سرویس پرونده:مرحوم حاج سید علی اکبر ابوترابی فرد سال 1318 در قم متولد شد.ديپلم رياضي را1336 گرفت و سال1348دانشجوي رشته فقه و اصول دانشگاه الازهر مصر شد. او از سال 1342 سابقهمبارزات سياسي و زندان داشت.
با اعلامیه دستگیر شد
با آغاز نهضت امام خمينى(ره) در سال 42، همراه با حاج آقا مصطفى وارد جريانات سياسى شد و در تظاهرات مردم قم در 15 خرداد سال 42، حضورى فعال داشت. در هجوم عوامل رژيم ستمشاهى به مدرسه فيضيه، مورد ضرب و شتم مأمورين شاه قرار گرفت. در پى تبعيد حضرت امام(ره) به نجف اشرف، ايشان نيز در نجف اشرف به مشغول تحصيل شد و در محضر امام راحل(ره) از درس خارج فقه و اصول معظمله بهرهمند شد.
پس از حدود شش سال تحصيل در نجف، هنگامى که اعلاميههاى امام خمينى(ره) را در کيف خود جاسازى کرده بود تا به ايران بياورد، در مرز خسروى بازداشت شد و ساواک ايشان را به زندان قصر شيرين، سپس به زندان کرمانشاه و زندان کميته مشترک و پس از آن به زندان اوين منتقل کرد و او را مورد شکنجه و بازجويى قرار داد.
سازماندهی مسلحانه
پس از آزادى از زندان، فصل جديدى در فعاليتهاى سياسى ايشان آغاز شد و همراه با شهيد مجاهد، سيد على اندرزگو علاوه برمبارزات سياسي، به سازماندهى جهاد مسلحانه همت گماشتند و در اين دوره بارها مورد تعقيب ساواک قرار گرفتند.
با آغاز مبارزات انقلابى مردم ايران، او سر از پا نمىشناخت و خواب را بر خويش حرام کرده بود به طورى که خود ايشان مىگفت: «در آن روزهاى پر التهاب، کار ما سنگين بود و بسيار اتفاق مىافتاد که در طول شبانه روز کمتر از يک ساعت مىخوابيديم». ايشان در تصرف پادگان لشکر قزوين نقش کليدى داشتند و از خروج اسلحه و ادوات و تجهيزات جنگى ممانعت کردند.
فرمانده شناسایی
پس از پيروزى انقلاب اسلامي، به عنوان رئيس کميته انقلاب اسلامى قزوين به خدمت محرومان و مستضعفان پرداخت و پس از آن با رأى مردم، به عضويت شوراى شهر قزوين انتخاب و رئيس شورا شد. همزمان با آغاز جنگ تحميلي، با لباس رزم به سوى جبهه رفت و در کنار شهيد دکتر مصطفى چمران در ستاد جنگهاى نامنظم به سازماندهى نيروهاى مردمى پرداخت و شخصاً به ماموريتهاى شناسايى رزمى و دشوار مىرفت. آزادى منطقه پر حادثه و خطرناک «دب حردان» به فرماندهى وى و در رأس يک گروه متشکل از يکصد رزمنده فداکار، يکى از اقدامات ايشان است.
مرحوم ابوترابى سرانجام در روز 26 آذر ماه سال 59 در جريان يکى از مأموريتهاى شناسايى که براى تکميل شناسايى قبلى خويش انجام داد تا نيروهاى ستاد جنگهاى نامنظم آماده يک عمليات گسترده شوند، بر اثر اشتباه يکى از همراهان خود، در حالى که هفت کيلومتر از نيروهاى خودى دور شده و تا 200 مترى دشمن پيشروى کرده بود، هنگام بازگشت، مورد شناسايى دشمن بعثى قرار گرفت و گرچه مىتوانست خود را از دام دشمن برهاند، اما چون قصد داشت همراهان خود را نجات دهد، با تانک و نفربر به تعقيب وى پرداختند و نهايتاً به اسارت دشمن درآمد.
تا پای چوبه دار
مرحوم ابوترابى پانزده ماه اول اسارت را در سلولهاى زندانهاى بغداد و تحت شديدترين شکنجهها گذراند اما در اراده پولادين اين مرد خدا خللى ايجاد نشد تا پس از سپرى کردن سختىهاى فراوان و دو بار تا پاى چوبه دار رفتن، با لطف و رحمت الهى، ايشان به اردوگاه و جمع اسيران ايرانى منتقل شد.
حجتالاسلام ابوترابى پس از حضور در جمع ساير اسيران، با رهبرى حکيمانه خود و با تمسک به ائمه معصومين(ع) و با معنويت و سعه صدر و حلم و بردبارى فوقالعاده مکر و حيله دشمنان بعثى را بىتأثير نمود و شمع محفل ايران شد و در جهت تقويت روحيه مقاومت و ايمان آنان از هيچ اقدام و ايثارى دريغ نورزيد. هدف و راه را به آنان نشان مىداد و چون ابرى فياض، اميد و ايمان را بر آنان مىباريد. اردوگاههاى عنبر، موصل1، 3، 4 و رماديه و تکريت 5، 17، 18، و نيز سلولهاى زندانهاى بغداد، شاهد خوبيها و مجاهدتهاى خستگىناپذير آن عارف حکيم هستند.
از آزادی تا رهایی
اين عارف مجاهد، پس از ده سال اسارت، در سال 1369، همراه با خيل آزادگان سرافراز به ميهن اسلامى بازگشت و به جاى آنکه پس از سى سال مبارزه و تلاش طاقتفرسا به استراحت بپردازد، راهى دشوارتر را در پيش گرفت و همراهى آزادگان و پیگيرى مشکلات آنان را وظيفه خود مىدانست و در اين راه تمام تلاش و توان خود را صرف کرد. در مهرماه 69 با حکم رهبر معظم انقلاب در جايگاه نماينده ولى فقيه در امور آزادگان قرار گرفت و تمام سعى خويش را به کار بست تا آزادگان، مايه عزت و تقويت نظام جمهورى اسلامى باشند.
در دورههاى چهارم و پنجم مجلس شوراى اسلامي، با رأى بالاى مردم تهران به مجلس راه يافت و در خانه ملت، با اقدامات خود، مسئولين و کارگزاران نظام را به رعايت عدالت، توجه به توده مردم و حفظ ارزشهاى دينى متوجه ساخت. مرحوم ابوترابي، تقويت و دفاع از نظام اسلامى و ولايت فقيه را واجب مىدانست و نسبت به شخص مقام معظم رهبرى ارادت و اعتقاد ويژهاى داشت و اطاعت از ايشان و تقويت معظمله را در هر مجلس و محفلى متذکر مىشد. آن مجاهد خستگى ناپذير، سرانجام در تاريخ دوازدهم خرداد 79 در حالى که همراه پدر بزرگوارشان عازم مشهد مقدس و زيارت حضرت ثامن الحجج(ع) بودند، در جاده بين سبزوار و نيشابور، براثر تصادف، جان به جان آفرين تسليم کرد و ارواح آن عالمان وارسته از خاک به افلاک پرکشيده و به لقاءالله پيوستند و در صحن آزادي حرم مطهر امام رضا(ع) غرفه 24 به خاك سپرده شدند.