اهواز برگزار شد.
محمدرضا سنگری، محقق و نویسنده کتب عاشورایی در این مراسم گفت: در این لحظات که اینجا هستیم کاروان اسیران کربلا وارد شام شدهاند و در بابالساعات آماده ورود به شهر دمشق هستند. پیش از آنکه به برخی از شبهات و گم گوشههای زندگی حضرت رقیه(س) بپردازم، درباره حضور زنان و همسران حضرت اباعبدالله(ع) در نهضت حسینی سخن خواهم گفت.
وی گفت: روشن است وقتی یک جنگی رخ میدهد اولین اقدام آن است که کودکان و زنان را از عرصه جنگ دور میکنند تا آسیبی نبینند ولی در رویداد کربلا (رویداد کلمهای است که امام حسن مجتبی(ع) درباره کربلا از آن تعبیر کردند، آنجا که فرمودند «لا یوم کیومک» یوم در این عبارت به معنی رویداد است) ما حضور کودکان و حتی شهادت کودک تازه متولد شده را نیز شاهد هستیم.
۲۳ کودک و نوجوان در کربلا به شهادت میرسند
این محقق عاشورایی ادامه داد: مجموعاً ۲۳ کودک و نوجوان در کربلا به شهادت میرسند که برخی از آنها نامشان هم مطرح نمیشود و در طول تاریخ شیعه حتی یک نوحه هم برای آنها سروده نشده است. وقتی سرگذشت این کودکان را چه آنها که متعلق به خانواده حضرت اباعبدالله(ع) و چه آنها که متعلق به اصحاب هستند مطالعه میکنیم هر کدام یک حماسه بزرگ در مجموعه کربلا به شمار میروند.
سنگری با بیان اینکه در کربلا چند تن از همسران حضرت اباعبدالله(ع) نقشآفرینی کردهاند، افزود: یکی از این بانوان که خیلی درباره بودنش یا نبودنش در کربلا اختلاف وجود دارد زنی به نام غزاله یا شاه زنان یا همان شهربانو مادر امام سجاد(ع) است که برخی از بزرگان گفتهاند ایشان در کربلا نبوده و قبل از کربلا از دنیا رفته است. برخی نیز گفتهاند او طی مأموریتی به ایران آمده است.
وی ادامه داد: سنایی غزنوی شاعر قرن ششم در اشعار خود به حضور این بانو در کربلا اشاره کرده و این نشان میدهد در قرن پنجم و ششم این نظر مطرح بوده است. بعدها نسبت به آن تردید وارد کردند. به نظر میرسد ایشان در کربلا بوده اما در قافله اسیران نبوده است. دلیل این سخن آن است که هر کس در قافله اسیران بوده سخنی گفته یا خطبهای خوانده که نامش در مجموع ۸۴ نفری که از کربلا به اسارت میبرند، مشخص باشد. بنابراین در این باب میشود تردید کرد که شخصیتی به نام شهربانو در قافله اسیران باشد.
نویسنده کتاب «آینه در کربلاست» افزود: شخصیت دیگر حضرت لیلا است. استاد مطهری بودن لیلا را در کربلا مورد تردید قرار میدهد و علامه مرتضی آملی به ایشان پاسخ میدهد و معتقد به حضور لیلا در کربلا است. اگر ایشان در کربلا بوده باشد ما از روز یازدهم به بعد خبری از او در کربلا نمیبینیم. علامه مرتضی عاملی معتقد است زنی که بعد از شهادت حضرت علیاکبر(ع) به میدان آمد و فریاد میزد «یا ولدی، یا ولدی» جز لیلا نبوده است ولی ما در جریان اسارت نشانی از لیلا نمیبینیم.
سنگری با بیان اینکه حضرت لیلا شخصیت بسیار بزرگی داشته است، گفت: گاهی از این بانو به نام «بِرِّه» یا «مُرِّه» هم یاد کردهاند و اطلاعات تاریخی درباره او کم است. نسب حضرت لیلا که مادر حضرت علیاکبر است به شخصی به نام عروه بن مسعود ثقفی میرسد. او کسی است که در سال هشتم خدمت حضرت رسول اکرم(ص) میرسد و به او ایمان میآورد و در مأموریتی به شهر ثقیف در حین اذان گفتن تیرباران میشود. او چنان شخصیتی نزد مردم داشت که مردم احتمال میدادند اگر پیامبری قرار است ظهور کند باید عروه بن مسعود باشد. به گمان من اگر امام حسین(ع) در صبح عاشورا حضرت علیاکبر را برای گفتن اذان انتخاب میکند گویی به یاد جد مادریاش این مأموریت را به او میسپارد.
این محقق عاشورایی گفت: یکی دیگر از زنانی که قطعاً در کربلا بوده و از اول تا آخر راه نیز حضور داشته است، حضرت رَباب یا رُباب است. ایشان شخصیتی بسیار محبوب برای حضرت اباعبدالله(ع) است به طوری که امام در ستایش این زن شعر دارد؛ هم او را میستاید و هم دخترش سکینه را. او به سبب دلبستگی و روشندلی که داشت پس از واقعه کربلا هیچگاه به سایه نمیرفت و آب خنک نمینوشید. او پس از واقعه کربلا برای سوگوارانی که در بقیع در کنار مزار پیامبر عزاداری میکردند غذا آماده میکرد. گفتهاند قافله اسرا پس از بازگشت از شام هر روز در کنار بقیع روضه میخواندند و آنقدر مردم جمع میشدند که برخی نوشتهاند مروان حکم نیز به آنجا میآمد و گریه میکرد. این عزاداریها منجر به انقلاب بزرگ مدینه شد.
متأسفانه شخصیتهای زن کربلا کمتر شناخته شدهاند
وی اظهار کرد: خانه رباب از جمله خانههایی بود که توسط بنیامیه بعد از واقعه کربلا خراب شد. این به دلیل آن بود که خانه حضرت رباب محل تجمع نیروها بود. نقش ایشان در جمع کردن نیرو برای همراهی حضرت اباعبدالله(ع) مثل نقش ماریه در بصره بود. متأسفانه شخصیتهای زن کربلا کمتر شناخته شدهاند. ماریه بصره را بسیج کرد و آخرین نیرویی که به کربلا رسید و شهید شد کسی بود که این خانم او را به کربلا فرستاد. خانه این زن کانون نیروهای انقلابی در بصره بود. حضرت رباب هم نقش زیادی در جمعآوری نیرو برای حضرت اباعبدالله(ع) داشت.
نویسنده کتاب «آینه داران آفتاب» خاطرنشان کرد: یکی دیگر از زنانی که در کربلا نقشآفرین بوده است، اماسحاق است. از این خانم هم متأسفانه کم سخن گفته شده است. او همسر امام حسن مجتبی(ع) بود که پس از شهادت ایشان به همسری امام حسین(ع) درآمد و حضرت رقیه باید دختر این شخصیت باشد. بر اساس مطالعاتی که کردهام حضرت اماسحاق که نام دیگرش جرباء است، مادر فاطمه صغری نیز هست ـ فاطمه صغری که درباره او نیز متأسفانه کم سخن گفته میشود بعدها همسر حسن مثنی میشود.
سنگری ادامه داد: او دختر کوچک دیگری به اسم رقیه دارد که برای تبیین بهتر موقعیت ایشان باید به موقعیت ورود کاروان به شام اشاره کنم. اول یا دوم ماه صفر زمان ورود کاروان اسیران به شام است. به نظر میرسد همه اسرا وارد شام نشدهاند و به فرموده امام سجاد(ع)، ۱۲ نفر از اسرا وارد کاخ یزید میشوند و آنها را از بابالساعات که شلوغترین ورودی قصر یزید است وارد میکنند و بیشترین سنگها و ضربات را در همان زمان متوجه اسرا میکنند. نوشتهاند چهارهزار نفر نوازنده به استقبال اسرا آمده بودند و ازدحام جمعیت به طوری بود که سرها از نیزهها میافتاد و تمام این صحنهها را بچهها میدیدند.
این محقق عاشورایی بیان کرد: گفتهاند سر اولی که پیشاپیش کاروان بود سر حضرت ابوالفضل(ع) بود که اثر سجده بین ابروان ایشان آشکار بود. لبخند از لبهای ایشان دور نمیشد و در روایات مطالبی گفتهاند که با محاسبات معمولی نمیشود آنها را تبیین کرد. سر دوم سر مبارک حضرت اباعبدالله(ع) بود.
سنگری گفت: نام دوازده نفری که وارد کاخ یزید شدند ذکر نشده است؛ اما از رخدادها و گفتوگوهایی که انجام میشود میتوان آنها را شناخت. اولین ایشان حضرت امام سجاد(ع) است، حضرت زینب کبری(س)، حضرت امالکلثوم (خدا کند یک جایی برنامهای درباره این شخصیت مظلوم برگزار شود تا ببینیم که این شخصیت چه کسی بوده و چه کرده است. تقاضا میکنم درباره شخصیتهای دیگر کربلا هم در این موکب سخن گفته شود. برای برخی از این شخصیتها یک شعر و یک نوحه هم در طول تاریخ شیعه وجود ندارد و شاعران در حق اینها جفا کردهاند) حضرت سکینه(س)، امام محمدباقر(ع)، حضرت رباب، فاطمه صغری و حمیده دختر مسلم بن عقیل دیگر شخصیتهایی هستند که وارد کاخ یزید شدند.
مدیر گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: شخصیت دیگری که در میان اسرا بود اماسحاق بود و خانمی به نام فُکیهه که فرزند او در کربلا به شهادت میرسد و متأسفانه کسی از او سخن نگفته است. خواهشم این است که درباره برخی از این زنان مثل بحریه و هانیه تحقیق و مطالعه کنیم. چقدر خوب است که اینها شناخته و شناسانده شوند. اطلاعات و معرفت ما به کربلا باید افزوده شود. بنده در طول مدت چند ماه از نه مرحله نهضت حضرت اباعبدالله(ع) ۵۶۳ درس زندگی استخراج کردم و دیدم چقدر کربلا درس دارد. کربلا بزرگترین دانشگاه جهان است اما این ابعاد را نگفتهایم یا کمتر مطرح کردهایم.
وی با تصریح به شناخت محدود ما از حضرت امام حسین(ع) گفت: ما امام حسینِ عارف را نمیشناسیم. ما امام حسینِ مفسر را نمیشناسیم. امام حسین(ع) دیوان شعری دارد که تمام درسهای زندگی را میشود در آن پیدا کرد.
این پژوهشگر افزود: شخصیت دیگر عمربن حسن است و شخصیت دیگر حضرت رقیه(س) است که در میان اسرا وارد کاخ یزید شدهاند. بر اساس تاریخ یعقوبی یکی از کسانی که وارد کاخ یزید میشود حضرت رقیه(س) است. اولین کتابی که به وجود این دختر در مجموعه فرزندان حضرت اباعبدالله(ع) اشاره کرده است، کتاب کامل بهایی است. کسانی وجود این دختر کوچک را انکار کردند. نام این دختر شصت سال بعد از کربلا در اشعار عاشورایی مطرح شده است.
دو دلیل تاریخی در تأیید وجود حضرت رقیه(س)
سنگری با تصریح به اینکه شخصیتهای بزرگی در وجود حضرت رقیه تردید کرده و برخی او را انکار کردهاند، گفت: آنچه در کامل بهایی وجود دارد این است که او میگوید من این موضوع را از کتابی به نام «هاویه» نقل میکنم. این کتاب را فردی از اهل تسنن نوشته است و متأسفانه امروز در دست ما نیست. کتاب کامل بهایی در سال ۶۷۵ نوشته شده است. عمده کسانی که کتب و مقاتل تاریخی را نقد میکنند میگویند مقاتل قرن هفتم به بعد قابل اتکا نیست. اما کتاب کامل بهایی این موضوع را از منبعی که یک قرن و نیم قبل از خود نوشته شده است نقل میکند و به نام حضرت رقیه دختر کوچکی که در خرابه شام شهید میشود، اشاره کرده است و این دلیل روشنی برای تأیید صحت این مطلب است. علاوه بر آن شعری که درباره حضرت رقیه(س) در حضور امام صادق(ع) خوانده میشود نیز دلیل دیگری بر تأیید وجود ایشان است.
این محقق عاشورایی بیان کرد: در منابع درباره سن حضرت رقیه(س) اختلاف وجود دارد. به نظر میرسد این دختر بین چهار سال تا هفت سال سن دارد. ماجرای آوردن این دختر به خرابه شام به چند شکل مطرح شده است. نویسنده کتاب «هاویه» به نام قاسم بن محمد به این موضوع اشاره کرده و عمادالدین طبری در کامل بهایی آن را نقل کرده است؛ او میگوید سر مبارک را در تشتی به نزد این دختر آوردند. به نظر میرسد تصور حضرت رقیه(س) این است که غذا آوردهاند. وقتی پوشش را برداشت گفت این سر چیست؟ به او گفتهاند سر پدرت است. پس آن را از تشت برداشت و به سینهاش چسباند. پس از آن گفتوگوی سوزناکی با پدر دارد که همه شنیدهاید. پس از آن سر از دستان حضرت رقیه(س) رها میشود. این دختر در همان جا دفن میشود. در کتاب نوشته شده است که او دهان پدرش را بوسید. به نظر میرسد او دیده بود که عبیدالله پا بر آن گذاشته و چوب به آن لبها زده بود. وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.